نفوذ فکری و فرهنگی آمریکاییها در فضای دانشگاهی مشهد آنقدر بود که باعث شد دانشجویان مذهبی و انقلابی برای اعتراض به رژیم پهلوی به مساجد پناه ببرند و پای منبر رهبر انقلاب و شهید هاشمی نژاد، انقلابیگری بیاموزند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، اعظم ذوالفقاری منظری؛ * جامعه دانشگاهی در مشهد از اواخر دهه ۲۰ هجری شمسی شکل گرفت؛ یعنی زمانی که آموزشگاه عالی بهداری تبدیل به دانشکده پزشکی شد و چند سال بعد ساختمانی را در خیابان جنت به دانشکده ادبیات اختصاص دادند و رفت و آمد ادیبان و عالمان ادب فارسی به این شهر بیشتر شد. سومین دانشگاه ایران، یعنی دانشگاه فردوسی، با دانشکدههای حوزه علوم انسانی هویت یافت. پس از دانشکده ادبیات، دانشکده علوم معقول و منقول بود که پا گرفت و علی اکبر فیاض که تحصیلات حوزوی داشت و از اساتید برجسته حوزه تاریخ اسلام بود، ریاست این دانشکده را به عهده گرفت. کتاب تاریخ اسلام علی اکبر فیاض هنوز یکی از منابع درسی مهم در رشتههای تاریخ و تمدن اسلامی است.
تربیت دانشجویان در حوزه علوم انسانی در مشهد، بیربط به نقش مذهبی و فرهنگی این شهر نبود؛ شهری که در سال ۱۳۳۴، همزمان با تأسیس دانشکده ادبیات، هنوز مردمانی در آن زندگی میکردند که خاطره قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد خیلی خوب به یاد میآوردند. با این حال افرادی بر دانشگاه فردوسی و دانشکده پزشکی ریاست میکردند که وابستگی آنان به نهادهای سیاسی و علمی آمریکایی و اروپایی محرز بود.
تشکل مذهبی دانشجویی در دانشکده الهیات سال ۳۸
به همت دانشجویان و اساتید دانشکده علوم معقول و منقول، انجمن مذهبی در دانشگاه مشهد شکل گرفته بود که برگزاری برخی از مراسمهای مذهبی دانشگاه را به عهده داشت. مثل مراسم نیمه شعبان سال ۳۸ که سامی راد، رئیس وقت دانشگاه فردوسی و استاد محمدتقی شریعتی در آن سخنرانی کرده بودند. سامی راد در این مراسم با اینکه تأکید داشت که سرمنشاء تمام علوم، علم دین است و میان علم دین و سایر رشتههای دانش ارتباط وجود دارد؛ اما معتقد بود که برای نشان دادن اهمیت دین، نیازمندی ما به علم و دانش از هر چیز بیشتر است.
بی تردید، سامی راد نمیتوانست با صراحت بیشتری در فضای شهر مذهبی مشهد، در برابر دین، مخالف خوانی کند. حوزههای علمیه مشهد در آن دوران در میان مردم اثرگذارتر از دانشگاه بود و بی تردید اگر سامی راد، حرف هایش را کنترل نمیکرد، میتوانست منجر به آشوب در مشهد شود.
در بخشی از کتاب مشهد در انقلاب اسلامی درباره ایجاد دانشکده اسلامی در مشهد سخن گفته شده. نویسنده کتاب درباره علت شکست این طرح سخنی نگفته است؛ اما در سال ۳۸ موسسه وعظ و تبلیغ زیر نظر دانشکده علوم منقول و معقول مشهد تشکیل میشود و سرپرستی آن به عهده دکتر مجتهدزاده گذاشته میشود.
موسسهای برای تربیت آخوند درباری
اینکه تأسیس موسسه وعظ و خطابه آنقدرها از سوی مردم و جامعه مذهبی مشهد استقبال نشد، شاید به سابقه موسسه وعظ و خطابهای مرتبط باشد که دوره رضاخان و در سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ تأسیس شده بود. رهبر انقلاب در دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان در ۱۰ آبان ۷۴، به تأسیس این موسسه اشاره میکنند و میگویند: «تأسیس این مؤسّسه برای آن بود که هر کس میخواست روحانی بماند، میتوانست تحت نظر این موسّسه که وابسته به رضاخان بود، روحانی باقی بماند! به عبارتی آخوند باشد؛ اما آخوند رضاخانی، درباری و در خدمت سیاستهای استکبار باشد. البته آن موسّسه اساتید خوبی داشت. من نشریات مؤسّسهی «وعظ و خطابه» را در سالهای ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ از اوّل تا آخر مطالعه کردم.»
از دانشجویان بنام این موسسه میتوان به محدث خراسانی و شفیعی کدکنی اشاره کرد و استاد محمدتقی شریعتی هم در برخی جلسات و کلاسهای آن، سخنرانی و تدریس میکرد. سیدجلال الدین آشتیانی، کاظم مدیر شانه چی و جعفر جورابچی از دیگر اساتیدی بودند که در کلاسهای درس این موسسه تدریس میکردند.
