گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، شاید مسئولین از رساندن صدای اعتراض کارگرانی که در تامین نان شب خود درمانده اند یا بازنشستگانی که در سالهای میانی و بازنشستگی عمر شریف خود دغدغه حقوقهای ناچیز خود را دارند و غیر از اعتراض به مسوولین کار دیگری از دست آنها برنمی آید، نگران میشوند، اما رسالت رسانهها رساندن صدای حقانیت مردم به گوش مسئولینی است که خود مسبب اوضاع آشفته امروز اقتصاد کشور هستند، اوضاعی که در شرایط خطرناک بیماری کرونا شاهد اعتراضات بازنشستگان تامین اجتماعی و اصناف به سیاستهای اقتصادی و حمایتی و حقوق و دستمزد دولت هستیم. خبرنگار اقتصادی دانشجو درباره این موضوع که مشکل از کجاست و چرا مدیران توانایی حل مشکلات اقتصادی را ندارند با محمد کهندل؛ اقتصاددان و استاد دانشگاه گفتگو کرده که در ادامه مطلب آمده است.
آقای دکتر تجمعاتی که از سوی بازنشستگان در روزهای اخیر مبنی بر اعتراض به گرانیها و حقوقهای کم آنها و بی عدالتیهای صورت گرفته در جامعه خبر ساز شده و در شبکههای اجتماعی شاهد آن هستیم موضوع سادهای نیست که از کنار آن بگذریم، ضمن اینکه به هیچ وجه نمیتوان مشکلات اقتصادی را کتمان کرد، مشکل اساسی چییست وچرا مسائل اقتصادی ما مانند سایر کشورهای دنیا بخصوص در موضوع تورم حل نمیشود؟
ببینید جواب شما بسیار واضح است، اصلا پاسخ این سوال سخت نیست چرا که کشورهای مختلف دنیا که مشکل تورم و تبعات اقتصادی که ما با آنها سر و کار داریم را حل کرده اند از یک الگوی اقتصادی مشخص استفاده کرده و آن را با مدیریت درست ونظارت مطلوب اجرا کرده اند، بنابراین اینگونه نیست که برای حل مشکلات اقتصادی، نسخهها و راهکارهای کارراه اندازی وجود نداشته باشد، بنابراین با عمل به قوانین و الگوهای اقتصادی تکلیف حل مشکلات و مسائل اقتصادی روشن میشود، از این رو میتوان گفت مشکل ما عدم آگاهی به علم اقتصاد نیست، بلکه مشکل ما سیاسی و مدیریتی است.
منظور شما از سیاسی نوع نگاه مسئولین به اداره اقتصاد کشور است؟
این هم میتواند باشد به این معنا که متاسفانه گروهها و جناحهای سیاسی در ایران برای حل مشکلات اقتصادی بخصوص در قوه مجریه که مسوول اقتصاد کشور است یکپارچگی و هم و غمی برای حل مشکلات و مسائل اقتصادی مردم ندارند، دغدغهها سیاسی و جناحی است تا دغدغه مدیریت نیازهای روزمره جامعه.
به نظر شما این موضوع از کجا سرچشمه میگیرد و چرا مسئولینی که هدف آنها باید خدمت گزاری به مردم باشد، به حیطه وظیفه خود بی اعتنا هستند و مردم را با کوهی از مشکلات اقتصادی رها کرده اند؟
امیدوارم که این احساس من غلط باشد، اما با نحوه مدیریتی که در بین مدیران دولتی دیده میشود میتوان این خیال و احساس را داشت که نفوذیها در ذهن و اندیشه و عملکرد و نحوه مدیریت مدیران ما به شدت رخنه کردند و خواستههای ضد مردمی خود را در تصمیم سازیها و تصمیم گیریهای مسوولین به آنها القاء میکنند، این موضوع را از آن جهت بیان کردم که شاهد تصمیم گیریهای مناسب و کارآمد برای اقتصاد کشور نیستیم، لذا مشخص است که تصمیم گیریها توسط مدیران لایق اتخاذ نمیشود. از سوی دیگر گاهی اوقات احساس میشود که افکار و اندیشه مدیران کنونی که در بدنه دولت حضور دارند از بیرون تغذیه میشود یعنی توسط نفوذیها هدایت میشوند و نفوذیها تلاش میکنند تا آنها را به سمتی هدایت کنند که اتفاقا نه تنها مشکلات و مسائل کشور حل نشود، بلکه مشکلات و چالشهای جدید و جدی تری به مسائل و معضلات اقتصادی کشور افزوده شود.
برای این موضوع آیا میتوانید یک مثال ملموس بزنید؟
اصلا نیازی به مثال ملموس نداریم، برای اینکه به نظر میرسد مدیریت اقتصادی در زمینه تورم و توزیع اقلام اساسی مورد نیاز خانوارها، به سمتی هدایت میشود که با افزایش فشار به مردم زمینههای نارضایتی معیشتی در بین مردم را ایجاد کنند. اگر نگاهی به صفهای مرغ آن هم در شرایط قرمز کرونایی یا روغنی که در بازار نیست یا مردم مجبور به خرید روغنهای گران قیمت هستند بیندازیم متوجه مدیریت بد و سوء تدبیر دولت در واجبترین کالاهای زندگی مردم میشویم. به هر حال با رویه مدیریتی که در اقتصاد دیده میشود هر ناظر صاحب تفکر و عاقلی دچار شک و تردید میشود که قضیه چیست؟ گویی برخی حقوق میگیرند و تلاش میکنند که ناکارآمدی دستگاههای دولتی و ایجاد نارضایتی را در مردم افزایش دهند، تا آحاد مردم باور کنند یا به مردم تلقین شود که نظام اجرایی کشور و حاکمیت در اداره کشور بسیار ناتوان است. در چنین وضعیتی میتوان نتیجه گرفت که آنچه بر سر اقتصاد کشور آمده از نبود راهکارهای علمی اقتصادی نیست، بلکه از تصمیم سازیها و تصمیم گیریهایی است که نه براساس اصول بدیهی اقتصاد که اگر به صورت تخصصی اجرا شود مشکلات حل شدنی است، بلکه براساس سیاسی گری و بی توجهی به نیازهای واقعی مردم اتخاذ میشود. به هر حال باید در دولت جدید به سراغ روی کار آوردن مدیرانی برویم که مسائل را به گونهای حل کنند که حل مشکلات اقتصادی مهمترین مساله دولت و مدیران باشد، یعنی تصمیم گیریها براساس منطق، دانش و شرایط موجود اقتصادی کشور اتخاذ شود، نه سیاسی کاری و منفعتهای حزبی و گروهی.
لعنت خدا بر خائنان وطن فروش