کد خبر:۸۹۳۵۶۳
گزارش|

بالیوود مذهبی در ژانر روایت‌های صورتی / شهیدی که بود؛ شهیدی که هست!

نسل جدیدی که با این ذائقه‌های مدرن و غیرقابل پیش‌بینی زیست می‌کند تو نمی‌دانی که تصویر و تصورش از شهید چه خواهد بود. این روایت‌ها با سرعتی فزاینده، موجب ایجاد توهمات و گاهی انحرافات اصولی در بدنه‌ی جوانان مذهبی و تشکیلاتی خواهند شد.

گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-فاطمه زنگنه؛ سیر روایت سیره و مسیر شهداء از ابتدای دفاع مقدس شروع می‌شود و از مادران و همسران شهدا می‌توان به عنوان اولین راویان یاد کرد، که در تشییع پیکر‌های مطهر همسران و فرزندانشان بلندگوی ابلاغ شده و از مرام تا وصیت‌های آنان را به گوش مخاطب می‌رساندند. با توجه به اثرگذاری این هنر انقلابی، با پایان جنگ، روایت‌های مادرانه و همسرانه نیز قوت گرفت و شاهد تولیدات فرهنگی و روایتگری در قالب‌های مختلف بودیم، که بخش مهمی از گفتمان‌سازی‌های حول جهاد و شهادت را به دوش می‌کشیدند. یادواره‌ها و راهیان نور‌ها نیز به قدوم مبارک‌شان عطر گرفت و برای همه ما روایت‌های نیمه پنهان ماه و اینک شوکران تجربه زیسته‌هایی مشترک ایجاد کرد. از آن سوی قصه هم سلام بر ابراهیم و خاطرات علی بلورچی‌ها و پرتره‌های شهداء بخش مهمی از فضای دفاع مقدس را شکل داد.

در این میان، در گوشه و کنار نظرات انتقادی وجود داشت که برخورد‌های ماورایی با شهداء را نفی می‌کرد و اغراق را به مثابه تحریف می‌دانست و یا اینکه اعتقاد داشت پنهان ماندن آرمان‌های شهداء پشت آفتاب شهیدان خطا است؛ ولی با همه‌ی این اوصاف تا اینجای قصه همه چیز خوب و خوش پیش رفت و کماکان همین تولیدات و اثرات ارزنده‌ی خانواده‌های شهداء، به عنوان بخش مهمی از جریان حفظ و نشر آثار شهدا به حساب می‌آید.

پرده دوم
نسل جدید از انقلابیون پا به عرصه فعالیت‌های فرهنگی و انقلابی گذاشتند و پای روایت‌های سیره‌ی شهدا و کتاب‌هایی از جنس دخترشینا یا خاطرات خانم بدیهیان، برای خود فانتزی‌های مذهبی ساخته و درگوشه آمال خود به دنبال الگو‌هایی همچون همسر شهید مدق و یا همسرانی در تراز شهید ابراهیم همت می‌گشتند؛ اگرچه هیچ اشکالی هم نداشت که همین الگو‌های شخصیتی ملاک و قله رشد معنوی قرار بگیرند. این نسل، موضوع یاد شده را با پیوستی از عقلانیت در نظر داشتند؛ بدین معنا که اقتضای محیطی را عامل مهم در شکل‌گیری چنین شخصیت‌هایی می‌دیدند و انقلاب و جنگ را کارخانه انسان‌سازی می‌دانستند و معتقد بودند این افراد محصول یک فضای عادی نبوده‌اند و نباید ملاک ارزیابی امروزی قرار بگیرند. در نهایت و در پس این داستان، خود را عهده‌دار حفظ این ارزش‌ها و آرمان‌های انقلابی می‌دیدند و می‌دانستند که روزمرگی‌ها و حملات فرهنگ مدرن، نباید وسیله‌ای برای اسطوره‌سازی یا فراموشی این افراد بشود.
 
بالیوود مذهبی در ژانر روایت‌های صورتی / شهیدی که بود؛ شهیدی که هست!
 
