عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت با تداوم افزایش نرخ ارز، اشتغال در حل نابودی است. جای شکی وجود ندارد که روز به روز عده بیشتری بر جمعیت بیکاران کشور افزوده میشوند.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، افزایش سرسام آور نرخ ارز در هفتههای اخیر و به تبع آن افزایش قیمت بسیاری از کالاهااین نگرانی را بوجود آورده که شرایطی شبیه دلاری شدن اقتصاد ایران بوجود آید! آلبرت بغزیان اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران برای ما درباره دلاری شدن اقتصاد ایران و تبعات آن توضیح داده است.
بازاریها و تولید کنندگان نگران افزایش دایمی نرخ ارز هستند، حال که دلار نزدیک ۳۰ هزار تومان قرار گرفته مخربترین آثار دلار سی هزار تومانی بر روی اقتصاد کشور چیست؟
ارز ۳۰ هزار تومانی قطع به یقین تاثیرات بسیار مخربی بر روی اقتصاد، تولید و روند سرمایه گذاری در تولید به جا میگذارد. عملکرد اقتصادی دولت در سال جهش تولید با افزایش نرخ ارز بسیار جای تاسف دارد چرا که روز به روز بیشتر به مرگ و نابودی تولید نزدیک میشویم، خرید مواد اولیه با دلار ۳۰ هزار تومانی هم اگر دلار ۳۰ هزار تومان بماند بهتر از دلاری است که هیچ قرار و ثباتی ندارد. در وضعیت بی ثباتی نرخ ارز هیچ کس یا مواد اولیه نمیفروشد یا اگر بفروشد با قیمت نهای روز تسویه میکند، در این وضعیت تولید کننده زیان ده اصلی است، لذا وقتی نمیداند که مواد اولیه را با چه قیمتی باید بخرد، نمیتواند با این همه ریسک در بازار تولید دوام بیاورد و خود به خود از عرصه کار و تولید کنار زده میشود. از سوی دیگر ریسک ناشی از نرخ ارز منجر به کاهش سود تولید شده، بنابراین هر چه نرخ ارز نااطمینانتر و غیر قابل پیش بینیتر شود یا رو به افزایش داشته باشد، عملا تولید کننده فقط با ماده اولیه کار میکند، یعنی تولیدی صورت نمیگیرد که به فروش برسد؛ به این معنا که ماده اولیه از این انبار به آن انبار میرود و تولید دائما در حال لطمه دیدن است.
وابستگی اقتصاد ما به دلار مشهود است، خطرات این وابستگی را توضیح دهید؟
با تداوم افزایش نرخ ارز، اشتغال در حل نابودی است. جای شکی وجود ندارد که روز به روز عده بیشتری بر جمعیت بیکاران کشور افزوده میشوند. ممنوعیت واردات هم به دلیل تحریمها و نداشتن ارز به عرضه کالاهای مورد نیاز مردم لطمه زده است هر چند مردم توان خرید کالا با ارز ۳۰ هزار تومانی را هم ندارند. وضعیت به گونهای شده که مردم و تولید کننده دست روی دست نشسته و تماشاچی افزایش قیمت ارز شده اند، قیمت ارزی که به طور مستقیم روی همهی قیمتهای داخلی تاثیر میگذارد. متاسفانه ما درایران شاهد نهادینه شدن وضعیتی هستیم که از آن به عنوان دلاری شدن اقتصاد یاد میشود. وقتی قیمتها با نرخ ارز بالا میرود و محاسبه میشود ما درگیر دلاری شدن اقتصاد شده ایم! هنگامی که حقوق و دستمزد ریالی است، اما اجاره بها و قیمت خودروی ملی دلاری است! حتما دچار دلاری شدن اقتصاد شده ایم.
کدام نهاد و سازمان اقتصادی دلاری شدن اقتصاد ایران را بیشتر از نهادهای دیگر دامن زده است؟
بانک مرکزی. جای هیچ شک و تردیدی وجود ندارد که بالا رفتن نرخ ارز فقط و فقط کار بانک مرکزی است. آقای همتی باید به مردم پاسخ دهد که دو سال پیش با چه ابزاری و چگونه نرخ ارز را ۱۰ هزار تومان نگاه داشت، مگر شرایط سیاسی یا اقتصادی ما با آن سال چه فرقی کرده است؟ مگر دولت همان زمان ادعا نمیکرد که نفتی صادر نمیکنیم، الان هم ادعا میکند که نفتی صادر نمیکند، همان موقع ادعا این بود که مانفت صادر نمیکردیم پس نفت صادر میکردند! بانک مرکزی باید برای رجزخوانیهای سالهای گذشته خود درباره پر بودن خزانه و اینکه مردم نگران نبود ارز نباشید، باشد! باید جوابگوی وعدههای نادرستی باشد که به مردم داده میشد که هر زمان بخواهیم نرخ ارز را کاهش میدهیم. بانک مرکزی با مدیریت آقای همتی به مردم سیگنال خوب بودن اوضاع را میداد، اما بدتر شد. دولت و بانک مرکزی اقتصاد و نرخ ارز را به حال خود رها کرده هر چند که نرخ ارز توسط بانک مرکزی تعیین میشود و خود بانک مرکزی است که نرخ تابلوی صرافی ملی را بالا میبرد، بعد میگوید ارزی نداریم، مردم با این همه تناقض بانک مرکزی و دولت چه کنند غیر از اینکه سرگشتهتر از این بازار به آن بازار بروند و برای حفظ ارزش پول خود مجبور به دلالی شوند. آیا بی اعتمادی آفرینی دولت ثمرهای غیر از عدم اعتماد مردم ایجاد کرده که هر چه دولت میگوید مردم به گونه دیگری عمل میکنند؟ بنده به عنوان یک استاد اقتصاد در ایران تا کنون شاهد چنین شرایط بی اعتمادی مردم به دولت نبوده ام، موضوعی حساس با تبعات بالا که متاسفانه دولت توجه چندانی به آن ندارد.
