گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ نگین چکین؛ احتمالاً بارها این جمله سرزنشآمیز را خطاب به یک نوجوان شنیده باشید که مثلاً «اگر یکدهم این زمانی که سرت توی گوشی است را برای درست میگذاشتی یک چیزی میشدی.» و این «یک چیزی شدن» از دید عده زیادی از مردم در واقع یعنی نمره خوب آوردن و بعد دانشگاه خوب قبول شدن و سپس شغل خوب یافتن و در نهایت داشتن یک زندگی مرفه. خب حالا بیایید تصور کنید یک نوجوان در همان حالی که سرش توی گوشی است، بدون این که مسیر زمانبر و پرفرازونشیب تحصیل و اشتغال را طی کند در همین سن نوجوانی به درآمد بسیار زیادی (شاید چندین برابر والدینش حتی) که لازمه یک زندگی مرفه است دست پیدا کند و البته حسابی هم دیده شود و اعتمادبهنفس، اعتبار و محبوبیت قابلتوجهی از همین فضا کسب کند؛ به نظرتان آیا بازهم برای یک چیزی شدن باید سر از گوشی موبایلش بردارد.
یک لقمه نون و بوقلمون
اگر هنوز هم ماجرا کمی برایتان گنگ است یا فکر میکنید سخنی که در بالا، آمده تنها یک تخیل است و ریشهای در واقعیت ندارد توجهتان را به یکی از صدها نوجوان بلاگر ایرانی در اینستاگرام جلب میکنم. یکتا دختر سیزدهسالهای است که به گفته خودش هفت ماه است که فعالیتش را در اینستاگرام آغاز کرده است و برای عکس و فیلمی که از زندگی روزمرهاش در صفحهاش بارگذاری میکند نزدیک به 10 هزار نفر دنبالکننده دارد. با یک حساب سرانگشتی از تعرفهای که برای تبلیغات در صفحهاش داده است و میانگین تعداد محتواهای تبلیغاتی که روزانه در اینستاگرامش میگذارد به این نتیجه میرسیم که او دستکم ماهی 3 میلیون تومان درآمد دارد. حال، محاسبه درآمد نوجوانانی که بهواسطه تولید محتوای کمی حرفهایتر و شروع زودتر فعالیتشان چند ده یا حتی چند صدهزار دنبالکننده را به دنبال خود میکشانند و طبیعتاً مبالغ بسیار بالاتری را هم برای تبلیغات در صفحاتشان دریافت میکنند، به عهده خودتان.
البته که داشتن درآمد در سن پایین و این که نوجوان یاد بگیرد روی پای خودش بایستد بهخودیخود اتفاق مثبتی است و در نظام تربیتی دینی و عرفی ما هم مردود نیست اما آیا آنچه امروز از فعالیت و درآمدزایی نوجوان در فضای اینستاگرام شاهد آن هستیم شبیه به همان الگویی است که درگذشته، از آن بهعنوان استقلال مالی نوجوان یاد میکردیم؟
بلاگری چگونه بلاگری شد؟
قبل از پاسخ به این سؤال بهتر است که یک بررسی اجمالی بر پدیده بلاگری و وضعیتش در ایران داشته باشیم. بلاگری در ابتدای شکلگیریاش در جهان بهنوعی وبلاگنویسی تخصصی در حوزههای مختلف علمی، فرهنگی، سرگرمی و ... اطلاق میشد اما بهمرورزمان و با آمدن اینستاگرام و کوچ مخاطبان به این فضا شکل بلاگری هم عوض شد. ماهیت تصویر محور اینستاگرام سبب شد تا بلاگرهای زیادی بهجای تکیه بر محتوای تولید شده، بر جذابیت عکسها و فیلمهای منتشره تاکید کرده و رفتهرفته بهجای محتواهای تخصصی و کارشده، محتواهایی متوسط و کم زحمت که صرفاً تصاویر جذاب و خوشرنگ و لعابی داشتند جایگزین شوند و این روند، بلاگرها را به سمت رقابت برای جلبتوجه هرچه بیشتر سوق داده است به طوری که هنجارها و ارزشهای متعددی در زندگیشان را در راه دیدهشدن قربانی میکنند.
بدون تعارف
حال اگر چیزی که از روند بلاگری گفته شده را در مواجهه با قشر نوجوان در نظر بگیریم درمییابیم که این گروه باتوجه به شرایط سنیشان، نیاز و انگیزه و البته استعداد مضاعفی برای دیدهشدن دارند در نتیجه طبیعی است که تعداد قابلتوجهی از آنها با ورود به فضای مجازی خیلی زود جای خود را به عنوان بازیگری در این سبک از بلاگری پیدا کنند. این را هم باید اضافه کنیم که ویژگیهای نوجوان نسل جدید به شکلی است که احتمال بروز رفتارهای نامتعارف برای جلبتوجه از سوی او را تشدید میکند.
