جشنواره فیلم فجر هیچ گاه هویت، رسالت و چشم انداز مشخصی نداشته است. یعنی برخلاف بسیاری از جشنوارههای مشهور که در سینمای جهان، محوریت و مرکزیت یافته اند، جشنواره فجر ما هیچ گاه در جهت خاصی جریان سازی نکرده و به همین دلیل هم هیچوقت به عنوان یک مرکز سینمایی در جهان شناخته نشده است.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- احمد جعفری؛ آخرین جشنواره فیلم فجر دهه ۹۰ هم از راه رسید. جشنوارهای که روی بال سیمرغ هایش، مسیری پر فراز و نشیب را از ابتدا تا انتهای دهه طی کرد. در این چند سال شاهد آثار مختلفی بودیم، گاهی فیلمها چنان ضعیف و بی کیفیت بودند که حس میکردیم سیمرغها نای پر زدن ندارند و گاهی نیز فیلمهایی را میدیدیم که سرشان به تنشان میارزید و به سیمرغها جانی دوباره میبخشیدند. خلاصه با همه ضعفها و قوت ها، میتوان با نگاهی به روند طی شده در این سال ها، عملکرد جشنواره فیلم فجر را مورد بررسی قرار داد.
آرش فهیم منتقد سینما در گفتگو با خبرگزاری دانشجو به بررسی جشنواره فیلم فجر در دهه ۹۰ پرداخت و به چند ویژگی شاخص آن اشاره کرد. وی در ابتدا یک تصویر کلی از جشنواره ترسیم میکند و با انتقاد از روند طی شده میگوید: «جشنواره فیلم فجر طی یک دهه اخیر، به طور آشکار، مسیری رو به کوچک شدن و افول را طی کرده و از یک جشنواره تخصصی سینمایی و ملی به رویدادی محدود و دولتی تبدیل شده است.
آنچه مشخص است، این است که جشنواره فیلم فجر هیچ گاه هویت، رسالت و چشم انداز مشخصی نداشته است. یعنی برخلاف بسیاری از جشنوارههای مشهور که در سینمای جهان، محوریت و مرکزیت یافته اند، جشنواره فجر ما هیچ گاه در جهت خاصی جریان سازی نکرده و به همین دلیل هم هیچوقت به عنوان یک مرکز سینمایی در جهان شناخته نشده است.
مثلا شما الان میدانید که جشنواره فیلم کن، به مرکزی برای سیاستگذاری در سینما مطابق اهداف اتحادیه اروپا تبدیل شده است. به طور مثال، در دورانی، مسئله اتحادیه اروپا و به ویژه دولت فرانسه، حمایت از همجنس بازها بود، بنابراین جوایزی به فیلمهایی با این محتوا داده شد و در نتیجه تولید فیلمهایی در این جهت در سینمای جهان افزایش یافت. الان مسئله اصلی این جشنوارهها و حتی مراسم اسکار، مسائل زنان است. به همین دلیل هم اغلب فیلمهای روز سینمای جهان، زن محور شده اند. اما جشنواره فیلم فجر این گونه نبوده است.
با این حال، جشنواره فیلم فجر در دو دهه اول فعالیت خودش، یک جشنواره تخصصی سینمایی بود و حداقل، کارکردی ویترینی داشت. یعنی شما میتوانستید در این جشنواره، تولید سالانه سینمای ایران را مشاهده کنید. به همین دلیل هم با اینکه در آن سالها روزی ۵، ۶ فیلم در سالن مطبوعات به نمایش درمی آمد، منتقدان سعی میکردند تا در همه سانسها حاضر شوند و همه فیلمها را ببینند؛ چون عملا همه فیلمهای سال سینما مشاهده میشد. یعنی جشنواره فجر، یک خاصیت دموکراتیک سینمایی داشت و همه جریانها و گفتمانهای سینمایی در آن با یکدیگر رقابت میکردند. حتی در دولتهای نهم و دهم، این وضعیت حفظ شد؛ اتفاقا در آن دورهها همه تلاش این بود که فیلمهای جنجالی و سیاسی به جشنواره برسند تا فضا گرم شود.
حتی فیلمهای ضددولتی و مخالف سیاستهای حاکمیت، در بهترین سانس ممکن اکران میشدند، ولو اینکه بعضی از همان فیلمها بعدا امکان نمایش نمییافتند! اما جشنواره فیلم فجر در دورههای اخیر، همین خاصیت را هم از دست داده است. دیگر نه تنها با یک جشنواره پیشرو، هویتمند، جریان ساز و با نگاه به آینده روبرو نیستیم، بلکه حتی همان ویژگی نمایشگاهی و ویترینی را هم ندارد. طوری که شما میتوانی مطمئن باشی بسیاری از فیلمهای مهم سینمای ایران، خارج از جشنواره قرار دارند. این وضعیت در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، به رغت بارترین شکل خودش رسیده است. اینکه شما فقط مجبور به تماشای فیلمهایی هستید که نامزد شده اند و خیلی از فیلمها به خاطر اینکه در بخشی کاندیدا نشده اند از نمایش در جشنواره کنار گذاشته میشوند. این یک بدعت غیراصولی و غیرکارشناسانه است که در این جشنواره اتفاق افتاده است!»