برگردیم به مسئله اصلی که در ساخت این فانتزی‌ها و البته نوع روایتگری‌ها نیز موثر بوده و بخشی از آن مربوط به نوع روایت‌ها می‌شد. این روایت را نباید روایت همسر شهید خواند، بلکه روایت همسرانه و روایت همسر از شهید بود که لبه باریکی از زندگی انقلابی و شخصی‌شان را به ما نشان می‌داد، مارا دچار خطای محاسباتی می‌کرد و باعث می‌شد که واقعیت‌های شخصیتی افراد را به طور کامل لمس نکرده و فقط برشی تراش خورده و صیقلی‌اش را لمس کنیم؛ اما این همه ماجرا نبود. دمیده شدن این نگاه در راهیان نور نیز ضریب زیادی به آن داد و بخشی از این محتوا همان نقدی بود که در پرده اول نیز به آن اشاره شد.
 
بالاخره نسلی با این تمنا‌ها دیگر خود صاحب جریان اصلی فرهنگ در کشور شده‌اند و پا به عرصه نهاده‌اند.

پرده سوم
صحنه‌ای برای مجاهده به وجود آمده است و دفاع از حرم، تکلیفی انقلابی بر دوش جوانان دهه هفتادی گذاشته است. خادمین راهیان نوری و جوانان زائر بهشت زهراها، گویی فرصت طلایی پیدا کرده و علی‌رغم تمام فعالیت‌های دشمن توانسته‌اند خود را به جهاد علیه تمامی باطل برسانند. کسانی که تا دیروز خواننده متن‌های مجاهده بودند و حسرت به دل، عنوان خادم الشهداء را به دوش می‌کشیدند، امروز بازیگران اصلی میدان جبهه حق شدند و آنچه تا دیروز در روایت‌های شلمچه، خین و هور شنیده بودند را به عینه می‌دیدند و قدمی به آرزو‌های دیرینه خود نزدیک می‌شدند. همسرانی که زمانی با همان خاطرات و تولیدات فرهنگی انس گرفته بودند، دیگر مخاطب صرف نبودند و خود به صحنه گردان‌های اصلی تبدیل شده بودند و همراهی با رزمندگان این جبهه، جزو نقش آفرینی‌های مهم آنان محسوب می‌شد. آنان حالا راویان این عرصه شده و دیگر در تشییع شهداء، نقش اول را بازی می‌کردند.
 
میدان مهمی به دست آن‌ها افتاده بود تا نمایش درخشان مادر شهید احمدی روشن‌ها (یادگاران نسل مادران وهب) را دست بگیرند و البته ناگفته نماند که بخشی‌شان همان بازماندگان روز‌های جنگ بودند؛ مانند خانواده شهید همدانی یا همسر حاج حمیدرضا فرزانه که آشنای دیرین این صحنه‌ها بودند و غریبه این عرصه نبودند.
 
دوباره تولیدات فرهنگی و دوباره مصاحبه با همسران شهداء و نویسنده‌هایی که به قصه‌های ناب رسیده بودند. قصه‌هایی که می‌توانست روایت دلتنگی‌های امروز باشد به دست کسانی که روزگاری با خاطرات نسل قبل زیسته بودند و ذائقه‌ی نسل جدید را هم به خوبی می‌شناختند. اما آن چیزی که با آن مواجه می‌شویم، دیگر رنگ و بوی اینک شوکران‌ها و نیمه پنهان ماه را ندارد و پیش رفته است. در قلم زنی تاخته است و قصه‌هایی کمی دلبرانه‌تر و نزدیک‌تر از زندگی‌شان را روایت می‌کند و تاحریم خلوت آن‌ها پیش می‌رود. پرتره‌ها نیز به مدد تاکتیک‌های رسانه‌ای زیباتر شده است و حق دارد این پسندانه‌ها را بازار بهتر می‌خرد! در نهایت این بازارزدگی به صدا و سیما و انتشارات انقلاب می‌رسد و بلاگر‌های مذهبی ایسنتاگرام هم خوراک خوبی پیدا می‌کنند.

