گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - احمد رضاپور؛ مجلّه فارن پالیسی آمریکا در گزارشی تحت عنوان «ابراهیم رئیسی و شرط بندی هند روی ایران» به قلم «سی.راجا موهان» عضو سابق هیئت مشاور امنیت ملی هندوستان و مدیر موسسه مطالعات جنوب آسیا در دانشگاه ملّی سنگاپور نوشت: حضور سابرامانیام جایشنکار - وزیر امور خارجه هند در مراسم تحلیف سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی ایران در تهران (۱۴ مرداد ۱۴۰۰) ممکن است صرفاً یک پروتکل و ابراز حسن نیت قلمداد شود.
امّا محاسبات بلند مدت هند برای ایجاد موازنه قدرت منطقهای پس از سقوط افغانستان به ورطه بحران درپی خروج نیروهای آمریکا، دهلی نو را به همکاری راهبردی قدرتمندتری با تهران واداشت. به نظر میرسد که ایران اشتیاق بالایی به پاسخ متقابل دارد. ماه گذشته نیز، هنگامی که جایشنکار در مسیر سفر به مسکو به تهران آمد، رئیسی او را پذیرفت و جایشنکار اولین وزیرخارجه یک کشور خارجی شد که فرصت ملاقات با رئیسی را به دست آورد. این امر نشاندهنده علاقه ایران برای افزایش سطح همکاری با هند است. طی هفتههای گذشته، دهلی نو و تهران رایزنی خود را درباره اوضاع به سرعت درحال تغییر افغانستان تشدید کردند.
نزدیکی ایران و هند نگرانی همیشگی تندروهای سنّی طالبان و امکان بازگشت آنان به قدرت در کابل است. بنابراین عزمی مشترک برای جلوگیری از تسلط پاکستان بر افغانستان است که نه تنها از اساس جغرافیای سیاسی جنوب و مرکز آسیا را تغییر میدهد بلکه پیامدهای ناگهانی برای غرب آسیا نیز در پی خواهد داشت.
از سویی دیگر، تهران و دهلی نو درک متفاوتی از نقش آمریکا در منطقه دارند. شراکت راهبردی هند با آمریکا طی یک دهه اخیر عمق بیشتری یافته است. همزمان تقابل بین تهران - واشنگتن افزایش پیدا کرده است. به طور مشابه، روابط هند با امارات متحد عربی و عربستان سعودی در سالهای گذشته تشدید شده و این در حالیست که ایران و همسایگان عرب خلیجی! آن به طور روزافزونی درگیر بودهاند. حتی با وجود تشدید خصومت اورشلیم و تهران، هند بیش از پیش به اسرائیل نزدیک تر شده است.
مدیریت تناقضات متعدّد خاورمیانه برای هند بخشی از فرآیند رشد این کشور به عنوان یک بازیگر ژئوپلیتیک شده است. هند اقدام به عبور از قطعیتهای ساده دوران پسا استقلال کرده است؛ هنگامی که خاورمیانه در سیاست خارجی آن در قالب ساده «صفر و یک» امپریالیسم آمریکا دربرابر جهان در حال توسعه، صهیونیسم اسرائیل دربرابر پان عربیسم و اسلامگرایی دربرابر سکولاریسم قرار میگرفت.
همچنین سیاست خارجی دهلی نو در خاورمیانه برحسب نیاز به جلوگیری از بسیج منطقه توسط پاکستان تحت عنوان اسلام در منازعه با هند شکل گرفته است. دهلی نو امیدوار بود که حمایت از ملّی گرایی عربی و ترویج توسعه همبستگی جهان در خطوط سیاسی و مذهبی، به مقابله با تلاش پاکستان برای استفاده از اهرم اسلام گرایی کمک کند.
هند پس از پایان جنگ سرد اقدام به توسعه روابط با بسیاری از کشورهای خاورمیانه کرده است. درحال حاضر تنها استثناء در این میان ترکیه است. هند عمیقاً از همسویی ترکیه، پاکستان و قطر در حمایت از طالبان آشفته و نگران است. تجربه حکمرانی طالبان نشان میدهد که اگر افغانستان تحت کنترل آنان درآید، تشدید ستیز در منطقه کشمیر هندوستان و مناطق باقی این کشور بسیار محتمل خواهد بود. بنابراین جای تعجب نیست که هندیها موضع دیپلماتیکی قدرتمندی علیه سرنگونی نظم سیاسی فعلی کابل اتخاذ کردهاند؛ به صورتی که حتی با طالبان نیز تماس برقرار کرده است.
هند به یک شریک منطقهای قدرتمند نیاز دارد. در محاسبات دهلی نو این شریک تهران است. امّا تهران و دهلی نو همیشه در زمینه افغانستان در یک راستا نبودند. هند در دهه ۱۹۷۰ میلادی با نگرانی نظارهگر بود که ایران و پاکستان هر دو به دنبال بی ثباتی افغانستان و بیرون کشیدن آن از سلطه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی هستند که در نهایت باعث حمله شوروی و اشغال افغانستان [توسط قوای روس] شد.
بعد از انقلاب در ایران، حکومت جدید تهران مشغول جنگ با عراق و درگیری رو به رشد با دولتهای عرب خلیج! شد و به همین دلیل زمان و منابع کمتری برای افغانستان باقی گذاشت. ولی با پایان جنگ ایران - عراق، تهران مجدداً توجه بیشتری خرج افغانستانی کرد که در پی اشغال از سوی شوروی، درگیر یک جنگ داخلی شده بود.
