گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- احمد جعفری؛ «حرف درست، بیان غلط رو نه کسی گوش میکنه، نه به دل میشینه» این بخشی از دیالوگهای قسمت دوم سریال «دادِستان» به کارگردانی مسعود ده نمکی است. دیالوگی که داوری (هومن برق نورد) خطاب به ابوذر (برزو ارجمند) میگوید. این جمله در میان انبوه دیالوگهای شعاری و گلدرشت اثر، جمله دقیقی است. آن هم از این منظر که میتوانیم دیالوگ را دستمان بگیریم، به سازنده اثر نشان بدهیم و بگوییم که چرا خودتان به این گزاره عمل نکرده اید؟
آرمان طلبی، عدالتخواهی، مبارزه با فساد و رانت، نقد اشرافی گری و ... همه اینها مضامین متعالی و دغدغههای اصلی مردم و انقلاب اسلامی در این چهار دهه بوده است و هیچ کس (البته به جز ذی نفعان فساد) مخالف بیان این مضامین و مطرح کردن آنها در جامعه نیست. اما بحث بر سر "چگونگی" بیان است؛ که خود این چگونگی در گرو "شناخت مدیوم" قرار دارد.
تصور کنید بخواهیم از عدالت طلبی سخن به میان آوریم. این کار را میتوان در قالبهای مختلف انجام داد. میتوان با نگارش یک رمان، نوشتن یک مقاله، خلق یک اثر تصویری و یا حتی با رفتن به پشت یک تریبون و سخنرانی کردن به این مساله پرداخت. در همه حالتها مضمون ثابت است، اما اگر به نحوه بیان در هر کدام از موقعیتها توجهی نکنیم آنگاه احتمال اینکه به دره شعار زدگی سقوط کنیم بسیار زیاد است.
مشکل آزار دهندهای که به وضوح، گریبان گیر سریالهایی مانند دادِستان میشود همین نکته است. وقتی مضمون/محتوا اصل قرار میگیرد و جنبههای تکنیکی/فرمی قربانی میشود، نتیجه چیزی جز رخت بر بستن هنر از آن اثر نخواهد بود.
شخصیتهای سطحی و غیر جذاب، رو بودن و عدم وجود زیر متن در دیالوگ ها، کنشهای تصنعی و غیر قابل باور، وجود صحنههایی که بعضا کارکردی در پیش برد داستان ندارند و ... تنها بخشی از ایراداتی است که به دادِستان وارد است و در نتیجه، گاهی آن را از یک سریال تلویزیونی به یک سخنرانی سیاسی تبدیل میکند.
امیر ابیلی منتقد سینما با یادداشتی در صفحه شخصی اش نسبت به سریال دادِستان اینطور واکنش نشان میدهد:
«غایت و مقصد «محتوا گرا» یی و سینمای مطلوب «محتوا زده»ها چیزی است که در «دادِستان» مسعود ده نمکی میبینیم. حالا گندِ کار انقدر درآمده که هر مخاطب عامی هم متوجه انباشت شعار، بدون هیچگونه ظرافت در ساخت و روایت میشود.»
برای اثبات این ادعاها نگاهی بیاندازیم به یکی از سکانسهای قسمت سوم سریال، جایی که داعشیهای حمله کننده به مجلس شورای اسلامی، کشته شده اند و فضا بعد از یک جو سنگین و پر التهاب کمی آرام گرفته است. مجددا به اتاقی که عماد فاتحی (کاوه سماک باشی) و دوستانش با نماینده مجلس (محمد کاسبی) جلسه داشته اند بر میگردیم. اما از بحثی که بین آنها شکل میگیرد، آن هم در یک همچین موقعیتی و بعد از چنین فاجعه ای، شگفت زده میشویم. شخصیتها گویی بدون این که اتفاق خاصی رخ داده باشد ناگهان با یک تغییر لحن عجیب شروع میکنند درباره "بخش خصوصی و بیت المال"، "جنگ فقر و غنا" و "عدالت سوسیالیستی" صحبت کردن! و ما متحیر میمانیم که چه طور میشود آدمهایی که تا همین چند لحظه پیش جانشان در معرض خطر بوده است، بلافاصله خطر را به دست فراموشی سپرده و درباره چنین موضوعاتی بحث میکنند؟!
به راستی منطق این سکانس چیست؟ آیا واکنش احساسی که شخصیتها باید بعد از این کنش (حمله به مجلس) از خود بروز دهند گفتن چنین حرفهایی است؟ یا این که دیالوگها به اجبار در دهان آنها گذاشته شده است؟
امیر ابیلی اشارهای به بحث فرم و محتوا میکند و میگوید: «در بررسی «محتوا» یی اتفاقا کار ده نمکی قابل تقدیر است. ولی چرا صدای اعتراض همه درآمده؟ چون حالا همه به وضوح میبینند که وقتی تسلطی بر مدیوم ندارید، وقتی ساختار و «فرم» را نمیشناسید، در واقع دارید علیه محتوا و پیام مطلوبتان هم عمل و آنها را به مضحکه تبدیل میکنید. در واقع «مضمون» با عبور از فیلتر «فرم» است که میتواند به «محتوا» تبدیل شود و بدون «فرم» اساسا محتوایی وجود ندارد.»
و، اما نکته آخر، اشکالات جدی است که به مجموعه سیما فیلم وارد است. با توجه به آثار اخیر این مجموعه یعنی "روزهای ابدی" و "دادِستان" این سوال جدی مطرح میشود که روند نظارت بر چنین آثاری، از تصویب متن تا ساخت، طبق چه متر و معیاری صورت میگیرد که خروجی، سریالهایی با این سطح از کیفیت هستند؟ آیا نیاز به یک بازنگری جدی در ملاکهای ارزیابی احساس نمیشود؟
مگر چند درصد مردم به نکات ریز فیلم سازی توجه دارند
مگر قرار است متخصصین هنری را فقط اقناع کرد
این پر واضح است که خیلی فیلمها از بس توجه شان به نکات فنی میشود از هدف فیلم و درد جامعه قابل میشوند
پس مهم درد جامعه است و سریال به خوبی از عهده بر آمده است
انصاف داشته باشید