روند رشد دانشجویان این موسسه هم جالب توجه است، به طوری که تا سال ۴۱ تعداد دانشجویان و محصلان در این موسسه به ۱۰۰ نفر رسیده بود؛ اما به یکباره در سال ۴۲، تعداد دانشجویان آن به ۸۶ نفر رسید و سال بعد کمتر هم شد. دلیل این موضوع هم تأثیر جریان نهضت انقلاب اسلامی و خانوادههای مذهبی در مشهد بود. آنان نمیخواستند که فرزندانشان درس دین را زیرنظر رژیمی که خود را دشمن دین نشان داده، آموزش ببینند.
نفوذ آمریکاییها در دانشگاه فردوسی
در سالهای بعد، اما نفوذ غرب در دانشگاه مشهد بیشتر میشود. در کنار کلوپ جوانان که در نزدیکی مسجد کرامت و در چهارراه نادری (چهارراه شهدای فعلی) مشهد فعالیت میکرد، آمریکاییها هم زمام امور دانشگاه را به صورت غیررسمی و غیرعلنی به دست گرفتند. این موضوع همزمان با آغاز نهضت امام خمینی (ره) در ایران و اثرگذاری این نهضت در شهرهای مختلف، به ویژه مشهد بود.
سامی راد که تا سال ۴۱ ریاست دانشگاه مشهد و دانشکده پزشکی را به عهده داشت، بیشترین رابطه را با آمریکاییها برقرار کرده بود. آمریکاییها به او وعده داده بودند که دانشگاهی به نام دانشکده پهلوی و با کمک دانشگاه پنسیلوانیا در مشهد تأسیس کنند. علاوه بر سامی راد، اسماعیل بیگی که پس از سال ۴۱، ریاست دانشگاه مشهد را به عهده گرفته بود و معصوم خانی، رئیس کل فرهنگ خراسان هم با مأموران اعزامی آمریکایی مراوداتی داشتند؛ البته انگلیسیها هم در این میان بیکار نبودند و تلاش میکردند تا زعمای علمی مشهد را به سمت خود جلب کنند. ادموند باسورث، خاورشناس قرن ۱۹ که نظراتش درباره جهان اسلام و منابع تاریخ اسلام، همچنان از منابع مهم تحصیلی دانشجویان تاریخ و تمدن به شمار میرود، از جمله اساتیدی انگلیسی بود که در این سالها در دانشگاه مشهد رفت و آمد داشت.
براساس این اطلاعات، بعید نیست که بین جامعه دانشگاهی و روحانیون و انقلابیون در مشهد فاصله افتاده باشد. سخنرانیهای رهبر انقلاب در مشهد از زمان ۲۶ سالگی ایشان آغاز شد؛ یعنی حدود سال ۴۳ و زمانی که چشمان پدر رهبر انقلاب نابینا شده بود و ایشان برای مراقبت از پدر، درس حوزه علمیه قم را رها کرد و به مشهد رفت. در این زمان بود که سیدعلی جوان به عنوان امام جماعت در مسجد امام حسن (ع) معرفی شد.
تربیت انقلابیون از تریبون مسجد امام حسن(ع)
رهبر انقلاب درباره این مسجد در سال ۶۳ مصاحبه مفصلی با شبکه ۲ تلویزیون داشته اند. مسجدی کوچک که مستمعین آن هم دو صف ۵ یا ۶ نفره بوده است. اما حضور رهبر انقلاب و آغاز سخنرانیهای ایشان در مسجد امام حسن (ع) باعث رفت و آمد بیشتر مردم به این مسجد شد تا جایی که در مسجد جایی برای نشستن نبود. مسجد را بزرگتر کردند و پس از چند ماه آوازه آن در مشهد پیچید و پای جوان ترها به این مسجد باز شد. همین رونق مسجد امام حسن (ع) باعث شد تا پس از آنکه مسجد کرامت بزرگتر و آراستهتر شد، از رهبر انقلاب دعوت کنند تا سخنرانیهای خود را در این مسجد ادامه دهند. در سال ۴۲ ساواک مسجد کرامت را تعطیل کرد. به قول مقام معظم رهبری در مصاحبه سال ۶۳، جوانان از همین مسجد کرامت، تحولی در فضای انقلابی مشهد ایجاد کردند.
رهبر انقلاب در خاطرات خود به این نکته نیز اشاره میکنند که در مشهد و قبل از آنکه حرکت فکری انقلابی در مشهد اوج بگیرد، با جوانان و دانشجویان بسیاری در ارتباط بوده اند و کلاسهای متعددی برای آنان برگزار میکردند. روند جذب مردم به مسجد کرامت تا آنجا پیش رفت که ساواک در نهایت این مسجد را تعطیل کرد. رهبر انقلاب به مسجد امام حسن (ع) بازگشتند؛ اما به همت اهالی محل، مسجد بزرگتر شد و جلسات سخنرانی حالا از منبر این مسجد ادامه پیدا میکرد.