با افزایش نرخ ارز یا نرخ خودرو و حتی تخم مرغ آقای رئیس جمهور دستور به ارزان شدن میدهد، چرا دستور آقای روحانی عمل نمیکند و اتفاقا جواب عکس میدهد؟
کلا هر گونه دستوری برخورد کردن با بازار و قیمتها تداوم یک روش و راه غلط است چرا که دستور به تولید کننده و مصرف کننده پیام عدل تعادل در بازار را میدهد، لذا تولید کننده و مصرف کننده این پیام را میگیرد که کالا را با قیمت قبلی نمیتواند بفروشد یا بخرد، لذا هیچ گاه دستور دادن رئیس جمهور در هیچ بازاری نتیجه مثبت و مطلوب نداده است.
اما رئیس بانک مرکزی هر گونه افزایش نرخ ارز را به هیجان بازار نسبت میدهد آیا بازار این همه هیجان دارد و این توجیه پذیرفتنی است؟
بانک برای توجیه دست به جیب مردم کردن بهانه خوبی پیدا کرده است. بهانه وجود هیجان در بازار بهانه نخ نما شدهای است که بانک مرکزی همچنان از آن استفاده میکند، در حالی که قیمت ارز این قیمت نیست. از سوی دیگر بانک مرکزی که خود به جرگه گرانفروشی ارز پیوسته با این توجیه روز به روز نرخ صرافی ملی را بالا میکشد که نمیخواهم با ارز ارزان رانت توزیع کنم، وقتی بانک مرکزی خود بالا برنده نرخ ارز است آیا میتوان انتظار کاهش نرخ ارز از بازار آزاد را داشت؟ قطعا بازار آزاد از بانک مرکزی خط میگیرد، لذا تا زمانی که دست بانک مرکزی در جیب مردم است نمیتوان هیچ کاری صورت داد.
وضعیت پیش روی اقتصاد را با مدیریت این چنینی چگونه ارزیابی میکنید؟
مساله این است که اوضاع اقتصادی وخیم است. وقتی قرار است با کوپن از معیشت مردم حمایت شود یعنی اوضاع اقتصادی خوب نیست و امیدزیادی به کنترل و کاهش قیمت وجود ندارد. دولتی که به مردم جنس کوپنی میدهد این پیام را صادر میکند که دیگر روی کاهش قیمت حساب باز نکنید، لذا وقتی تولید کننده میبیند نمیتواند روی نرخ ارز در محاسبات خود حساب کند، ریسک سرمایه گذاری افزایش مییابد و محاسبات سود وزیان تولید کننده که به هم بریزد وضعیت تولید، اشتغال، درآمد زایی وهر آنچه در اقتصاد وجود دارد به هم میریزد و از دست رفتگی بالایی در اقتصاد ایجاد میشود که تاسف آور است. تداوم این وضعیت ما را به ناکجا آباد میبرد. اگر ما را داخل کهکشان لامتناهی رها کنند فکر کنم میدانیم مسیر رو به رویمان کجا خواهد بود، اما در وضعیت اقتصادی کنونی نمیتوان تصور کرد که قرار است چه بر سر تولید یا زندگی و معیشت ما وارد شود. دولتی که با خود تحریمی داخلی، احتکار، افزایش قیمتهای بی دلیل ارز و اصرار بر اعطای ارز ۴۲۰۰ تومانی که به کسانی که تایید شده نیستند نشان داده عملا اقتصاد را به حال خود رها کرده است، لذا آنچه برای ما بعد از این تصور میشود پایین آمدن تعادل و رفاه اقتصادی نسبت به قبل و قبلتر است و هر نوع تغییری بدون تغییرات اساسی ساختاری دراقتصاد به معنای عدم بهبود برای بهتر شدن اقتصاد ایران تمام میشود. به هر حال دولت منتظر نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست وما هم منتظر دولت و تصمیم گیریهای اقتصادی! دولت منتظر بازگشت ارز صادراتی و ارزی است که دست شرکای تجاری ماست و مردم هم منتظر! دولت منتظر خرید مواد اولیه است و تولید کننده هم منتظر! به هر حال فضای اقتصادی کشور اصلا خوب نیست، آنچه در فضای اقتصادی ما بیشتر از ارزهای صادراتی گم شده است صداقت با مردم و به یاد مردم بودن است، موضوعی بدتر از تورم که برای هیچ دولتی خوب نیست.