در ادامه، آرش فهیم نگاهی به چند مشخصه جشنواره فیلم فجر انداخت؛
کیفیت آثار
«روند جشنواره فجر در این سالها کاملا وابسته به سیاستها وبه عبارت بهتر، منافع دولت بوده است، نه اهداف و منافع سینمای ایران. به همین دلیل هم کیفیت فیلمها ربطی به جشنواره نداشته است. یعنی جشنواره طوری سیاستگذاری و جریان سازی نکرده است که شاهد کیفیت خاصی بر روی تولید آثار باشد، اگر هم تأثیر داشته، قطعا این تأثیرگذاری منفی بوده است. به طور مثال، دولت روحانی در سالهای اول، به سمت نمایش فیلمهای سیاست زده رفت تا خودش را مدافع هنرمندان نشان دهد، چون به جمع آوری رأی از طریق سلبریتیها نیاز داشت! اما در چهار سال دوم، همه ابعاد و جوانب جشنواره، هم به سمت خنثی زدگی رفته و هم رویکردی غیرتخصصی یافته است.
شما حتی این امر را در داوری جشنواره هم میبینید. یعنی غیر از دولت روحانی، هیچ وقت سابقه نداشته که در جشنواره فیلم فجر، داورها به نسبت دوری ونزدیکی دیدگاهشان به دولت منصوب شوند. یادم هست در دورانی که صفار هرندی وزیر ارشاد بود، اغلب اعضای هیئت داوری جشنواره را فیلمسازانی منتقد دولت تشکیل میدادند، چون به تخصص آنها اهمیت داده شده بود. در همه جشنوارههای معتبر سینمایی، افرادی به عنوان داور منصوب میشوند که به موفقیتی رسیده باشند یا استعداد و نبوغی از خودشان نشان داده باشند. اما در سی و نهمین دوره و همچنین بسیاری دیگر از دورههای برگزاری جشنواره در دولت روحانی، سینماگرانی به عنوان داور جشنواره فیلم فجر منصوب شدند که در آن زمان «ناموفق» بودند. همین امسال و در سی و نهمین جشنواره فجر، شاهد حضور برخی افراد در هیئت داوری هستیم که آخرین فعالیتهای آنها با انتقادات بسیاری مواجه شده است.
نتیجه انتصاب هیئت داوران غیرمتخصص و ضعیف این است که هم اعتبار جشنواره کاهش مییابد و هم اینکه اعلام جوایز با اعتراضهای بسیاری همراه میشود. به همین دلیل هم هست که زمان اعلام نامزدها و برندگان سیمرغ جشنواره فجر، همه به این نتایج اعتراض میکنند. چون جشنواره، هویت و سیاست مشخصی ندارد که بدانیم برچه اساسی فیلمی برنده میشود. همچنین نگاه تخصصی هم در آن کمرنگ است. در دورههای اخیر، نگاه سیاستزده بر انتخابها سایه افکنده است. مثلا سال قبل در بخش بهترین بازیگر، چهره هایی، چون جواد عزتی و فرامرز قریبیان هم میتوانستند سیمرغ بهترین بازیگر مرد را بگیرند، اما به خاطر همان رویکرد دولتی، جایزه این بخش به پیمان معادی داده شد. این رویکرد حتی نسبت به منتقدان هم وجود دارد. یکی از اتفاقات تلخ سالهای اخیر جشنواره فجر در سی و ششمین دوره رخ داد که جشنواره علیه منتقدان جشنواره بیانیه صادر کرد!»
سینما و دغدغههای جامعه
«تأثیر این وضعیت خنثی و بی هویت طبیعتا دوری از دغدغههای ملی و اجتماعی است. ما دورهای پر فراز و نشیب و پر از التهاب و همراه با اتفاقات بزرگ یا ناگوار را پشت سر میگذاریم. اما جشنواره فیلم فجر نسبت به همه مسائل منفعل است. چالش اصلی این روزهای ما کروناست؛ اما در سیاستگذاری جشنواره فجر امسال، هیچ نشانی از اینکه فیلمسازان به تولید آثاری در این زمینه بپردازند ندیده ایم! این عجایب روزگار است که یک کشور و بخش اعظم جهان، درگیر یک چالش هستند، اما در مهمترین جشنواره سینمایی همین کشور، کارزاری برای بازنمایی سینمایی این موضوع ایجاد نشده است!
