به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، آفتاب یزد در بررسی «سرنوشت اصلاحطلبان در عصر رئیسی» نوشت: انتخابات ۱۴۰۰ و رأی دو میلیونی همتی، به رغم دعوت برخی اصلاحطلبان به رأی دادن؛ از خاتمی گرفته تا نبوی، کروبی و... نشان داده که دیگر نسخهنویسیهای سابق این جریان مبنی بر هراسافکنی در دل مردم برای به پای صندوق کشاندن و رأی دادن به کاندیدای آنها- در جهت رأی نیاوردن کاندیدای جریان رقیبشان- کارایی ندارد و تکرار کردنها نیز فعلاً تا اطلاع ثانوی تکرار نمیشود و از رمق افتاده است. آنچه مسلم است اینکه جریان اصلاحطلب طی هشت سال گذشته به هر دلیلی و با هر توجیهی در عرصه مجلس و دولت خوب نتیجه نگرفته و شکاف میان مردم و آنها بیش از هر زمان دیگری شده است. به نظر میآید باید آنها را در چند دسته گوناگون و نه در یک واحد قرار دهیم.
دسته اول چهرههایی هستند که برایشان بقایی در قدرت بر هر چیزی اولویت دارد. این عده که روزگاری با نام اصلاحات و اصلاحطلبان به دنبال نامها و سمتها و پستها و مناصب و روزهای خوب مالی رسیده بودند، از چندین ماه پیش که همه میدانستند شرایط کشور در حال تغییر است و جریان راست تمام و کمال قدرت را در دست میگیرد و حداقل چند سالی به همین منوال میگذرد، راه و روش دیگری در پیشگرفتهاند و بهجای دفاع از اصلاحطلبان و اظهارات روشنفکرنمایانه بزک شده، به فکر تغییر مسیر محسوسی در خود افتادهاند. شاهدیم که برخی چهرهها و رسانههای اصلاحطلب و... در این مدت بهصورت چراغ خاموش و گاه هم زیادی چراغ روشن و آشکارا سعی در جدا کردن خود از دولت روحانی، که زمانی سنگ آن را بر سینه میزدهاند، دارند و به سمت رئیسی متمایل شدهاند و از در تعریف و تمجید او برآمدهاند.
البته ناگفته نماند در مقابل همین دسته گروهی کاملاً متفاوت هم هستند که ناامید از جریان اصلاحطلب و اصولگرا به دنبال همکاریهای صادقانه با هر کسی میگردند که بتواند کاری شایسته برای ایران انجام دهد؛ نشان به آن نشان که از دفتر رئیسی با برخی چهرههای این جریان تماس گرفته شده و در این بین بعضی از این چهرهها بیآنکه ذرهای به پست و مقامی بیندیشند یا ترسی از عواقب بیان واقعیت داشته باشند، مشکلات کشور را دلسوزانه به قلم آوردهاند و از رئیسی خواستهاند آنها را به هر نحوی که شده حل کند. دسته دیگر از چهرههای اصلاحطلب، اما منتظرند، منتظر تا ببینند اوضاع چگونه پیش میرود تا بعد برایش فکری کنند. فقط همین. گروه بعدی اصلاحطلبان به نیکی میدانند جریان اصلاحات با این فرمول دیگر راه به جایی نخواهد برد و باید تغییرات اساسی در خود ایجاد کنند؛ تغییراتی که قطعاً به معنای تغییر نامهای شکلی شوراها و تشکلها با همان سیاستهای قدیمی یا جایگزین کردن یک رئیس به جای رئیس دیگر نیست؛ بلکه یک تغییر ریشهای است و بنیادین. این جریان باید به این فکر کند که چرا بعد از ۲۴ سال از اعلام موجودیت، هنوز نتوانسته هواداران ثابتی مانند رقیب خود داشته باشد.
گروهی از اصلاحطلبان هم، اما ممکن است به این نتیجه رسیده باشند که اساساً جریانشان یک جریان حذف شده است که نه این سر جوی است و نه آن سر جوی. دسته بعدی اصلاحطلبان هم هنوز در خواب سیاسی زمستانی خود به سر برده و خود را با توجه به همان چهرههای شاخصی که دارند، دلخوش میکنند و معتقدند باید به ظرفیتهایی مانند خاتمی و امثالهم بالید. یا هنوز از حصر میگویند و تصورشان این است که این گفتهها و تکرار مکررات همچنان خریدار دارد.
جریان اصلاحات و افراد درون این جریان را در عصر رئیسی به هر دسته و گروهی که تقسیم کنیم، اما باید یک نکته را خوب بدانیم؛ اینکه اگر بنا باشد آنها همان رویه این ۲۴ ساله را در پیش بگیرند و حتی حنایشان برای ۴ سال بعد دوباره رنگ پیدا کند و بتوانند مردم را مجاب به رأی به کاندیدای خودشان کنند، اما حقیقتاً این روش و مرام، کاری برای بهبود اوضاع این مردم نخواهد کرد.