دکتر غفور شیخی جامعهشناس و استاد دانشگاه در خصوص این نسل از نوجوانان که با اصطلاح دهه هشتادی معرفی میشوند اینطور بیان میکند که: «ما در رفتار این نسل یکجور خودنمایی را میبینیم. دهه هشتادیها خیلی در خفا کارهایشان را انجام نمیدهند، در اصطلاح جامعهشناسی، گرفتار خودتن نمایی هستند، یعنی با زبان بدنشان حرف میزنند تلاشی برای پوشیده نگاهداشتن حالات و احساساتشان ندارند، همه آنچه را که دارند همهجا به نمایش میگذارند. مثلاً خصوصیترین مسائلشان را در اینستاگرام به نمایش میگذارند.»
شکستهایی که شکستها را رقم میزند
صفات ذکر شده گرچه جسارت بیشتری به نوجوانان برای تولید محتوای دلخواهشان میدهد اما از طرف دیگر همین بیپروایی و خطوط قرمز کمتر، اگر در کنار خلأهای شخصیتی نوجوان قرار بگیرد احتمال اشتباه را در او بالاتر برده و در نتیجه آسیب بیشتری برایش در پی خواهد داشت برای مثال ممکن است نوجوان از آنچه تولید و منتشر کرده نتیجهای خلاف انتظارش دریافت کند که در عوض تحسین به تحقیرش منتج شود.
نرگس پاشا روانشناس کودک و نوجوان درگفتگو با خبرگزاری دانشجو در این باره اینگونه توضیح میدهد که: «نوجوان تحتتأثیر سه ضلع پیشینه شخصی، جامعه و فضای مجازی و خانواده و محیط اطرافش به دنبال پرکردن نیازها و ضعفهای شخصیتیاش است. اگر به این نیازها از طریق خانواده پاسخ مناسبی داده نشود نوجوان در جامعه و فضای مجازی پاسخ به این نیاز را دنبال میکند و اگر در این جا هم به آنچه میخواهد دست پیدا نکند احساس بدی پیدا کرده و اگر در مقابل خانواده و جامعه سرکش و پرخاشگر است این سرکشی و پرخاشگری تشدید میشود.»
مادران مکتب بلاگریسم
از طرف دیگر همین نیاز به تأیید و مقبول افتادن در نزد مخاطب، بلاگرهای نوجوان را به سمت رفتارهای تصنعی میبرد که با خود واقعیشان فاصله دارد و صرفاً تقلیدی است از افرادی که بهزعم آنها در این حوزه موفق بودهاند. ازآنجاییکه ریشه و بستر بلاگری از غرب میآید نوجوانهای بلاگر ایرانی هم همچون بزرگسالانشان از بسیاری از رفتارها و الگوهای غربی برای جلب مخاطب استفاده میکنند که البته در مقاطعی هم مغایرت زیادی بافرهنگ دینی و عرفی ما دارد. اهمیت این موضوع آنجایی بیشتر میشود که بدانیم این سبکهای رفتاری نهتنها دامنگیر بلاگرها شده بلکه مخاطبان آنها را هم که غالباً نوجوانهایی همسنوسال خودشاناند بهشدت تحتتأثیر قرار داده است. نوجوانهایی که اکثریتشان را دخترانی تشکیل میدهند که قرار است مادران آینده این سرزمین باشند.
چترهایتان را باز کنید
با همه این اوصاف موج گرایش به بلاگری در نوجوانان روزبهروز در حال بلندتر شدن است و هر روز نوجوانان بیشتری را با خود همراه میکند. دیدهشدن، حمایت شدن، تشویق شدن، کسب محبوبیت و داشتن درآمد مؤلفههایی است که نوجوانان را از اقشار و تفکرات مختلف به فعالیت حرفهای در فضای مجازی یا به عبارتی همان بلاگری متمایل میکند. زمانی که نوجوانان ما خواهان حضور مؤثر در فضای مجازی باشند به نظر میرسد تنها راه محافظت از آنها در مقابل آسیبهای احتمالی این فضا، آموزش و هدایت و نظارت درست توسط خانوادهها باشد. شاید بهتر است این بار فوکوس دوربینمان را ازروی نوجوانان برداریم و در عوض کمی روی خانوادههایشان زوم کنیم و به این سؤال پاسخ دهیم که خانوادههای ما چقدر از فعالیت فرزندانشان در فضای مجازی آگاهاند و اصلاً خودشان چه مقدار از بایدها و نبایدهای حضور در این فضا را میدانند؟