به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حسین مرعشی در گفتگو با «جماران اظهار داشت: موفقیتهای سردار سلیمانی در سرکوب داعش و رفع فتنه داعش، موقعیت او را به حدی تقویت کرد که مخالفینش دیگر نمیتوانستند کار مهمی انجام دهند.
وی میگوید: آقای سلیمانی در هیچ مقطعی ارتباطات خود را با مرحوم آقای هاشمی، من و آقای جهانگیری و رفقای قدیمیاش قطع نکرد. ما هیچ وقت درباره مسائل سیاسی داخلی با ایشان وارد بحث نمیشدیم و دنبال همکاریهای مشترک هم نبودیم و موقعیت او را به عنوان یک سردار موفق سپاه درک میکردیم.
مرعشی در عین حال اذعان کرد: آقای سلیمانی برای آقای هاشمی به عنوان یکی از بزرگان کشور احترام خاصی قائل بود و روابط خود را نیز با ایشان بهطور کامل حفظ کرده بود. ولی به نظر من نه آقای سلیمانی در ماهها و سالهای آخر خیلی تحلیلها و مواضع آقایهاشمی را قبول داشت و نه آقایهاشمی همه آنچه توسط سردار سلیمانی انجام میشد را قبول داشت. آقای سلیمانی در آخرین حرفی که از ایشان شنیدم گفت که آقای هاشمی، چون مدتی است که سیستم اطلاعاتی کشور، اطلاعات دقیق را به ایشان نمیدهد و دسترسی به اطلاعاتش ضعیف شده، تحلیلهایش از واقعیت فاصله گرفته است. این برداشت آقای سلیمانی نسبت به آقای هاشمی در سالهای آخر بود. یعنی به آنچه آقای هاشمی تحلیل میکرد، خوشبین نبود.
مرعشی گفت: آقای هاشمی هم با آقای سلیمانی درباره مسائل سوریه اختلاف نظر داشت. از نظر من زندگی و فرماندهی سردار سلیمانی به سه بخش تقسیم میشود. یک بخش مربوط به زمان جنگ است که از نظر من دفاع ایران در برابر تجاوز صدام از این بابت که دفاع مقدس بوده، کاملا منطقی و قابل قبول است؛ بنابراین درخشش سردار سلیمانی و سایر رزمندگان امری قابل دفاع و مشروع است.
بخش سوم زندگی سردار سلیمانی در سپاه قدس و ایستادگی در برابر داعش و دفع فتنه داعش است. بعد از سقوط موصل معلوم شد که خطر داعش بسیار جدی است و از سراسر دنیا افرادی تندرو جمع شده بودند و داشتند به مرزهای ایران نزدیک میشدند. حتما این بخش از اقدامات سردار سلیمانی نیز برای دفع فتنه داعش و فروپاشی داعش در عراق و سوریه جزو بخشهای بسیار موجهای است که او را تبدیل به «سردار ملی» کرد. تا پیش از آن، او یکی از سرداران عالیرتبه سپاه تلقی میشد.
دبیرکل کارگزاران گفت: در بخش ایستادگی در برابر داعش، مردم ایران احساس کردند که سرداری ملی دارند که از تمامیت ارضی کشورشان، امنیت، ناموس و اقتصادشان با هزینهای اندک دفاع میکند. این بخش برای ایرانیان بسیار مهم بود و روشنفکران و حتی کسانی، چون اردشیر زاهدی این بخش از اقدامات سردار سلیمانی را ستودند. در عراق نیز اغلب مردم این بخش از اقدامات سردار سلیمانی و حضور ایران برای مقابله با داعش را موجه میدانستند.
وی در عین حال اظهار داشت: بخش دومی وجود دارد که مربوط به جنگ سوریه است. در جنگ سوریه اختلاف نظر وجود دارد؛ و به هرحال این حضور مخالفینی هم داشته است. از جمله مرحوم آقای هاشمی که منتقد این بخش بود. آقای هاشمی ضمن اینکه به روابط ایران و سوریه به عنوان بخشی از محور مقاومت معتقد بود و میدانست که بدون سوریه نمیتوان حزبالله لبنان را پشتیبانی کرد. شیعیان لبنان و ایران از زمان صفویه بدین سو ارتباطات معناداری با هم دارند و این ارتباط تا به امروز تداوم داشته است. حمایت از شیعیان لبنان در زمان پهلوی نیز وجود داشته و اتحادی تاریخی میان این دو کشور برقرار است. با اینکه آقای هاشمی نیز معتقد بودند که ما نمیتوانیم نسبت به تحولات سوریه بیتفاوت باشیم، ولی درخصوص راهکارها، آقای هاشمی معتقد بودند که ایران میتوانست در ابتدای کار میان معارضین اسد و حکومت که در دو سه سال اول، مسلح نبودند، مصالحهای برقرار کند. همین کاری که نمونهاش بهطور خودجوش و موفق در مراکش اتفاق افتاد. مراکش وقتی که اولین اجتماعات علیه دولتش شروع شد، پادشاهش سریعا متوجه شد باید چکار کند. ۵۰ تن از بزرگان سیاسی و حقوقی و اقتصادی کشور را جمع کرد و گفت که پیام مردم را شنیده است و از آنها خواست تا قانون اساسی را اصلاح کنند.
درباره بخش اخیر سخنان مرعشی گفتنی است که جنگ سوریه به هیچ وجه یک جنگ داخلی نبود بلکه به تصریح کسانی مانند هنری کیسینجر و موشه یعلون (وزیر جنگ وقت اسرائیل) «جنگ جهانی سوم» بود که در آن تروریستهای مسلح از چند کشور، به کمک دستگاههای نظامی و امنیتی غرب، و پول و حمایت رژیمهایی مانند عربستان و امارات و قطر و ترکیه سازماندهی شده بودند.
اما درباره اشتباهات مرحوم هاشمی که مثنوی هفتاد من است باید به این نکته بسنده کرد که در حالی که تحقیقات مراجع بینالمللی، استفاده دولت سوریه از سلاحهای شیمیایی را رد کرد، هاشمی منفعل از فضاسازی جریان نفوذ و همزبان با ادبیات مهندسیشده مقامات آمریکایی، دولت بشار اسد را متهم کرد!
همچنین باید گفت اگر قرار بود به نسخهپیچی مدعیان اعتدال و اصلاحات درباره تحولات منطقه عمل شود، امروز باید با داعش و دیگر مزدوران نیابتی غرب در داخل مرزهای ایران میجنگیدیم، آن هم در حالی که با توهم «روزگار آینده، روزگار گفتمان و مذاکره است، نه موشک»، توان نظامی را پیشاپیش به آمریکا واگذار کرده بودیم!