به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ یوسف حاتمی کیا کارگردان فیلم «شب طلایی» در گفتگو با خبرگزاری دانشجو از روند ساختن فیلم «شب طلایی» گفت به پرسشها و انتقادات موجود درباره فیلم پاسخ داد.
خبرگزاری دانشجو: ایده این فیلم چگونه به ذهنتان رسید و به اجرا درآمد؟
حاتمی کیا: موقعی ایده به ذهنم رسید که فیلمنامه دیگری را کار میکردم و زمانی هم ایده تبدیل به طرح شد که داشتم از تبدیل آن به فیلم ناامید میشدم، اما خب با همراهی دوستانم، آقایان اویس طوفانی و بهزاد مهرجو که مجریان طرح من بودند و سرمایه گذاران هم همین عزیزان بودند و همچنین سرمایه گذاری آقای امیرحسین اسدبیگی کار اجرا شد. در ادامه کار هم به دلیل بحث کارت تهیه کنندگی پدر به ما اضافه شدند.
خبرگزاری دانشجو: حذف شدن یکی از خانوادههای داستان خللی به کل ماجرای فیلمنامه وارد نکرد؟
حاتمی کیا: یک واقعیتی وجود دارد و آن هم این است که فیلم من لزوما بر یک کاراکتر سوار نیست که اگر کاراکتری از آن حذف بشود فیلم احتمالا دچار اختلال خیلی بزرگی بشود. مجموعهای از کاراکترها در حال ساخت یک پیکر واحد هستند و طبیعتا حذف هرکدام از این کراکترها که درواقع عضوی از این پیکر است و میتواند خللی ایجاد کند کمااینکه وقتی در زمان پیش تولید تصمیم گرفته شد یکی از این خانوادهها حذف شود، فیلمنامه به صورت فشرده باید بازنویسی میشد و ماجرا بین سایر خانوادهها پخش میشد. چیزی که در آن خانواده وجود داشت این بود که حضور کرونا را پررنگتر میکرد و با حذف آن کمی کمرنگ شد، اما خب کماکان یکی از ستونهای پررنگ فیلم است.
خبرگزاری دانشجو: تجربه موفق در ساخت این فیلم شما در ریتم و کارگردانی کار از کجا نشأت میگیرد؟
حاتمی کیا: احتمالا قسمی از ماجرا از این است که من فیلمهای کوتاهی ساختهام، دستیاری کردهام و حوزههای مختلف را تجربه کردهام و لزوما نه فقط حوزه فیلمسازی را تجربه کردهام که یکی از حوزههای مورد علاقه برای خود من حوزهی مستندسازی است و آن را هم تجربه کردم. واقعیتی که وجود دارد این است که بحث حفظ ریتم همیشه برای من سرلوحه بودهاست و سینما را در وهله اول سرگرمی میدانم و اینکه اگر فیلمساز بتواند مخاطب را تا انتها همراه خود نگه دارد در آن زمان هر چیز دیگری اعم از هر حرفی و یا هر دغدغهای را در لایههای دیگر فیلم بگنجاند و با تماشاگر مطرح کند. من معتقد به مکتب Syd Field روی پرده هستم و اینکه شما باید در هر لحظه نقاطی بگذارید که تماما به صورت مکانیکی فیلمنامه را چک کنید تا مخاطب شما تا لحظه آخر همراه شما باشد. درواقع نقاطی که وجود دارد، مفصلها و مواردی از این دست هستند. این مسئله دغدغه اصلی من بود و حتی در زمان فیلمبرداری به لحاظ بصری مدام نگران بودم که خب در این لوکیشن ثابت مخاطب خسته بصری نشود و در ادامه در تدوین هم بحث اینکه ریتم را حفظ کنیم برای من بسیار حائز اهمیت بود و امیدوارم که این اتفاق رخ داده باشد.
خبرگزاری دانشجو: در ارتباط با حضور پدرتان در فیلم و اینکه در نشست خبری عنوان کردند که صرفا دوبار بر سر فیلمبرداری حاضر شدند و صحت و چگونگی آن توضیح دهید.