پس از آنکه طالبان در سال ۱۹۹۶ بر افغانستان تسلط یافت و اقلیت شیعه و نیز فارسی زبان این کشور را به عنوان بخشی از ایدئولوژی تند سنّی خود هدف قرار داد، ایران با روسیه و هند یکی شد تا از جبهه موسوم به «اتحاد شمال» حمایت کنند. جبههای که با حکومت طالبان میجنگید.
به نظر نمیرسد که بازگشت طالبان به قدرت، ائتلاف ایرانی-هندی-روسی را زنده کند. روسیه این بار بنا را بر اعتماد به طالبان گذاشته و بر همکاری نزدیک با اسلام آباد متمرکز شده است. چین که روابط حسنهای با پاکستان و روسیه و رابطه رو به وخامتی را با هندوستان دارد نیز به نظر میرسد آماده عادی سازی زودهنگام رابطه با طالبان است. با در نظرگرفتن تمام این بازآراییهای منطقهای، ایران به عنوان مهمترین شریک بالقوه هند در افغانستان باقی میماند.
کوتاه ترین مسیر از هند به سرزمین محصور در خشکی افغانستان از طریق پاکستان است امّا اسلام آباد علاقهای به ایجاد دسترسی زمینی برای دهلی نو ندارد. در عوض، هند مدتهاست که ایران را دروازه ورود به افغانستان و سپس آسیای مرکزی میداند. این تلاشهای امر جدیدی نیست: دولتهای متوالی هند از زمان سقوط دولت طالبان در سال ۲۰۰۱ جهت ایجاد یک مسیر جایگزین به افغانستان از طریق ایران سرمایه گذاری کردهاند.
مبداء: بندر بمبئی و بندر کاندلا در کشور هندوستان | مقصد: افغانستان و آسیای مرکزی
دولت نارندا مودی - نخست وزیر هند توجه ویژهای وقف زیرساختهای حمل و نقل ارتباطی ایران و افغانستان کرده است. هند در ساخت و توسعه بندر چابهار در سواحل جنوبی ایران کمک میکند. اکنون نیز در حال معرفی چابهار به عنوان یک گزینه مناسب برای اتصال آسیای مرکزی و افغانستان به دریای عرب از طریق ایران به عنوان جایگزینی برای کریدور افتصادی چین - پاکستان است. تهران و دهلی نو همچنین مایل به تبادل اطلاعات درباره منطقه آشفته بلوچستان هستند که میان ایران و پاکستان در امتداد دریای عرب قرار گرفته است و به افغانستان میرسد.
با این حال، رابطه ایران و هند توسط عوامل متعددی محدود خواهد شد. اگرچه هردو کشور درباره گرایش ایدئولوژی طالبان نگرانی مشترکی دارند، امّا با آمریکایی ستیزی آنان شریک است. تهران ارتباط نزدیک با طالبان را نه فقط به دلیل مصونیت از بازگشت احتمالی این گروه به قدرت که به عنوان ابزاری مفید برای فشار به نیروهای آمریکا جهت بیرون کردن از همسایگی ایران حفظ کرده است. در عین حال، ایران در حال آماده شدن برای مقابله با طالبان در صورت آغاز تندروی آن است. هند با توجه به همسویی طالبان با پاکستان، انعطاف پذیری بسیاری کمتری نسبت به ایران در رابطه با این گروه دارد.
هند برای محافظت از روابط رو به رشد خود با تهران از گزند راهبرد فشار حداکثری واشنگتن دست و پنجه نرم کرده است. دهلی نو نسبت به پکن و مسکو تمایل کمتری برای دور زدن تحریمهای آمریکا دارد. در همین حال، تهران فشار بر دهلی نو را جهت افزایش فاصله این کشور با واشنگتن در موضوعات مرتبط با ایران حفظ داده است.
پشتیبانی بالقوه ایران از حکومت کابل علیه طالبان میتواند شمشیر دولبه برای کابل باشد! طی سالیان گذشته، ایران تیپ فاطمیون را توسعه داده که متشکل از شیعیان افغانستان است و در سوریه مستقر شدهاند. (...) مطمئناً طالبان بعد فرقهای به درگیریها در افغانستان میدهد. امّا استفاده ایرانیها از تیپ شیعیان برای مداخله در افغانستان میتواند باعث پشتیبانی قدرتهای دیگر خاورمیانه به ویژه دولتهای عربی خلیج! از گروههای مختلف افغانستان شود. با این حال، دهلی نو مایل است که تهران و اعراب خلیج! نزاع افغانستان را تهدیدی بلند مدت از سوی طالبان علیه ثبات خود بدانند تا اینکه به گروه ها از منظر منازعه قومی-قبیلهای بنگرند. پیروزی طالبان در ایستادگی موفقیت آمیز دربرابر آمریکا قوت قلب بزرگی به گروههای [تروریستی] میدهد تا حکومتهای سراسر منطقه را سرنگون کنند.
هند میداند که ایران به دلیل مرز مشترک با افغانستان و پاکستان همیشه عاملی حیاتی در جغرافیای سیاسی منطقه است. تماسهای سطح بالا هند با ایران امیدها را برای دهلی نو بالا برده است که رابطه نزدیک رئیسی با سید علی خامنهای رهبر عالی ایران ممکن است انسجام بیشتری به سیاست منطقهای ایران بدهد.
هند همچنین امیدوار است که ایران تحت هدایت رئیسی روابط بدون مناقشهای با همسایگان عرب خود در خلیج! داشته باشد. در واقع تماسهای پشت پرده میان ایران و عربستان سعودی میتواند نزدیک به پیشرفت غیرمنتظره باشد. برهمین اساس، دهلی نو با بدترشدن اوضاع افغانستان چارهای ندارد جز اینکه براساس گزینههای ایران پیامدهای احتمالی را مدیریت کند.