گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ سارا عاقلی؛ بلوغ در سینما فقط ویژه کیفیت کار یک هنرمند نیست؛ بلوغ میتواند در پرداخت به یک سوژهی یکسان هم رقم بخورد؛ مانند آنچه «دسته دختران» جدیدترین اثر منیره قدی رقم زده. جلوهای نو از تصویرسازی زنان در سینمای دفاع مقدس.
اگر تا پیش از این تصویر رایج از زنان در فیلمهای دفاع مقدس، مربوط به نقش مادری و همسری بود، با «دستهی دختران» به مبارزه و پشتیبانی نظامی و حضور مستقیم در میدان جنگ تغییر میکند. قیدی در دومین اثر سینمایی خود، زنان را از حاشیهی سینمای دفاع مقدس، به متن مبارزه کشانده تا جسورانه از کنشها جنسیت زدایی کند و بگوید مفهوم دفاع، نجات غیر نظامیان از معرکهی جنگی و حتی پیشتیبانی از نیروهای درگیر جنگ، نه مردانه است و نه زنانه. کنشی است انسانی و عاری از جنسیت.
زنان کنشگر در دهه ۹۰ سینمای دفاع مقدس
البته سینمای دفاع مقدس در دهه ۹۰ شاهد حضور بانوان کارگردانی بود که زنانههای کنشگری ارائه دادند. مانند «شیار ۱۴۳» ساختهی نرگس آبیار که سوژهی اصلی خود را بر زندگی مادر شهید مفقودالاثری اختصاص داده بود. و این انتظار حکم یک سفر درونی را داشت که هر چند سخت و جانفرسا، مسافرش را رشد میداد و از او شخصیت دیگری میساخت.
یا «ویلاییها» ساختهی قبلی منیره قیدی که به حضور خانوادههای فرماندهان جنگی جایی در نزدیکی خط مقدم میپرداخت. فیلم اول او در واقع روایت زنان جوانی بود که همسری و انتظار تنها کنششان نبود و پشتیبانی جنگ را در شرایط سخت بمباران بر عهده داشتند.
اَشکال مختلف کنشگریِ زنان
اما حالا قیدی با ساختهی جدید خود، سطح کنشگری زنان را ارتقا کشیده و با اکت بیشتری همراه کرده. سطح کنش آنها متفاوت از امدادرسانی، پرستاری، تدارکات و صبوری کردن زنانه است. همهی اینها هست و فقط این نیست!
در واقع قیدی اگرچه سطح کنش را تغییر داده اما سطوح قبلی و متفاوت را نه انکار میکند و نه تمسخر. او در کنار زنان اسلحه به دست، داستان دختری را روایت میکند که دانشجوی سال دوم پزشکی است و کار اصلیاش رسیدگی به مجروحین است و یا در نمایی، تدارکات را به تصویر میکشد که باید برای شهدا هم به فکر باشد و پارچه کفن تهیه کند.
فیلم دستهی دختران علاوه بر روایت اَشکال مختلف کنشگری زنان در دوران دفاع مقدس، شخصیتهای اصلی داستان خود را در موقعیتهای مختلف قرار میدهد تا ملزم به کارهای متنوعی شوند. از رساندن آذوقه گرفته تا پانسمان و جابجایی و به خاک سپردن پیکر شهدا. در واقع فیلم با نشان دادن کثرت شکلِ حضور زنان قصد دارد اصل حضور آن را اصالت ببخشد و نه یک شکل خاص مانند مبارزهی نظامی را.
اما در این فیلم، اصالت بخشیدن به کثرت حضور زنان، فقط ویژهی نحوهی کنش آنها نیست، بلکه شکل پوشش و نقش خانوادگی آنان را نیز در برمیگیرد و همین تفاوتها در قسمتهایی از داستان زمینهی اختلاف و چالش میان شخصیتها میشود. اگرچه در پایان، تفاوتها درون یک مفهوم واحد تحت عنوان دفاع از شهر (وطن) پذیرفته و هضم میشود و کاراکترهای داستان با فهمیدن داستان زندگی یکدیگر بیشتر بهم نزدیک میشوند.
