گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد عظیمی؛ بستهشدن حسابهای کاربری دونالد ترامپ، رئیسجمهوری فعلی آمریکا از سوی پلتفرمهای مشهور و جهانی این روزها، به یکی از بحثهای داغ تبدیل شده است. این برای نخستین بار در تاریخ آمریکا بهحساب میآید که غولهای فناوری این کشور با یک رئیسجمهور در حال کار یا حتی سابق چنین رفتاری داشتهاند.
البته به نظر میرسد هیچ سیاستمداری هم مثل ترامپ شبکههای اجتماعی و به ویژه توییتر را به تریبون خود تبدیل نکرده بود. او به جای رسانههای رسمی از توییتر خود با داشتن حدود ۸۹ میلیون فالوئر مثل یک رسانه برای عزل و نصب مقامها، تهدید به جنگ و حتی دعوت به آشوب استفاده میکرد.
پیش از این، شبکههای اجتماعی مثل توییتر و فیسبوک با گسترش فیکنیوزها استفاده از برچسبهای هشداردهنده را روی پستهای کاربران ازجمله افراد مشهور شروع کرده بودند. حذف پستها و بعد هم بستن حسابهای کاربری ترامپ، اما باعث بحث داغی حتی میان کسانی شده که دل خوشی از رئیسجمهور فعلی آمریکا ندارند.
شبکههای اجتماعی جهانی برای خودشان چارچوب و قواعدی را تعیین کردهاند که براساس آن دست به حذف محتوای کاربران یا محدودیت و تعلیق حساب آنها میزنند. اما واقعا صاحبان پلتفرمها چقدر حق مدیریت محتوا را دارند؟
شاید خیلیها درباره انتشار پورنوگرافی، تصاویر خشن، توهین یا نقض کپیرایت مخالفتی با حذف و محدودیت نداشته باشند، اما وقتی به مسائل سیاسی میرسد این مسئله سختتر میشود.
تعداد زیادی از فعالان فضای مجازی از مسدودشدن حسابهای کاربری ترامپ بهخاطر اظهارات خلاف واقع و گسترش خشونت پس از حمله طرفداران ترامپ به کنگره طرفداری کرده بودند. در مقابل، اما گروه دیگری هستند که این ماجرا را نقض حق آزادی بیان میدانند. این گروه عقیده دارند که ترامپ بهعنوان نه حتی رئیسجمهور آمریکا، بلکه یک شخص حقیقی باید بتواند نظرات خود را آزادانه بیان کند. این در حالی است که خود ترامپ دست به بستن تیکتاک در آمریکا بهخاطر چینی دانستن این شبکه اجتماعی زد.
این گروه همچنین در مقابل این ماجرا که توییتهای ترامپ باعث افزایش خشونت میشود هم میگویند که باید ریشههای شورش و تخریب را در هر جامعه پیدا کرد و بستن صداها در واقع پاککردن صورت مسئله بهحساب میآید. شاید مسئله مشخص و سخت در این ماجرا پیدا کردن همان استاندارد و اشل مدیریت محتواست.
چه محتوایی باید حذف شود و چهکسی حق انتشار مطالبش را در پلتفرم از دست میدهد؟ درباره ترامپ زمانی که او در توییتر دست به تهدید مستقیم ایران به حمله نظامی زد، ریپورتها و گزارشهای هزاران کاربر ایرانی باعث نشد که توییتر در این رابطه اقدامی بکند. در واقع اینجا سلیقه یا دستور از بالاست که بیشتر از هر چیز دیگری تعیینکننده میشود. شاید تصویری در فرهنگ کشوری نامناسب و در فرهنگ کشور دیگری عادی محسوب شود.
شاید جملات کسی از سوی گروهی محرک خشونت و از سوی برخی دیگر رفتاری عادی قلمداد شود. چهکسی میتواند این مرز باریک آزادی بیان و چارچوبها را تعیین کند؟ شاید بهتر باشد این سؤال را مطرح کنیم: چهکسی برای پلتفرمهایی که بسیار فراتر از حد یک کشور رفتهاند و میلیاردها نفر از کشورهای مختلف جهان هستند چارچوب تعیین میکند؟
شاید بخشی از این پاسخ عرفهای جهانی باشد که تقریبا همه مردم جهان آن را قبول دارند. اما این عرف جهانی نمیتواند همه ماجرا را پوشش دهد. گروهی مانند چین برای اعمال مدیریت خود روی فضای مجازی و مدیریت محتوا در پلتفرمها به سوی فیلترینگ بسیار سخت و ساخت پلتفرمهای مشابه رفتهاند. چین با جمعیت ۳. ۱ میلیاردی خود مثلا برای توییتر، فیسبوک و گوگل مشابهسازی کرده و همه چیز را تحت کنترل خود درآورده است. اما این سیاست «دیوارهای بلند» و قطع ارتباط با دنیا به حساب میآید.
در واقع به بهای مدیریت محتوا در پلتفرمها و رؤیای فضای آنلاین امن، همه راههای ارتباطی با جهان قطع میشود. درحالیکه فلسفه اینترنت نزدیک شدن بیشتر آدمها به یکدیگر و شنیدن عقاید دیگران بوده است. بسیاری عقیده دارند که این مدل و قطع ارتباط با دنیا نمیتواند تضمین استقلال و حتی دوری از آسیبها باشد. دیدگاه پلتفرمساز در دنیای آنلاین عقیده دارد که وزن پلتفرم مهمتر از محتواست. از سوی دیگر، اما دیدگاه محتواساز وجود دارد که محتوا را فراتر از پلتفرم میداند؛ حتی با خطر حذف محتوا. در دنیای واقعی پس از جنگهای خونین، سرانجام کشورها هر چند در ساختار نامناسب به طرح سازمان ملل متحد رسیدند، شاید اکنون در جهان هم جای رگولاتوری بیطرف، جهانی و عادل برای فضای آنلاین خالی است. نهادی که فارغ از رنگ، نژاد، کشور و عقاید بتواند فضای مجازی را رصد کند که دنیای آنلاین جای بهتری از شرایط حاضر شود.
محمد عظیمی - کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.