گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو – امیر قشقایی، هنوز توهینهای چند سال پیش اصلاحطلبان به محور مقاومت فراموش نشده است. همانهایی که مدافعان حرم را مدافعان اسد مینامیدند و با کشیدن کاریکاتورهای زشت به مسخره کردن آنان میپرداختند. اما حالا همان اصلاحطلبان این بار منافع خود را در جبهه مقاومت افغانستان و پنجشیر دیدهاند و با لقب دادن جبهه مقاومت به مردمان افغانستان، مدام آنها به ایستادگی علیه طالبان را تشویق میکنند و حتی خواستار حضور فیزیکی ایران در خاک افغانستان شدهاند.
خاطره تهمتهای ناروای اصلاحطلبان به مدافعان حرم
شهریورماه ۹۰، مهرنامه با چاپ تصویر بشار اسد روی جلد و تیتر بزرگ «ارثیه پدری» روی دکهها میرود تا در همگامی با تکفیریها، اردوغان، آمریکا، اروپا و البته عربستان سنگ تمام گذاشته باشد. مهرنامه به عنوان تئوریکترین رسانه غربگرایان، سال ۹۱ را هم با تاختن بر بشار اسد و حمایت از تکفیریها شروع میکند. آنگونه که در یکی از مقالات ویژهنامه نوروزی خود مینویسد: «بشار اسد رئیسجمهوری سوریه بعید است سال را با حضور در سریر قدرت به پایان برساند!» اینها اما تازه شروع ماجراست. ۲۳ فروردینماه ۹۱، ۲۰۰ پزشک اصلاحطلب ایرانی طی نامهای به بشار اسد، اقدامات وی در مقابله با مردم سوریه را محکوم میکنند. در صدر نامه مذکور اسامی افرادی چون علی شکوریراد، مصطفی معین و محمدرضا خاتمی میدرخشد.
سپس از اواسط سال ۹۱، رسانههای معتدلتر اصلاحطلب چون خبرآنلاین نیز به پیروی از مهرنامه، شرق، آسمان، اعتماد و دیگران به ترجمه مقالات پایگاههای آمریکایی- انگلیسی پرداخته و سقوط قریبالوقوع دولت سوریه را القا میکنند. حجم حمایت رسانههای اصلاحطلب از تکفیریها و تخطئه دولت سوریه طی سالهای گذشته به حدی است که برای برشمردن آن طبیعتا نیاز به انتشار چندین جلد کتاب خواهیم داشت.
تاجزاده و کرباسچی علیه مدافعان حرم مینویسند!
تاجزاده، از چهرههای فعال فتنه ۸۸ نیز هر روز برای دفاع از تکفیریها، دست به خلق تئوری جدیدی در توئیتر میزند و حتی گرد و خاک اهواز را به مدافعان حرم چسبانده و مینویسد: «وقتی حفظ اسد مهمتر از پاسداری از خوزستان شد، دیدن چنین وضع ناگواری نیز دور از انتظار نبود!» او پیشتر نیز طی سخنانی راهبردی و عمیق گفته بود: «نگرانم زمانی اسد بگوید من میخواستم همان ابتدا اصلاحات سیاسی انجام دهم اما جمهوری اسلامی مانع شد».
از آن سو، روزنامه اصلاحطلب قانون نیز اخیرا سعی کرده است شلیک موشکهای سپاه به مواضع داعش را دلیل اصلی شهادت شهید حججی معرفی کند.
یکی دیگر از مدعیان میگوید:: « مگر ما این جوانهای عزیز را از سر راه آوردیم، همینطوری بفرستیم تا شهید شوند. ما دلمان میسوزه که جوانهایمان چرا باید شهید بشوند. چرا مردم باید کشته بشوند»!
در جایی دیگر کرباسچی مینویسد: نزنید این حرفها را؛ غیرت دینی آیا این است که به اسم حالا دفاع از حرم و فلان و اینها . آقا جان! ما هم دلمان میخواهد در سوریه و لبنان و یمن و همه اینجا صلح برقرار شود. دفاع از مظلوم شود. شیعیان آنجا تقویت بشوند. ولی آیا این کار فقط با پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن اینها حاصل میشود؟ این دولت با غیرت دینی میگوید که بذارید ما از توان دیپلماسی برای حل مسائل منطقه استفاده کنیم. توان دیپلماسی بزرگان دیپلماسی که شش تا ابرقدرت را جلوی خودش بنشاند و بزرگترین مسئله تحریم که شورای امنیت بوده را حل بکنه میتواند با توان دیپلماسی بیاید این مسائل را حل کند."
گزارشنویس قانون مینویسد: «بیشتر از همه این دردها، حماقتهای جریانی خودبرتربین، بلای جان است... بیشک آنها نیز در شهادت این عزیزان، تقصیر دارند و دستشان آلوده به انحرافی است که در اذهان ایجاد میکنند!» فیضالله عربسرخی، دیگر فعال اصلاحطلب نیز خردادماه سال جاری طی توئیتی، اساسا تشییع شهدا را مزاحم شادیهای مردم- بخوانید خودش- معرفی کرده، مینویسد: «مدتها بود که برنامه تشییع شهید نداشتیم اما پیروزی اصلاحطلبان و شادی مردم و جشنهای مردمی در شهرها باعث شده که باز هم فصل تشییع شهیدان آغاز بشه». از قرار معلوم، عربسرخی نیز مانند داعش معتقد است باید پیکرهای مطهر شهدا را در بیابان رها کرد. عربسرخی البته الساعه مسؤولیتی در این زمینه ندارد و نیازی به نگرانی خانوادههای معظم شهدا نیست.