در هم ریختن کلیشه
«دستهی دختران» برای کلیشهزدایی از ملزومات و پیشزمینههای آن غافل نمیماند و نشان میدهد کنشگریِ نظامی دستهی دختران کار سادهای نیست؛ آنها پیش از مبارزه با نیروی مهاجم خارجی باید با تفکری ضدزن در جبههی خودی مبارزه کنند که آنها را مایهی حرام کردن اسلحه میداند. و اولین ماموریت دستهی دختران میشود اثبات توانمدی و لیاقت به جامعهای مردانه که سخت آنها را باور میکند.
داستان فیلم اما در کلیشه زدایی پا را فراتر میگذارد و زنی را تصویر میکند که در میانهی جنگ سری به خانه میزند تا برای همسرش یادداشت بگذارد و خداحافظی کند. سطحی از کنشگری که تا پیش از این در اختیار مردان بوده و چشم انتظاریاش نصیب زنان میشده. اما حالا با دستهی دختران ورق برمیگردد و الگوهای از پیش تعیین شده تغییر میکند.
ناکامی شخصیتِ فرمانده
تغییر و ارتقای سطح کنشگری زنان اگرچه نقطهی درخشش داستان «دستهی دختران» است اما روند روایت خالی از اِشکال نیست. ریزهکاری شخصیتپردازیها به درستی انجام نشده. کاراکترها بعضا هم در متن و هم اجرا ناکام ماندهاند. مهمترین تجلی آن در شخصیت نیکی کریمی است. هرچه قدر بازی پانتهآپناهی به فیلم جان میبخشد، بازی نیکی کریمی جان فیلم را میگیرد. شخصیت محوری فیلم هم در اکت و هم در لهجه عقبتر از بقیه کاراکترها میایستد. حالت صورت او بیشتر از سوگواری و داغ، بیانگر درماندگی اوست. وجهی که با نقش فرماندهی او در تضاد است. ضمن آنکه دفاع مسئلهی اصلی او و حتی بقیه اعضای گروه نیست؛ و حضورشان در میدان جنگ برخاسته از مسائل فردی است. پیوند فضای شخصی به جنگ به خودی خود مشکل ندارد و وجوه دراماتیک را تقویت میکند اما مشکل از جایی شروع میشود که گذشتهی تلخ او که عامل حضورش در جنگ است، ناقص روایت میشود و او را به نقطهای میرساند که صراحتا بگوید برای مُردن در میدان جنگ حاضر شده.
شاید اگر فیلم در شخصیتپردازی به ویژه شخصیت اصلی یعنی نیکی کریمی و انتخاب بازیگر آن وسواس بیشتری به خرج میداد، با اثر درخشانتری روبرو بودیم. اما با همه این اوصاف، «دستهی دختران» فیلم مهمی است. چون میخواهد لباس تنگ و محدودِ کنشگری کلیشهای و از پیش تعیین شده برای زنان را دور بریزد و طرحی نو ایجاد کند. طرحی که در آن هر نوع تفکر و پوششی چه همسر باشد، چه مادر و چه دختر، جا شود. با همهی تنوعهایش. «دستهی دختران» حداقل در این هدف خود، خوش درخشیده.
قیدی هدفش را در فیلم به منازعه با مردان تقلیل نمیدهد. او قصد دارد از دل این تغییر جهانی را بسازد که مردان در کنار زنان نقشآفرین باشند. و بر همین اساس است که پایانبندی قصهی او بر سر انگشت یک رابطهی دو نفره میچرخد. وجیهه (پانتهآ پناهی) و همسرش که باهم کامیونِ نجات غیرنظامیان را میرانند و پس از آن دوربین به سمت آسمان و جهانی بهتر اوج میگیرد.