به طور مثال، امروز با چالشهای اقتصادی مواجه هستیم. ما فیلمهایی که این وضعیت را به درستی تحلیل کنند یا حتی تصویری صادقانه و درست را بازتاب دهند در جشنواره نمیبینیم. ما اتفاقات خاصی مثل ترور بزرگترین فرمانده نظامی کشورمان که یک قهرمان ملی هم هست یا ترور دانشمند هسته ای، یا مسائل منطقه را داریم، اما جشنواره فیلم فجر واکنشی سینمایی به این مسائل ندارد. اینها همه ناشی از همان گرفتاری جشنواره فیلم فجر به ویروس بی هویتی است که حرکت آن را کند و منفعل کرده است.»
حضور فیلمسازان جوان
«یکی از ویژگیهای مثبت جشنواره در یک دهه اخیر، حضور فیلم اولیها بوده است؛ این از نقاط قوت جشنواره در سالهای اخیر است که شاهد آن هستیم. در هر دوره، چند فیلمساز جوان و فیلم اولی در جشنواره معرفی شده اند، اما در دورههای اخیر، نگاه سیاست زده و دولتی در این زمینه نیز دیده شده است. به طور مثال، فیلم «منطقه پرواز ممنوع» به عنوان یک فیلم اول نسبتا خوب، در جشنواره فجر پذیرفته نشد، چون سازندگانش با جریان دولتی سینما فاصله داشتند. این درحالی است که همین فیلم، در جشنواره کودک و نوجوان که از آن نگاههای سیاسی دور است و تخصصیتر است جوایز بسیاری را دریافت کرد. این فیلم در اکران هم رکورد پرفروشترین فیلم نوجوان محور سینمای ایران را به نام خودش ثبت کرد. شما مطمئن باشید خیلی از این فیلمسازهای اولی که در جشنواره فجر مطرح میشوند، اگر منتقد دولت بودند، شاید با دشواریهای بیشتری مواجه میشدند.»
چشم انداز آینده
«من فکر میکنم که ما الان یک جشنواره به معنای واقعی نداریم. نمایش ۱۶ فیلم آن هم آثاری که به صلاحدید یک جمع داوری نه چندان قوی نامزد جایزه شده اند، جشنواره نیست! ما الان حتی نمیدانیم وضعیت سایر آثار چگونه است که بخواهیم عملکرد جشنواره را قضاوت کنیم. به طور طبیعی بر اثر شرایط به وجود آمده توسط ویروس کرونا و از طرفی دیگر اصرار به برگزاری فیزیکی و با حضور مردم، منجر به اتخاذ چنین محدودیتهایی شده است.
اما فارغ از این مسئله و به طور کلی، تنها راه برای رشد و بالندگی جشنواره فیلم فجر، نجات از ویروس بی هویتی است؛ تعریف یک هویت و شخصیت منسجم و پیشرو، راه تنفس را برای جشنواره فجر باز خواهد کرد. این تعریف سازی باید سینمایی و فرهنگی باشد. یعنی جشنواره فجر از این وضعیت که فقط نمایش دهنده چند فیلم که با سلیقهای محدود انتخاب شده باشند فاصله بگیرد و بتواند در تولید فیلم، جریان سازی کند. شما میبینید که برخی از جشنوارههای خارجی، روی تولید در سینمای ایران تأثیر میگذارند. یک فیلمساز جوان از الان طوری خودش را بار میآورد که فردا بتواند در این جشنوارهها بدرخشد. اما جشنواره فیلم فجر حتی نمیتواند روی جریان تولید محصولات داخلی هم موثر باشد! این وضعیت باید شکسته شود و جشنواره فجر به کارزاری برای قدرتمند سازی سینمای ایران تبدیل شود.
اقتدار سینما نیز جز با اتصال آن به ذخایر فرهنگی کشورمان امکان پذیر نیست. ما سرزمینی با تاریخ چند هزار ساله، عقبه هنری و ادبی سرشار، جغرافیایی گوناگون، اقوامی پویا، مردمی با هوش بالای هنری، انقلابی پر از لحظات و سوژههای داغ و دراماتیک، وضعیت بین المللی خاص و مستقل و ... هستیم که همه اینها یک ذخیره فرهنگی بسیار غنی را به وجود آورده اند. جشنواره فجر باید بتواند زمینه را برای اتصال سینما با این ذخیره فراهم کند.»
در انتها باید دید که با پایان گرفتن دهه و تعویض قرن، میتوانیم شاهد تحولات و بازنگریهایی در سیاستهای جشنواره فیلم فجر باشیم یا خیر.