حاتمی کیا: در ابتدا بگویم که من مدیون پدرم هستم و به طور کلی من فیلمسازی را از ایشان آموختم و این اساس ماجراست. من تجربههایی در گذشته در ارتباط با فیلمنامههایی که هرکدام قرار بود به یک فیلمی تبدیل شوند، داشتم و تهیه کنندگان دیگری پای کار بودند و در این فیلم به خصوص همانطور که اشاره کردم مجریان طرح من تجربه تهیه کنندگی نداشتند و خب میخواستیم نزدیکترین شخص به خودمان که اذیتمان هم نکند را انتخاب کنیم. نکته مهم این است که پدر فیلمنامه را دوست داشتند. ایشان شخصی صریح هستند و صریح بودن به معنای تند و آتشین نیست به این معنی که اگر فیلمنامهای را بخوانند و دوست نداشته باشند صادقانه عنوان میکنند و به شما میگویند که من این کار را دوست ندارم و به چه دلیلی دوست ندارم. اما درمورد این کار اینگونه نبود و این کار را از زمان طرح و حتی فیلمنامه دوست داشتند و ایدههایی هم داشتند که یک سری از آنها در کار استفاده شد. اما واقعیت این است که تمام تلاش ایشان بر این بود که استقلال من حفظ شود و به من اعتماد کردند، با اینکه میتوانستند اعتماد نکنند کمااینکه این اعتماد میتوانست به اعتبارشان به جهت حضور اسمشان لطمه بزند. برای همین در حین خود فیلمبرداری به معنای پیش تولید و زمان خود تولید اصلا حضور پیدا نکردند و واقعا فقط دوبار آمدند و این دوبار حقیقتا در ذهن همه ماندهاست. یک بحث دیگری که وجود دارد در بحث مشاوره کارگردانی، بحث میزانسن و دکوپاژ است که خب من از روزهای ابتدایی فیلمبرداری متوجه شدم که با دکوپاژ از پیش تعیین شده نباید بر سر صحنه بیایم و بایستی صرفا یک کلیتی در ذهنم داشته باشم و بیایم چراکه با این کار به دلیل بالا بودن تعداد بازیگران و تک لوکیشنی بودن فیلم، روح را از کار میگیرم و این به معنای آن است که من پیشنهادات بازیگران را نمیتوانم اعمال کنم و این اتفاق برای فیلم اول بودن کمی سخت بود. به همین منظور اگر پدر میخواستند مشاوره دکوپاژ انجام دهند میبایست مدام سر صحنه حاضر میشدند که خب اینطور نبود.
خبرگزاری دانشجو: در ارتباط با همکاری با آقای امید گلزاده طراح گریم کار بفرمایید، همچنین انتقادهایی هم مبنی بر عدم تناسب اختلاف سنیها با توجه به گریمها به کار وجود داشت در اینباره هم اگر مطلبی دارید بفرمایید.
حاتمی کیا: امید گلزاده از زمان فیلمهای کوتاه من با من همراه بود و بین ما یک رفاقتی شکل گرفته است. همچنین امید گلزاده یکی از گریمورهای نامی سینمای ایران است.
خانم مریم سعادت بدون خواندن فیلمنامه برای تست گریم آمدند و دلیلشان هم خیلی منطقی بود و گفتند که ممکن است تست گریم مناسب نباشد و با نقش ارتباط برقرار کنند. اما با همان گریم اولیه من شوکه شدم و یقین پیدا کردم ایشان همان کاراکتری هستند که من در ذهن داشتم؛ و آقای گلزاده با همین یک کاراکتر گل کار را برای من زدند چراکه من کم کم داشتم از پیدا کردن کاراکتر زهرا خانم ناامید میشدم. ما یک چالش هم با خانم ناصر داشتیم، چون قرار بود نشان دهیم که دو دختر و یک داماد دارند و باید صورتشان را کمی دستکاری میکردیم تا افزایش سن پیدا کنند. مطلبی که درارتباط با انتقادها میفرمایید ممکن است درباره ایشان باشد. همچنین آقای کرامتی هم در واقعیت از خانم سعادت بزرگتر هستند، اما با گریم کار این اختلاف سن را درآوردیم و حتی اگر نقدی هم در اینباره باشد برای مخاطب ایرانی اختلاف سنی کم مادربزرگ و فرزند اول خیلی دور از ذهن و غیرواقعی نیست. من صادقانه این نقد را تا به حال نشنیده بودم و امیدوارم احساس غالبی برای مخاطب نباشد.
خبرگزاری دانشجو: در ارتباط با خود داستان و نتیجه گیری آن هم اگر نکتهای دارید بفرمایید و اینکه آیا این خانواده نمادی از یک خانواده ایرانی است؟
حاتمی کیا: هیچ فیلمسازی نمیتواند ویژگیهای کاراکترهای فیلمش را به همه جامعه اطلاق کند و من هم اصلا چنین قصدی را نداشتم. شما میتوانید قسمتهایی از فیلم را به صورت نماد ببینید کمااینکه همه فیلمها نمادین هستند و شما هیچ فیلمی را نمیتوانید پیدا کنید که نقاط نمادین نداشته باشد. اما در فیلم من یک واقعیتی وجود داشت و آن هم این بود که من یک وجه دیگر را نگاه میکردم و لزوما بحثم این نبود که بگویم هیچ نور امیدی در هیچ خانوادهای وجود ندارد. بحث من انتقاد خیلی کوچکی به سنت بود؛ و تعبیر من از سنت تمام چیزی است که در فرهنگ ما در ارتباط با آن وجود دارد. ما در صورت بروز مشکل یا دعوا اصلا به دنبال حل کردن آن نیستیم و صرفا میخواهیم همه چیز خوب جلوه کند. این باعث میشود لایه رویی خانواده لایه شیکی باشد، اما با یک تنش همه چیز بیرون میزند؛ و قصد من این بود که لایه زیرین را حل کنیم و قصد نداشتم بگویم کل خانوادههای ایرانی متلاشی شده هستند. این مطلب نگرانی من بود. صادقانه بگویم که تنها بودن مادر در اصل همان قسمت نگرانی من است و مادر به سبب داشتن وجه تسبیحی عاطفی در خانواده دغدغه من بود. این خانواده در خلال گم شدن یک شی طلا، طلای اصلی که مادر است را گم میکنند.