به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ رقابتهای انتخاباتی عراق تمام شده و حالا احزاب و جریانات، وارد یک فضای شبهرقابتی پساانتخاباتی شدهاند؛ فضایی که نمود بارزش را در اعتراض جریانات نزدیک به محور مقاومت نسبت به نتایجِ اعلام شده میبینیم. نتایجی که انتظار میرفت فضای رقابت و تشکیک را از بین ببرد، حالا طوری رقم خورده که رقابت را به صفآرایی تبدیل کرده است. از قهرهای معنادار صدریون عبور کردیم و حالا با جشنهای پیروزیشان مواجهیم؛ اما در مقابل، طرفداران احزاب مقاومت در منطقه سبز بغداد و گوشه کنارههای عراق، دست به اعتراض زدهاند.
شاید موضوع مهمتر از آیندهی این اعتراضات، بررسی علل و دلایل شکست احزاب و نیروهای مقاومت در انتخابات اخیر عراق باشد؛ اعتراضات بالاخره به نحوی خاتمه خواهند یافت، اما تحلیل آنچه روی داد و منجر به چنین اعتراضاتی شد، در فهم وضعیت کنونی عراق و مناسبات آیندهی آن تاثیرگذار خواهد بود.
تحریمِ مردمی در پی ناامیدی به اصلاحات
آنچه از نتایج به دست آمده از انتخابات عراق حاصل میشود این است که میزان آراء جریان مقتدی صدر، نسبت به گذشته تفاوتی نداشته است. اما آنچه که باعث میشود جریان او بیشترین تعداد کرسیهای پارلمانی را به خود اختصاص دهد، عدم شرکت مردم در انتخابات به طور کلی، و عدم حمایتشان از سایر احزاب بیت شیعی به طور خاص است.
کارشناسان عراقی معتقدند این پیشامد را باید «تحریم مردمی» بنامیم؛ مردم عراق پای صندوقهای رای نیامدند چون امیدی به اصلاحات و روند تغییرات سیاسی در کشورشان نداشتند. این وضعیت بر نتایج احزاب و گروههای اسلامگرا و خصوصاً جریانات نزدیک به محور مقاومت بیشتر قابلیت انطباق دارد. برای جریانصدر تمام طرفداران از پیر و جوان، روستایی و شهری، فقیر و غنی رای دادند تا به دعوت مقتدی «آری» بگویند. الگویی که در بین اهل سنت نیز با حمایت مردم از حلبوسی، به شکل موفقیتآمیزی تکرار شد.
در استان الانبار که یکی از کانونهای مشکلات اجتماعی و بحران هایامنیتی عراق است، میزان مشارکت ۴۳٪ بود؛ تقریباً ۲۰٪ نسبت به مشارکت در انتخابات گذشته رشد کرده است. دلیل چنین امری این بود که حلبوسی با بازسازیهای اخیر توانست نوعی از عملگرایی و مسئولیتپذیری را به پایگاه اجتماعی سُنیمذهب خود در عراق نشان دهد که منجر به اعتمادسازی و امیدواری آنان شد؛ اما احزاب و جنبشهای نزدیک به محور مقاومت، نتوانستند اهداف و کارکردهای جدیدی برای تیمهای خود تعریف کنند و در همان قالب تشکیلات امنیتی- نظامی ماندند؛ این امر در حالی صورت گرفت که عموم مردم عراق و بطور خاص شیعیان این کشور، نیازها و اولویتهای جدیدی برای خود تعریف کرده بودند. در نتیجه میزان آراء آنها بدین شکل ریزش کرد؛ بطور مثال، جریان فتح در شهرهایی نظیر کربلا و نجف حتی یک کرسی هم نتوانست به دست آورد.
معضل هماهنگی محورهای مقاومت
در حین برگزاری انتخابات و حتی قبل از آن، عدم هماهنگی بزرگترین معضل احزاب و جریانات سیاسی محور مقاومت عراق بود. این عدم هماهنگی به قدری بارز بود که میتوان آن را رقابت بین حزبی قلمداد کرد. یک تاکتیک مخرب در بین این احزاب و جریانات، رقابتشان با هم در یک حوزه بود؛ مثلاً در برخی از حوزههای انتخاباتی بغداد، دو کاندید از فتح و سه کاندید از جنبش حقوق باهم رقابت داشتند، در حالی که این حوزه فقط دو کرسی سهمیه داشت.
سیستم رأی دهی در انتخابات عراق بدین شکل است که هر فرد میتواند نام یک کاندیدا انتخاب کند. بنابراین میزان رأی به هر فرد، نشان از مقبولیت جریان وی در یک حوزهی انتخابی خاص دارد. در حوزههایی که جریان فتح و جنبش حقوق با هم کاندید داشتند، میزان رأی به آنها بالا بود. اگر تنها یک نماینده داشتند و آراء آنان تقسیم نمیشد، قطعاً پیروز میشدند؛ اما نتیجهی عدم هماهنگی و یا رقابت بین آنها این شد که آراء مقاومت، تقسیم و تمام کاندیداهای آن حوزه بازنده شدند.
در همین شرایط، یکی از تاکتیکهای موثر صدر، معرفی کاندیداهای زن در این حوزه بود. قانون انتخابات جدید عراق مصوب کرده که حتماً باید ۲۵٪ از نمایندگان زن باشند؛ یعنی در حالت رقابت طبیعی اگر در حوزهای که سه کرسی سهمیه دارد، زنی پنجم هم بشود، دو کاندید مرد قبل از خود را کنار میزند و بعنوان نفر سوم برنده به پارلمان راه مییابد. مقتدی صدر در تمام حوزههای انتخابی، با معرفی کاندیداهای زن با احزاب مقاومت رقابت کرد و موفق هم شد.