وقتی اصلاحطلبان کاسه داغتر از آش میشوند
اما چه اتفاقی افتاده، جبهه اصلاحات که تا چند سال پیش مدافعان حرم را به رسمیت نمیشناخت و آنان را مورد تمسخر قرار میداد حالا مدافع سفت و سخت جبهه مقاومت در برابر طالبان شدهاند و یاران احمد مسعود را شهید در راه خدا مینامند؟
اکنون که آمریکا در افغانستان با شکست مفتضحانهای روبهرو شده است و آرزوی دیرینه خود که برپایی جنگ مذاهب و اقوام و کشاندن پای ایران به این توطئه است را برباد رفته میبیند، همان فرقه سیاسی غربگرا و اصلاح طلب برخلاف سر و صدای قبلی که سوریه و عراق و داعش به ما چه ربطی دارد، امروز فریاد میکشند که چرا علیه طالبان وارد جنگ نمیشویم؟!
برخی اصلاحطلبان در روزهای گذشته درحالی خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند که تجربه نشان داده که تحلیلهای اصلاحطلبان درباره صحنه بینالملل آنچنان پر خطا بوده که اگر مبنای تصمیمگیری سران نظام قرار میگرفت، معلوم نبود چه بر سر کشور میآمد.
یادمان نرود همین اصلاحطلبان امروزی که شعار مقاومت و وارد میدان شدن ایران به نفع مردم افغانستان را سر میدهند اگرچه در اوایل دولت خاتمی درخواست داشتند که ایران از مرز شرقی وارد خاک افغانستان شود و این جنگ با درایت رهبر انقلاب به وقوع نپیوست اما دقیقاً در سال ۸۰ و بعد از حمله ائتلاف غربی بهرهبری آمریکا، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از احزاب اصلی این جریان بهرهبری بهزاد نبوی، خواستار همکاری با طالبان و اعمال نفوذ بر ائتلاف شمال (دولت قانونی افغانستان بهریاست برهانالدین ربانی) بودند.
باید توجه داشت که این بیانیه دقیقاً در مقطعی بود که اصلاحطلبان با عبور از شعارهای جناح چپ دهه شصت و اوایل دهه هفتاد دچار دگردیسی شده بودند و سیاست تنشزدایی را در روابط خارجی شعار میدادند و مشخص میشود خطاهای راهبردی آنها صرفاً شامل آن دوران نمیشود.
پس خطاب به اصلاحطلبان میگوییم اگر طالبان نیروی مورد اعتماد آمریکاست، مدعیان اعتدال و اصلاحات در ایران هم نقش مشابهی را بازی میکنند. بنابراین وقتی احمقهای درجه یک آمریکایی، برای درگیرکردن ایران در افغانستان و جنگ مذهبی بیسرانجام نقشه میکشند، بلافاصله غربگراها در ایران بر خلاف رویه همیشگی، غیرتی میشوند و از جنگ با طالبان دم میزنند!
غربگرایان باید پاسخ دهند اگر جنگ را -حتی در موقعیت دفاعی- تخطئه میکنند، حالا چرا طرفدار ورود جمهوری اسلامی به خاک افغانستان و جنگ با طالبان شده اند، بی آن که خودشان داوطلب رفتن به چنین جنگی باشند؟ (حتی تصورش هم مضحک است که مثلا زیباکلام یا تاجزاده و لافزنهای شبیه آنها لباس رزم به تن کنند!!)
گرای اشتباه اصلاحطلبان در دیپلماسی و میدان
شکست راهبردی آمریکا در افغانستان غیرقابل انکار است اما نکته عجیب و قابل تامل آنجاست که برخی مدعیان اصلاحطلبی در داخل اصرار دارند شکست آمریکا را بپوشانند و در مقابل، ایران را شریک ورشکستگی آمریکا کرده و صحنهای وارونه از رخدادهای این کشور ارائه دهند. بر همین اساس بعد از سلطهطالبان بر کشور افغانستان و فرار رئیسجمهور این کشور، برخی چهرههای اصلاحطلب در فضای مجازی خواستار ورود ایران به صحنه افغانستان و جنگ با طالبان شدند؛ دستاویز آنها برای این کار حضور مخالفان طالبان در ولایت پنجشیر و درگیری با طالبان بود؛ حال آنکه تجربه نشان داده است که سیاست ایران در مسائل اینچنینی اتخاذ معقولترین تصمیم با رعایت واقعیات میدان، حمایت از مردم آن از کشور از جمله افغانستان و حفظ منافع ملی است.
صرفنظر از اینکه جمهوری اسلامی با توجه به همسایگی با افغانستان باید چه اقدامی انجام دهد سوال اینجاست آیا اساساً مدعیان اصلاحات مبنا و عقلانیتی در توصیههای سیاست خارجی خود، بهویژه آنجا که مسائلی مشابه امروز افغانستان مطرح است، دارند و یا همیشه از یک تناقض و بیمبنایی رنج بردهاند؟ متاسفانه تجربه سیاستورزی اصلاحطلبان نشان میدهد که آنها همواره تلاش داشتهاند با تصمیمات نظام در عرصه بینالملل مخالفت کنند، مخالفتهایی که اگر در مقاطعی مورد توجه مسئولان نظام قرار میگرفت مشخص نبود که چه بر سر منافع ملی و تمامیت ارضی میآمد.
خطای اصلاحطلبان در تحلیل شرایط منطقه و استراتژی جمهوری اسلامی در سیاست خارجه به سالهای دور مرتبط نمیشود بلکه آنها در سالهای اخیر نیز تئوریهایی داشتند که اگر مبنای تصمیمگیری قرار میگرفت، ممکن بود منافع ملی را به پرتگاه ببرد.
انتهای پیام/