محمدرضا یوسفی معتقد است حفظ شب یلدا که ریشه در فرهنگ کهن و گذشته ما دارد، نشان از خردمندی و تعقلی است که از اعصار دور برای ما به یادگار مانده است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نویسنده ادبیات کودکان و نوجوانان گفت: به نظر میرسد اگر چه نطفه هنر قصهگویی در اعصار آغازی به ویژه در دوره زراعی بسته شده است ولی، همچنان به منظور پاسداشت زمین که منشاء رزق و روزی انسان است درخواست روزی به نام «قصه و قصهگویی» در تقویم ملی درخواست زیاد از حدی به نظر نمیرسد. نویسنده رمان «عکس یادگاری بگیریم» با اشاره به تلاش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ثبت روز ۳۰ آذر به عنوان روز «قصه و قصهگویی» در تقویم ملی گفت: اگرچه که هنر قصهگویی بذر وجودی خود را، در اعصار آغازین به ویژه دوره زراعی به ودیعه گرفته است یعنی زمانی که زندگی مردم به واسطه تامین گندم از دل خاک تامین میشد و انسان آن دوره با اندیشیدن در مورد آنچه طبیعت برای او رقم میزد، دست به این انتخاب زده است و با فکرکردن، شب یلدا را برای قصهگویی انتخاب کرده است، ولی با توجه به اینکه در حال حاضر هم این نیاز به جای خود باقی است و ما همچنان نیازمند زمین برای تامین معاش و دانایی برای حفظ دارایی هایمان هستیم و قصه و قصهگویی ابزار زایش و انتقال این مهم است به نظر میرسد ثبت روز ۳۰ آذر به عنوان «قصه و قصهگویی» در تقویم ملی، ضرورتی انکارناپذیر بهشمار میآید. خالق کتاب «فندق و کار بزرگ» تاکید کرد: قدمت شب یلدا به عصر میترائیسم بر میگردد یعنی سالها پیش از مسیحیت. چنان که میبینیم همیشه چند شب پس از شب یلدای ما، مسیحیان هم به نام شب کریسمس جشن خاصی را برگزار میکنند. این هنر در ایران از هنرهای کهن و باستانی است و سنگینی فرهنگی و قدمت این شب، بسیار زیاد است. امروز هم با وجود تمام پیشرفتهای فناوری، ما نیازمند حفظ هنر قصهگویی هستیم. چه هنرهای مفرح امروزی ما هم مثل گیمها و... زادگاهشان همان هنر قصهگویی است. پدیدآورنده کتاب «وقت قصّه من را صدا کن» تصریح کرد: قصهگویی در فرهنگ فولکلوریک اتفاقی بوده است که اغلب در شبها رخ میداد و بیشتر قصهگوییها در میان عشایر و مردم، شب هنگام بوده است. یعنی زمانی رازآلود و پر از هیبت. یکی از دلایل رازآلود بودن این است که مردم و عشایر در شبها به آمال و آرزوهایشان در قالب قصهها جان میدادند. در همین شبها بوده که مردم و عشایر با جمع شدن به دور روشنایی اجاقی، به آرزوها و امیالشان در قالب داستانها شکل میدادند و با الهامگیری از تاریکی شب، نطفه بهترین قصهها را میبستند. قصههای زیبا و اندیشیده شده عمدتاً در دل شبها زاده شدهاند. شاید همین موضوع باعث شده در اعصار گذشته، مردم تا دمدمای صبح به دور همدیگر جمع شوند و قصه بگویند. خالق کتاب «وقتی تاریخ آلزایمر میگیرد» با تاکید بر اینکه قصهگویی ماحصل تلاش اندیشه شده انسان عصر آغازی به ویژه دوره زراعی است گفت: قصهگویی با زمین و گندم که نماد معیشت انسان است، در ارتباط بوده و هست. این شب در واقع حیات خود را مدیون طبیعت است. طبیعتی که سه ماه میآساید تا بتواند نوید بخش بهار دیگر باشد و نامگذاری آن به درستی صورت گرفته است. محمدرضا یوسفی تصریح کرد: در فرهنگ ما شب یلدا یعنی شب قصهگویی و چه کاری خردمندانهتر از اینکه ما بتوانیم با نامگذاری این شب به عنوان «روز قصه و قصهگویی» در روزشمار زندگی خود، یعنی تقویم سالانه، آن را برای همیشه حفظ کنیم. امیدوارم این کار که زمانی از سوی اعصار پیشین باخرد و اندیشه جان گرفته با تدبیر مسئولان حاضر بتواند رنگ و بوی بهتری به خود بگیرد و ماندگارتر شود؛ و همه ما، در هر خانهای که هستیم به این نتیجه برسیم که باید در شبی مثل «شب یلدا» تلویزیونها را خاموش کنیم و در کنار یکدیگر بنشینیم و قصه بگوییم و از قصههایمان لذت ببریم.