همچو پاشيدن خاك بر چهره خورشيد...
گروه فرهنگي «شبکه خبر دانشجو»، فاجعه هتك حرمت قرآن كريم كه اخيراً در چند ايالت كشور آمريكا رخ داد باعث به درد آمدن دل بيش از يك ميليارد و نيم مسلمان شد كه در اين ميان، هنرمندان و اهالي فرهنگ و انديشه نيز در عمق اين فاجعه تكان دهنده با دلي پردرد مي سوزند.
نكتهاي كه قصد آن را داريم در اين نوشتار به تحليل و توصيف آن بپردازيم، اشارهاي است كه در پيام مهم مقام معظم رهبري درباره اين حادثه وجود داشت؛ آنجا كه رهبر فرزانه انقلاب در پيامشان به نقش هاليوود و فيلمهاي ساخته شده در دستگاه هاليوودي اشاره كردند و روند اسلام هراسي و اسلام ستيزي را در اين فيلمها يادآور شدند.
واقعيت آن است كه طي دههاي اخير نمونههاي متعددي از محصولات سينمايي كه در كمپانيهاي فيلم سازي غربي ساخته و پرداخته و روانه اكران مي شود، وجود دارد كه گوياي يك حركت برنامه ريزي شده و هدفمند است.
اهداف چنين روندي را مي توان با توجه به بنمايه و ساختار اين محصولات و چگونگي ارائه آنها و نيز جايگاه و زمان بندي توليد اين محصولات ارزيابي كرد.
در سابقه فيلمهاي غربي و فيلمسازان اسلام ستيز نمونههاي متعددي از اين گونه كارها به چشم مي خورد كه در طي سالهاي اخير و از نمونههاي تكان دهنده و برجسته اين آثار مي توان به فيلمي با عنوان «تسنيم» اشاره كرد كه كارگردان دانماركي، آن را با جلوههاي بصري خاص و مضامين توهين آميز و تكان دهندهاي ساخت و به مخاطبان جهاني ارائه داد.
در فيلم «تسنيم» سكانسها و جلوههاي بصري متعددي وجود دارد كه سعي در القاي مضاميني براي هر چه مشبه كردن چهره مذهبيون و احكام و آداب و مناسك اسلامي دارد.
در يكي از سكانسهاي فيلم «تسنيم» آيات قرآن بر روي بدن زني نوشته شده كه قرار است شكنجه شود.
فيلم «تسنيم» با مضامين و جلوههاي بصري خود تلاش كرد تصويري تاريك و توهين آميز از مسلمانان به جهانيان ارائه دهد كه البته با وقايعي كه بعد از اكران فيلم به وقوع پيوست و موجب كشته شدن كارگردان آن شد، به نتايجي خاص و پاياني متفاوت با ساير اين آثار رسيد.
يكي ديگر از آثاري كه توسط يك كارگردان اسلام ستيز ديگر ساخته و اكران جهاني شد و مانور تبليغاتي و پوشش عجيب و منحصر به فردي پيدا كرد و البته در جهان اسلام نيز واكنشهاي فراواني را برانگيخت فيلم ضد اسلامي «فتنه» بود.
فيلم «فتنه» كه عليه كتاب آسماني قرآن و عليه اسلام و شعائر اسلامي و عموم مسلمانان ساخته شده بود، تمام تلاش خود را به كار گرفت تا از دين مبين اسلام و مسلمانان چهرهاي خشن و تروريستي ارائه دهد.
نمونههاي متعدد ديگري نيز از تلاش كمپانيهاي فيلمسازي غربي كه يكي از اصلي ترين آنها هاليوود است، به چشم مي خورد كه در راه القاي مضامين ضد اسلامي، تلاشي عجيب و حيرت آور دارد و از هيچ گونه سرمايه گذاري كمي و كيفي دريغ نمي ورزد.
از جمله اين آثار مي توان به فيلم «سنگسار ثريا» كه اخيراً ساخته و اكران شد و با تبليغات گسترده، پخش جهاني يافت، اشاره كرد كه در آن مضمون اصلي، تخريب كردن چهره روحانيون، مذهبيون و احكام و آداب اسلامي است.
اين فيلم در عين حال نوعي اداي دين به كساني است كه در كشور اسلامي ايران تمام تلاش خود را براي مخالفت با اجراي فرامين ديني ابراز مي كنند و هرگز به ساختار و نظام اسلامي و حكومت ديني تن نمي دهند.
