بسمه تعالی
موضوع این تحقیق تاثیرات آموزههای اخلاقی قرآن کریم بر اقتصاد اسلامی است. درباره اهمیت و ضرورت این تحقیق میتوان گفت جنبه اخلاقی بایدها و نبایدها از مهمترین جنبههایی است که میتواند در نظریهپردازی در باره نظام، مذهب و علم اقتصاد اسلامی نقش ایفا نماید. در واقع این جنبه از بایدها و نبایدها هم در تعیین مهمترین عناصر فلسفه اخلاق و هم در تعیین پیش فرضهای اساسی نظریههای اقتصادی موثر است.
در باره اهدافی که در این تحقیق دنبال میشود، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
– معرفی رابطه مشخص بین اخلاق و اقتصاد بر اساس آموزههای قرآنی
– دسترسی به مهمترین مبانی اخلاقی قرآنکریم که در اقتصاداسلامی مفید است.
– معرفی برخی راهکارها که میتواند از طریق تربیت اخلاقی، برخی مشکلات اقتصادی را به سامان برساند.
– تاثیر در طراحی نظام اقتصادی اسلام.
این تحقیق کاربرد زیربنایی دارد و میتواند مبنا برای تحقیقات دیگر قرار گیرد. در این تحقیق از روش تفسیر موضوعی – علمی، استفاده میشود. در این روش، به تحلیلهای علمی، فقط از جهت ارائه عناصر اصلی موضوع خود که در واقع مسئله اساسی این نوع تحلیلها میباشد، اعتماد گردیده و پیرامون احکامی که علم، درباره آنها مطرح مینماید، با دیده تردید نگریسته میشود. محقق با یک نگاه مقایسهای بین نگرش وحیانی و آنچه که در علم مورد بحث مطرح گردیده است، به دنبال قضاوت صحیح پیرامون موضوع میباشد.
به عبارت دیگر نظریههای علمی تنها جهت «تنقیح موضوع» و «استخراج پرسشهای اصلی» مورد مطالعه قرار میگیرد و پس از آن، پرسشهای مزبور به آیات قرآنی عرضه شده و پاسخ آنها ردیابی میگردد. بدین ترتیب با انتخاب این روش، از چالش «تطبیق و تحمیل معانی» و نیز «جامعیت به معنای حداکثری»، فاصله گرفته خواهد شد.
بهترین راه برای تبیین ارتباط اخلاق و اقتصاد، ارائه منطقی است که بتوان از طریق آن این ارتباط را نفی یا اثبات کرد. این منطق بازگشت به رابطه بین هستها و بایدها میکند. برای دستیابی به این منطق ابتدا باید الگوی پیشنهادی نظاممندی معرفتهای اقتصادی معرفی گردد. مطابق این الگو اقتصاد در چهار گستره قابل تبیین است:
مبانی فلسفی اقتصاد، فلسفه اقتصاد، علم اقتصاد، ساختار اقتصادی.
از سوی دیگر درباره اخلاق نیز گسترههایی معرفی شده است:
فرااخلاق، اخلاق هنجاری در دو بخش، اخلاق توصیفی، تربیت اخلاقی.
در نظریه مختار (نتیجهگرای خودگرای لذتگرای فراگیر)، قید فراگیر تبیینکننده دو عنصر اصلی این نظریه “خودگرایی فراگیر” و “لذتگرایی فراگیر” میباشد. خودگرایی فراگیر با توجه به دو مبنای اساسی آموزههای اسلامی “حب ذات” و “ابعاد سهگانه وجودی انسان” قابل طرح است. لذتگرایی فراگیر نیز با تکیه بر آموزههایی تبیین میشود که به تعریف خاصی از لذت و ارتباط آن با سعادت و نیز اقسام سهگانه لذت و معیارهای رتبهبندی آن پرداختهاند.