دلی در این قیاس فرض گرفته شده است که کالایی که درچین با ۷ یوآن خریداری میشود، معادل همان را در آمریکا میتوان با ۱ دلار خرید و مشخصاً اینطور نیست. «مجلّه اکونومیست - The Economist»، برای درک بهتر این نکته «شاخص بیگ مک - Big Mac» را ابداع کرده است ـــ شاخص بیگمک (همبرگر بزرگ مکدونالد) راهیاست غیر رسمی برای سنجش برابری قدرت خرید دو واحد پول که از طریق آن میتوان به نرخ برابری واحد پول در بازار کشورهای مختلف دستیافت. طبق این شاخص، یک مشتری چینی با ۲۱ یوآن میتواند در چین یک «بیگ مک» بخرد. اگر این مشتری مقدار یوآن خود را به دلار تبدیل کند، ۳ دلار خواهد داشت که با آن تنها میتواند نیمی از یک همبرگر مکدونالد را در آمریکا بخرد.
با شناخت این واقعیت، طی یک دهه گذشته صندوق بینالمللی پول و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) معیار مناسبتری را برای قیاس اقتصاد کشورهای جهان توسعه دادند که اصلاحاً PPP (برابری قدرت خرید) مینامند. همانگونه که گزارش صندوق بینالمللی پول تشریح میکند، تفاوت قیمت در کشورهای مختلف حذف میشود و در نتیجه قیاس اقتصاد کشورهای جهان از این نظر است که "هرکشور با پول ملّی خود چه میزان از کالا را با قیمت خرید کشور مذکور میتواند بخرد." در حالیکه MER (نرخ تبادل بازار) به این سوال پاسخ میدهد که چینیها به قیمت اجناس در آمریکا چه میزان میتوانند خرید کنند، PPP (برابری قدرت خرید) به این سوال پاسخ میدهد که چینیها به قیمت اجناس در چین چه میزان میتوانند خرید کنند.
اگر چینیها یوآن را به دلار تبدیل کنند، یک همبرگر بزرگ در آمریکا خریداری کنند، آن را با هواپیما به خانه در چین ببرند و مصرف کنند، مقایسه اقتصاد آمریکا و چین با استفاده از معیار
MER (نرخ تبادل بازار) مناسب میباشد. امّا به جای آن، چینیها از یکی از ۳۳۰۰ شعبه مکدونالد در کشورشان خرید میکنند که هزینه آن نصف قیمت تمام شده در آمریکا است. سازمان
CIA در توضیح تصمیم خود برای تغییر از
MER (نرخ تبادل بازار) به
PPP (برابری قدرت خرید) در ارزیابی سالانه خود از اقتصاد ملّی به این نکته اشاره کرد که "سنجش تولید ناخالص ملّی با معیار
MER به طرز قابل توجهی سطح واقعی توان چین را در مقابل سایر کشورهای جهان کمتر نشان میدهد. در نتیجه، از این زاویه معیار
PPP بهترین بستر برای قیاس قدرت اقتصادی بین کشورهای جهان است."
در مجموع، با معیاری که بیشتر آمریکاییها به آن عادت کردند تا کماکان نشان دهند اقتصاد چین به اندازه یکسوم از اقتصاد آمریکا کوچکتر است، وقتی این واقعیت پذیرفته میشود که با یک دلار میتوان [یک محصول را] در چین نزدیک دوبرابر آمریکا خرید، امروز اقتصاد چین یکششم بزرگتر از اقتصاد آمریکا است.
نتیجه چیست؟ اگر این یک رقابت برای رجزخوانی بود، برداشتن یک میله سنجش که به آمریکاییها اجازه میدهد حس بهتری درباره خودشان نسبت به چین داشته باشد، منطق معینی دارد. اما در جهان واقعی، تولید ناخالص ملّی یک کشور، زیرساخت قدرت جهانی آن است. طی یک نسل گذشته، چین بزرگترین اقتصاد جهان را ساخت و جانشین آمریکا به عنوان بزرگترین شریک تجاری تقریباً هر کشور بزرگی (فقط درهمین سال گذشته آلمان به این فهرست اضافه گشت) در جهان شد.
چین تبدیل به کارخانه تولیدی جهان شده است، این موضوع شامل ماسک صورت و دیگر تجهیزات حفاظتی است که امروز در بحران کرونا مورد استفاده قرار میگیرد. چین در زمینه هزینه برای «تحقیق و توسعه» از آمریکا پیشی گرفت.
برای اینکه ایالات متحده با چالش چین روبرو شود، آمریکاییها باید بیدار شوند: چین در رقابت تصاحب جایگاه برترین اقتصاد جهان از ما جلو زده است. علاوه بر این، چین تنها اقتصاد بزرگی خواهد بود که رشد مثبت داشته است: تنها اقتصادی که در پایان سال بزرگتر از آغاز سال خواهد بود. پیشبینی عواقب این امر برای امنیت آمریکا دشوار نیست. رشد متفاوت اقتصادی باعث جسور شدن یک بازیگر ژئوپلیتیک و قدرتمندتر از همیشه در صحنه جهانی خواهد شد.