اما اگر مقداري به عقب برگرديم، اثر ديگري را مي بينيم كه با ساختار سينمايي جذاب و خاصي، بار ديگر توجه خود را به ايران نشان داد، اما اين بار آنچه بيش از همه مورد توجه بود، نه اسلام و دين، بلكه مليت ايراني و نياكان آريايي بود.
فيلم «300» تمام تلاش خود را براي توهين به وقيح ترين شكل ممكن به ايرانيان از خود بروز داد و ترويج چهره خشن از مردمان ايران باستان را روايت اصلي خود ساخت.
فيلم «300» با توجه به عقبه فكري و دستگاه توليدي آن، نكته بسيار مهمي را به ذهن متبادر مي كند و آن اينكه پروژه اسلام هراسي كه اكنون به اسلام ستيزي تبديل شده، در ساختار فيلمسازي غربي پيوند قابل تامل و بدون گسستي با پروژه تخريب مليت ايراني و ايران هراسي دارد و اين رفتار نشان دهنده آن است كه سياستمداران و فيلمسازان غربي به خوبي دريافتهاند كه در جهان معاصر پيوندي عميق و دقيق ميان اسلام و ايران برقرار شده است كه قابل انفكاك نيست، بنابراين براي ضربه زدن به اسلام و ايران راه را در آن يافتهاند كه هم چهره مذهب و دين و كتاب آسماني مسلمانان را تخريب كنند و هم مليت ايراني و نياكان آريايي را مورد هجمه قرار دهند.
در واقع مي توان اين روند فيلمسازي طي سالهاي اخير را ادامه پروژه نام آشنايي دانست كه در سالهاي اوليه وقوع انقلاب اسلامي به وقوع پيوست و به نوعي تابلو و عنوان در فضاي فيلمسازي غربي و رويكردهاي كاملاً سياسي كارانه آن تبديل شد؛ پروژه فيلم «بدون دخترم هرگز» در به تصوير كشيدن چهرهاي مصنوعي، مجازي و البته خشن و وحشتناك از جامعه انقلابي ايران سنگ تمام گذاشت و به نمونهاي مهم در اين زمينه تبديل شد.
اما نكتهاي كه در اين ميان ناگفته پيدا و واضح است آن است كه اساساً پروژه فيلمسازي غربي و هاليوودي چه در بعد اسلام ستيزي و چه در بعد ايران هراسي در نقطه اول و اولويت اصلياش مخاطب جهاني را مورد هدف قرار مي دهد؛ چرا كه مخاطب مسلمان ايراني با واقعيات جامعه ايران آشنا است و اين آثار چندان قدرت و اثرگذاري بر او ندارند.
اتفاقي كه در روزهاي اخير در چند ايالت كشور آمريكا كه داعيه احترام به حقوق انسانها را دارد، به وقوع پيوست و طي آن با هتك حرمت به كتاب آسماني قرآن، مقدس ترين اعتقاد بيش از يك ميليارد و نيم مسلمان مورد هجمه قرار گرفت، بار ديگر نقش بنگاههاي بظاهر ديني، فرهنگي، هنري در زير پا گذاشتن اصول مهم انساني را يادآور شد؛ آنجا كه عناصري سياسيكار به نام مذهب و كليسا دست در دست كمپانيهاي صهيونيستي فيلمسازي براي به راه انداختن يك جنگ صليبي ديگر، آتشي فراهم مي كنند كه لايههاي رويين آن هر چند نشانههاي مذهب به همراه دارد، اما در باطن چيزي جز نمايش مضحك و شيطاني ائمة الكفر و سران صهيونيستي حاكم بر دولتمردان آمريكايي نيست.
واقعيت آن است اتفاقي كه در آمريكا رخ داد و حادثهاي كه باعث به درد آمدن دل يك ميليارد و نيم مسلمان شد، گرچه غم و اندوهي عظيم در دل هر مسلمان آزادهاي و حتي هر انسان آزادانديشي كه به اديان آسماني احترام مي گذارد، پديد آورد، اما واقعيت آن است كه اين اقدام همچون پاشيدن خاك بر چهره خورشيد است؛ چرا كه انا نحن نزلناه الذكر و انا له لحافظون (سوره بقره)./انتهاي پيام/