واکنش دانشگاهیان مشهدی به جنایات پهلوی
باوجود نظارت شدید آمریکاییها بر فضای دانشگاهی مشهد، ایجاد کلوپهای مختلف برای جذب جوانان، اما منبر علمایی مانند مقام معظم رهبری، شهید هاشمی نژاد، مرحوم واعظ طبسی و دیگر علمای مشهدی یا ساکن مشهد، برای جوانان جذابتر بود. حتی اساتید دانشگاه فردوسی نسبت به اتفاقات کشور و جنایات رژیم پهلوی واکنش نشان میدادند. در ۳ آبان ۵۷، روزنامه خراسان گزارشی از اعتصاب غذای ۴۸ ساعته جمعی از استادان، کارکنان و دانشجویان دانشگاه فردوسی منتشر کرد. این اعتصاب غذا در واکنش به فاجعه کرمان بود که در ۲۴ آبان رخ داد. در این روز، مردم کرمان برای بزرگداشت یاد شهدای ۱۷ شهریور تظاهرات کرده بودند که رژیم پهلوی مردم را قتل عام کرد.
لحن بیانیهای که دانشگاهیان در این اعتصاب غذا منتشر کرده بودند، بسیار بی محاباست. در بخشی از این بیانیه اعلام شده که «جامعه دانشگاهی مشهد انزجار خود را از یورش وحشیانه مشتی بی سروپا و بی وطن که خانه خدا را به آتش کشیده اند و به کشتار مردم بی گناه و غارت و آتش زدن اموال مبارزان راه آزادی پرداخته اند، اعلام میداریم.»
۶۰ استاد، دانشجو و کارمند دانشگاه فردوسی پای این بیانیه را امضا کرده بودند و مطالباتی هم داشتند؛ الغای فوری حکومت نظامی، برقراری حکومت مردم بر مردم براساس قوانین اصیل اسلامی، ۳- انحلال سازمان امنیت و سایر تشکیلات خودکامه پلیسی، مجازات عاملان کشتارهای قدیم و جدید ملت ایران، آزادی بدون شرط زندانیان سیاسی، تجدیدنظر در روابط و قراردادهای بین المللی ایران با دیگر ممالک و برقراری مجدد آنها براساس تساوی حقوق حفظ کامل منافع ملت ایران و موقوف کردن تمام اعمال و تحریکاتی که به وحدت ملی لطمه میزند، از جمله خواستههای دانشگاهیان مشهد در این اعتراض ۴۸ ساعته بود.
جمعی از دانشجویان دانشگاه مشهد هم بیانیهای نوشتند و در ۲۶ دی ۵۷ در روزنامه خراسان منتشر کردند. تیتر این بیانیه به صراحت از عنوان انقلاب اسلامی یاد میکند و به جایگاه مطبوعات در مبارزات انقلابیون اشاره میکند.
دانشجویان مشهدی در دانشگاه و فضای فرهنگی و فکری آن، آنقدرها نمیتوانستند نهضت امام خمینی(ره) را ترویج کنند؛ هم جامعه دانشگاهی پذیرش نوع نگاه انقلابیون به مسائل را نداشت و هم اساتید دانشگاه خود را از جامعه و فضای اجتماع دور کرده بودند. از طرفی اغلب اندیشمندان انقلابی مشهدی، مانند شهید مطهری و شریعتی، جلسات سخنرانی خود را به ویژه در سالهای دهه ۵۰ به تهران و حسینیه ارشاد منتقل کرده بودند. انقلابیون مشهدی، با اینکه متفکران بزرگی در حوزه انقلاب تربیت کرده بودند، فضای علمی مشهد پذیرای آنان نبود. با این حال، پایگاه مسجد کرامت و سخنرانیهای بزرگانی مانند شهید هاشمی نژاد و دیگر انقلابیون، دانشجویان را به فضای انقلابی و مردمی مشهد جذب کرد و فاصله دانشگاه با جامعه نه از طریق اساتید، بلکه با همت و تلاش دانشجویان کاسته شد و دانشگاه فردوسی مشهد در جو انقلاب اسلامی قرار گرفت.
روزهای داغ انقلاب اسلامی بر چهره مشهد نمایان است؛ از شهادت دو دختر نوجوان زیر چرخهای زنجیری تانک ارتشیها مقابل استانداری تا مقابله مردم با برخی فرماندهان نظامی رژیم پهلوی. حضور دانشجویان و جامعه دانشگاهی را نمیتوان از موج مردمی انقلاب به سادگی جدا کرد، اما بیتردید نقش دانشگاهیان مشهدی در اوجگیری مبارزات انقلابی، از پای منبر علمایی مانند رهبر انقلاب و شهید هاشمی نژاد شکل گرفت.