آغاز بحرانی که از ابتدای امر جدی گرفته نشد که صورت و چشمان شهداء به جای سیرت و ایمان‌شان الگوی نوجوانان و جوانان قرار گرفت. به کار بردن الفاظی در وصف شهداء که فقط از محارمشان بر می‌آمد حالا ورد زبان نامحرمان شده بود. برخورد‌هایی که خانواده‌های شهداء را آزرده خاطر می‌ساخت و درست در همان زمانی که از جانب جبهه مقابل بهشان زخم زبان زده می‌شد، در کمال ناباوری نگران برخی رفتار‌ها از سوی جبهه خودی هم شده بودند.
 
بالیوود مذهبی در ژانر روایت‌های صورتی / شهیدی که بود؛ شهیدی که هست!

ولی در این موقف نماندیم و روایت‌هایی خلق شد! روایت‌هایی که دیگر روایت همسر شهید نیست، بلکه روایت همسر از شهید است و آن هم روایتی از حریم خلوت‌شان و ذره ذره‌های لحظات خوب و شیرین یک زوج جوان که در شروع هر زندگی، لحظاتی طلایی و تکرار نشدنی هستند.
 
کتاب‌ها پرفروش می‌شوند و دراین میانه آنچه فدا می‌شود خود شهید است. روایت‌های صورتی دیگر پاسدار ارزش‌ها نیست بلکه نگهبان خوانده شدن و دیده شدن است و درگیر رقابتی شده است تا به تیراژ «دا» برسد. این انتشارات خود را در بهترین حالت علمدار دیده شدن شهید می‌انگارند و گویی مبارزه‌ای سخت درگرفته است.
 
روایت‌های صورتی به بازار نیامد که تربیت و سلوک شهید را روایت کند، بلکه او روایت دلخواه رمانتیک خود را از لحظات شخصی و خصوصی شهید به زیور قلم آراست تا از دیده شدن شهید و زندگی‌اش مراقبت کند. اگر تلخ نباشد این خوداظهاری، ذات رسانه‌ی جدید ونسل بلاگر‌های اینستاگرام است که هدف اولش خوداظهاری و هدف دومش کلیک گرفتن (لایک) و خریده شدن است.

اما آیا قرار بود ما شهید را اینگونه بشناسیم و بشناسانیم؟ آیا ورود به لایه‌های حریم خصوصی و شخصی شهید تا این حد ضروری است و قرار است الگوسازی خاصی را برای مخاطب رقم بزند؟ به راستی چه هدفی در پس تولیدات این چنینی نهفته است؟ آنچه که آن را اهداف شهیدان می‌خوانیم، باید همچون روایت خاک‌های نرم کوشک آسان کننده‌ی خودسازی و ملازم تربیت مدافعان حرم باشد، نه اینکه ما را مشغول و سرگرم با شهید کند که این چنین روایتی «لهو» و دوری از آن فرض است، چرا که ما را از اصول غافل می‌کند، هدف را مهجور می‌سازد و ما را از دست یازیدن به راه شهداء دور می‌کند.

دستیابی به روایت‌های ناب و تراز، تنها با پرداخت درست به نیت، شور و عشق انقلابی مقدور است و قطعا نیاز به منطق پرداخت دارد و به این آسانی نیز به دست نمی‌آید که شرط دارد:
 
شرط اول آن است که هدف از تولید محصول برای متولی امر، صرفاً خوانده شدن و دیده شدن نباشد، نویسنده برای دل به خواه خود ننویسد و با روایت‌های حاشیه‌ای روی شخصیت حقیقی شهید حجاب ایجاد نکند؛ مسئله‌ای که با گذر زمان، خطر تحریف را به دنبال خواهد داشت و خطر بزرگتر نیز این است که تولیدات بیان شده را به عنوان کتاب اخلاق و زمینه‌ی خودسازی نسل جدید بدانند.
 
البته در همین زمان هم کتاب‌هایی بودند که با برخی ملاحظات یک دوره درس اخلاق عملی و سبک زندگی برای خواننده فراهم کردند، ولی همین موارد نیز نیاز به ارزیابی‌های تخصصی و رده‌بندی برای اقشار خاص و متناسب با سن مخاطب دارد که از آن غافل شده‌ایم. اساسی‌ترین شاخص این است که محوریت روایت چیست؟ و چه میزان از روایت، به سیره عملی و سبک رفتار و زندگی شهید می‌پردازد که می‌تواند الگو شود؟
 