فقدان رهبری منسجم کننده
یک وجه تمایز بزرگ بین سازماندهی احزاب بیت شیعی با جریان صدر وجود دارد و آن نظم و انضباط تیمی است. تحولات اخیر عراق ثابت کرد که نمایندگان جنبش صدر در تمام چرخشهای لحظهای و عجیبِ مقتدی، همراه و هماهنگ با او پیش میآیند. چه آن زمانی که از عرصهی انتخابات کنار کشید و چه زمانی که با اطمینان به رقابتهای سیاسی بازگشت.
در مقابل چنین وضعیتی، ضعف بزرگ احزاب و جریانهای محور مقاومت فقدان یک رهبریِ منسجمکننده و یک سازوکار نظمدهنده است. تاثیرات سلبیِ فقدان این رهبری نه تنها در مراحل پیش از انتخابات و در حین انتخابات خود را نشان داد، بلکه تا مرحله پسا انتخاباتِ کنونی نیز ادامه پیدا کرده است.
این احزابی که در موسم انتخابات نتوانستند به یک هماهنگی و انسجام موثر برسند و در نتیجه بسیاری از شانسهای پیروزی خود را از دست دادند، حالا در زمان ائتلافهای پساانتخاباتی نیز به شکل غیرموثری عمل میکنند. مقتدی صدر به پشتوانه کسب ۷۳ کرسی و فاصلهی معنادارش با میزان کرسیهای سایر رقبای شیعی خود، دولت بعدی بغداد را از آن خود میبیند. او امیدوار است با ایجاد توافقاتی بین خود، حلبوسی و بارزانی بتواند بزرگترین ائتلاف پارلمانی را در تشکیل دهد که احتمال آن هم بالاست.
در مقابل تنها فردی که رقابت شدیدی با صدر و ظرفیت خوبی برای جذب سُنیها و کُردها به خود دارد، نوری المالکی است. اما احزاب و جریانهای مقاومت از ائتلاف با وی و سپردن رهبریِ رقابت با صدر به دست او عاجزند و اساساً تشکیکهایی اعتقادی-امنیتی در این خصوص دارند. بنابراین، به همین سادگی امکان رقابت عملگراترین چهرهی شیعی با مقتدی گرفته میشود و اینها همچنان با جمع حدوداً ۸۰ کرسی منفککاند.
عدم تغییر کارکردی عامل پراکندگی پایگاههای اجتماعی مقاومت
انتقاد مهم دیگری که بر عملکرد احزاب نزدیک به محور مقاومت وارد میشود، دوری آنها از تغییراتی است که ملت عراقی در این مرحله به آنها نیازمند است. در واقع این احزاب هنوز بر اساس کار ویژههای امنیتی، سیاسی، نظامی و عملیاتی خود در چند سال گذشته متمرکز هستند؛ در حالی که شرایط جامعهی کنونی عراق نیازمند کارکردهای اقتصادی، رفاهی و فرهنگی ویژه است. هماکنون ۶۵٪ جمعیت کل عراق را جوانان زیر ۲۰ سال تشکیل میدهند؛ یعنی اکثر رای دهندگان عراقی جوانان و نوجوانانی هستند که درکی از مسائل امنیتی ندارند، بلکه بیشتر خواهان فرصتهای شغلی و امکانات رفاهی هستند. جریانهای نزدیک به محور مقاومت نتوانستند این قشر مهم و تاثیرگذار را به سمت خود جذب کنند؛ چرا که اساساً مطالعه و درک و شناخت صحیحی از نحوه تفکر و تصمیمگیری این قشر نداشتند. فاصله با واقعیتهای جامعه، دوری این احزاب از دغدغههای جدید مردمی و بالاخره عدم توانایی در تغییر کارکردی عواملی بود که پایگاه اجتماعی آنها را بدین شکل کاهش داد.
اعتراضات جریانات سیاسی محور مقاومت ثمری ندارد!
یکی از دلایلی که خارج از چارچوب فعالیتها و تصمیمات جریانهای نزدیک به محور مقاومت در خصوص نتایجِ بهدستآمده مهم است، احتمالات وقوع تقلب میباشد. آنچه که این احتمال را قویتر میکند، اعتراض کاندیداهای مستقل نسبت به نتایج است. در واقع، تنها معترضان به نتایج انتخابات و معتقدانِ به وجودِ تقلب، احزاب سیاسی و جریانات محور مقاومت نیستند؛ اما خب به هر حال آنها قویترین طیف معترضاند که بر حقانیت ادعای خود اصرار میورزند. با وجود آنکه طرفداران این احزاب و جریانها در مقابل منطقهی سبز بغداد به اعتراض نشستهاند و از آن سو گروههایی نظیر عصائب اهل حق مدعی وجود مدارک کافی برای اثبات تقلب هستند، اما رویه و تصمیمات کمیساریای عالی انتخابات عراق به گونهی دیگری اتخاذ میشود.
آخرین تصمیم و موضع شورای کمیساریای عالی انتخابات عراق این بود که بازشماری دستی آرای شهروندان استانهای این کشور (به جز برخی از پایگاههای اخذ رای استان کرکوک) را نمیپذیرد. حتی این کمیساریا ۲۹۴ مورد از شکایتهای مطرح شده در خصوص نتایج انتخابات را رد کرد. بنابراین احتمال اینکه اعتراضات جریانات سیاسی محور مقاومت از این طریق به جایی برسد، بسیار پایین است.
علاوه بر این امکان دارد برای تحریک معترضان و یا تحریف اعتراضات مسالمتآمیز آنان، سناریوهای شوم امنیتی طراحی شود. امری که در آخر احتمالا به پایان دادن به اعتراضات، برای حفظ امنیت و آرامش کشور از سوی این احزاب منجر شود.