گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- مائده عفتی؛ هوا هنوز تاریک است. بوی نم صبحگاهی بلند شده. شب بوها بازند و از پشت ماسک هم بویشان را به صورت میرساند. صبح امروز دلش تیره است. یک ساعت به اذان صبح باقی مانده. آدمها جلوی در مسجد کم کم جمع میشوند. به بیست نفر نمیرسد. تنها در لباس سیاه پیچانده شده. سرها پشت ماسک پنهان شده. چشمها از اشک پر شده. پا روی زمین کشیده میشود و لبها میگویدای صبح تیره دل.
بعضیها میگویند این مراسمها یادگار دورانی است که علویان حکومتشان را در شمال راه انداختند. صبح تیره دل از معدود مراسماتی است که خاص شمال است و هر سال قبل از نماز صبح روز عاشورا برگزار میشود. سالهای قبل جمعیت بیشتر بود. دسته راه میافتاد و کل روستا را خبر میکرد. امسال به بیست نفر نمیرسیم. آدمها با فاصله از هم میایستند. از جلوی مسجد شروع میکنیم. قرار است کل روستا را دور بزنیم تا برگردیم سر جای اولمان. شاید این صبح طلوع نکرد. مداح جلو جمعیت افتاده و میخواند.
ای صبح رو سیه زچه رو میشوی سفید
امـروز میشود پسر مـرتضی شـهید
روشن مشو که چهری عالم سیاه شد
کار مخدرات رسالت تباه شد
از سر مسجد شروع میکنند. تا انتهای محله پیاده میروند نوحه میخوانند. مداحی میکنند. غم به سینه میکوبند؛ و دوباره بر میگردند.
رویت سیاه باد که در دشت کربلا
امروز میشود سر شه از تنش جدا
پر شد فلک ز غلغله بهر حسین تو
پا در رکاب میکند اکنون حسین تو
صبح تیره دل نوحهای از زبان زینب است. مراسم آیینی اهالی روستاهای مازندران در سحرگاه عاشورا. دل نگرانی در این نوحه موج میزند. مداح صبحی را تصویر میکند که جنگی بزرگ درراه است و هر لحظه این صبح حسرت بار آخر را روی دوشش میکشد. ای صبح دم مزن که جهانئ بی مدار شد برذوالجناح وشاه شهیدان سوار شدای دیده خون ببار که این صبح شام ماست برسر بکوب دست که قتل امام ماست
جهان تیره است. باد بین درختها نمیپیچد. آسمان هنوز بغض دارد. هر چند متر تیر چراغ برق جلوی پای خودش را روشن میکند، اما دشتها تیره و تارند. انگار این صبح قصد روشن شدن ندارد. صدای مداح بلند میشود و جمعیت را با خود میکشد.
این صبح قتل و غارت آل محمد است
هنگام شب اسارت آل محمد است
این صبح قتل شمع شبستان فاطمه است
صبح یتیم گشتن طفلان فاطمه است
دسته توی کوچهها مدام میگردد. سرگردان بودن بخشی از این عزاست. آدمها در دل کوچهها فرو میروند و باز بیرون میآیند. انگار که غم این روز آرام و قرار را از پاها گرفته باشد.ای صبح تیره رو زچه رو میشوی سفید نزدیک شد که شاه شهیدان شود شهید
از یک ساعت قبل اذان صبح عزادارها نوحه خوانی را شروع میکنند تا لحظهای که بانگ اذان صبح بلند شود. با صدای اذان گریهها بلندتر میشود. انگار که واقعا آخرین اذان صبح علی اکبر (ع) را میشنوند. جمعیت رو به مسجد میکند و با نماز صبح، صبح تیره دل شروع میشود تا باز به تماشای جنگ نابرابر بنشیند.