شرط مهم دیگر آن است که به کار انقلاب بیاید؛ بدین معنا که قابل تعریف در مسیر تمدن‌سازی انقلاب اسلامی باشد و اسلام اجتماعی را در مرحله سوم انقلاب معنا کند، یا به عبارتی ظهور دولت اسلامی، به عنوان معیار نویسندگان قرار بگیرد؛ بنابراین برنامه ریزی و هزینه برای تربیت نسلی اینچنینی از نویسندگان، ضروری و غیر قابل اجتناب است. نویسندگانی که انقلاب و اهداف آن را فهم کنند و جایگاه آثارشان را، نه در به فروش رسیدن یا جذب مخاطب به هر شیوه و روشی، بلکه افقی از سیر تمدن‌سازی انقلاب اسلامی ببینند؛ که اگر چنین نباشد باید گریزان بود از این روایت‌هایی که مصداق بارز «عن الغو معرضون» شده اند و به سوی غرق شدن در سور بازاریابی پیش میروند.

نسل جدیدی که با این ذائقه‌های مدرن و غیرقابل پیش‌بینی زیست می‌کند تو نمی‌دانی که تصویر و تصورش از شهید چه خواهد بود. این روایت‌ها با سرعتی فزاینده، موجب ایجاد توهمات و گاهی انحرافات اصولی در بدنه‌ی جوانان مذهبی و تشکیلاتی خواهند شد که شاید شروعش از عدم رعایت در نگاه، رفتار، کلام و بعضا ایجاد قرابت‌های بیجا بین خواهران و برادران باشد، ولی پایانش قابل تصور نیست؛ که این نیز ناشی از عدم سیر تربیتی صحیح و همچنین بزرگنمایی و بزرگ پنداری اشخاص در کار تشکیلات است.
 
اگر واقعی‌تر ببینیم بخشی از جامعه که با فضای قبلی تربیت شده‌اند، این روایت‌ها را پس زده‌اند و نسل جدید با این ادبیات تربیت خواهند شد، سپس خود را در این نقش‌ها خواهند گذاشت و شما جوانی با ظاهری پوشالی خواهید داشت که از درون تهی شده و معانی واقعی را از دست داده است. این بار تمامی ارزش‌ها به استهاله کشیده خواهد شد و دوباره اگر قرار باشد این چنین با مفاهیم بازی شود چیزی از ارزش‌ها باقی نخواهند ماند و الگو‌های اسطوره‌ای سوری تولید خواهد شد. امروز باید براین امر مواظبت کرد تا دچار خطایی راهبردی در این مقوله مهم فرهنگی نشویم.
 
بالیوود مذهبی در ژانر روایت‌های صورتی / شهیدی که بود؛ شهیدی که هست!

پرده آخر
خیال نکنیم حالا که این آثار خوانده شده یا دیده شده است، ما پیروز عرصه نبرد فرهنگی شده‌ایم. اگر تا دیروز نگران این بودیم که عکس شهید را بر روی دیوار می‌زنیم و عکس شهید عمل می‌کنیم، امروز باید نگران این باشیم که عکس شهید را آواتار می‌کنیم و به همان نیز دلخوشیم و همان شهید نیز مطلوب مانیست. مشکل بزرگ این است که تولید فرهنگی تراز زحمت دارد و صد‌ها تنگه و مانع در راه اثرگذاری و تربیت نیروی انقلاب اسلامی وجود دارد که این روایت‌ها باید بخش بزرگی از این سختی را بر دوش بکشند؛ صد حیف که امروز آرمان متولیان، این نیست و قله را چیز دیگری می‌بینند و به آن سمت حرکت می‌کنند. حال با آنکه نقص کارمان را هم می‌بینیم، دریغ و افسوس که چشم‌ها را به آن می‌بندیم.

خطاب به مسئولین امر و متکفلین کار عرض می‌کنم: روایت‌های صورتی هشدار ذائقه‌سازی‌هایی زرد و نسلی لاعلاج را می‌دهد که نیاز به جراحی‌های عمیق تربیتی دارد. این آغاز ماجرایی است که شروعش با شما بوده و همچون دومینویی ادامه خواهد داشت و پایان و عواقبی دارد که شاید غیر قابل جبران باشد.
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار