به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، فیلم سینمایی «ضد» دومین ساخته «امیرعباس ربیعی» است که با دستمایه قرار دادن موضوع ترورهای تابستان سال 1360 هجری شمسی، به یکی از نیازهای جامعه پاسخِ در حد بضاعتِ خود را داده است. نیاز به تبیین تاریخ که همواره توسط صنعت سینما مورد غفلت واقع شده است و حالا این اثر سینمایی سعی دارد تا در جهت برآورده نمودن این نیاز گام بردارد و موضوع تاریخی مهمی همچون جنایات «سازمان مجاهدین خلق» را بازگو نماید و این تمام آن چیزی است که سبب میشود تا فیلم سینمایی «ضد» به عنوان اثری قابل تقدیر در وضعیت کنونی سینما و بالاخص در فرایند «چهلمین جشنواره فیلم فجر» مورد توجه واقع گردد.
فیلم سینمایی «ضد» متمرکز بر ترسیم چهره «سعید» با بازی «مهدی نصرتی» است که بعد از مهاجرت دوست دختر خود «بیتا» امید و اشتیاقش به زندگی را از دست داده و سمپاتی خود در «سازمان مجاهدین خلق» را به عضویت فعال مبدل ساخته است. شخصیتی که اکنون برای انجام ماموریتش در سازمان، عضو «حزب جمهوری اسلامی» میشود و تا جایی پیش میرود که بعد از دو سال تا ردههای بالای حراست حزب ارتقا پیدا میکند. او یک روز میتینگ «بنیصدر» در دانشگاه تهران و در حین انجام ماموریتی سازمانی و در پوشش حزباللهی خود زخمی شده و برای درمان به بیمارستانی میرود که در آنجا با عشق قدیمی خود یعنی «بیتا» با بازی «لیلا زارع» مواجه و رابطهشان از سر گرفته میشود. اما در خلال این روابط «بیتا» متوجه تغییرات اساسی در «سعید» میشود. در عین حالی که سعی در جلب اطمینان «بیتا» دارد برای «سازمان مجاهدین خلق» و اثبات حسن نیتش از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. تا اینکه سازمان دستور به «ترور شهید بهشتی» میدهد...
فیلم سینمایی «ضد» چه از منظر فُرم سینمایی و چه از لحاظ محتوای به نمایش گذاشته شده دارای ضعف و نقصان است؛ اما با این همه تمام تلاش خود را نموده تا به عنوان اثری دغدغهمند ظاهر شود. اثری که به ثبت پرونده یک جنایت تروریستی بر پردهی سینما مبادرت میورزد که همچنان عوامل آن در ابهام میباشند. جنایتی آنچنان بزرگ بر غیله ملت ایران که حتی تروریستهای «سازمان مجاهدین خلق» نیز از پذیرش و قبول مسئولیت آن ابا دارند و همچنان مسئولیت بمبگذاری در «حزب جمهوری اسلامی» و ترورِ «شهید بهشتی» و یاران ایشان را بر عهده نگرفتهاند.
فیلم سینمایی «ضد» سندی سینمایی از جنایتی بزرگ در حق ملت ایران است و از این جهت اثری محترم و دغدغهمند محسوب میشود. اثری که سعی دارد تا ماهیت تروریستی «سازمان مجاهدین خلق» را تصویرسازی نموده و ابعاد جنایات این جماعت ضد خلق را برای مخاطب سینمایی خود مکشوف سازد. اثری که بر کلید واژه «نفوذ» و حضو پُررنگ آن در ساختارهای «حاکمیت جمهوری اسلامی» و تصویرسازی از کم و کیف آن تمرکز میکند و همین تمرکز است که موجب میشود تا این اثر از شانی قابل احترام در «ژانر سینمای استراتژیک» برخوردار شود. اما باید توجه داشت که کمبود بُنیه فیلمنامه و ساختار اشتباه در چینمان شخصیتها و بالاخص زاویه روایتگری این اثر از جمله ضعفهایی است که در فیلم سینمایی «ضد» قابل اغماض نمیباشد.
قطعا بزرگترین خطای فیلم سینمایی «ضد» در زاویه روایتگری و همراه ساختن مخاطب خود با شخصیت منافق «سعید» است. شخصیتی با چهره مثبت و انقلابی که به واسطه نوع گریم خود از شباهتی ویژه به «شهید عبدالحمید دیالمه» برخوردار شده و آنچنان مخاطب از ابتدای داستان با او همراه میشود و تحتتاثیر ویژه او قرار میگیرد که اساسا پذیرش پلیدی و پلشتی او را به عنوان عضوی سرسپرده به «سازمان مجاهدین خلق» با مشکل مواجه میسازد. این در حالی است که نخستین اصل در روایتگری یک اثر سینمایی این است که مخاطب با شخصیت اول مطرح شده در روایت یک فیلم همذاتپنداری کرده و خود را جای او میبیند. این همانگاری ویژهای که به ماهیت فیلم سینمایی «ضد» ضربه زده و سبب میشود تا از میزان نفرت مخاطب نه تنها نسبت به شخصیت منافق و پلید «سعید» کم شود؛ بلکه از میزان تاثیرگذاری فیلم برای به نفرت رساندن مخاطب خود از فرقه تروریستی «سازمان مجاهدین خلق» میکاهد و به نوعی آن را الکن میسازد.
مصداق بارز عدم هوشمندی و بلوغ فیلم سینمایی «ضد» در تصویرسازی را میبایست در سکانس ورود «شهید بهشتی» به محل «دفتر حزب جمهوری اسلامی» قلمداد نمود. سکانسی که به صورت کلیپی قابل عرضه در سالروز شهادت این شهید والامقام تهیه شده و و آنچنان جذاب است که مخاطب هیچ حس بدی نسبت به حضور یک شخص منافق که تا به اینجا شاهد جنایات و خیانت او به نظام و «حزب جمهوری اسلامی» بودهایم، پیدا نمیکند و به این ترتیب هیچ بار حسی مناسبی را به مخاطب خود منتقل نمیسازد.
در مجموع باید بر این مهم توجه داشت که یکی از مهمترین وظایف آثاری همچون فیلم سینمایی «ضد» این است که به افشای ماهیت عقیدتی و فکری «سازمان مجاهدین خلق» مبادرت ورزد و نشان دهد که این گروهک تروریستی چگونه اقدام به جذب نیرو نموده و چگونه ایشان را سرسپرده خود میساخت. اقدامی تبیینی که متاسفانه در این فیلم شاهد آن نیستیم و در این میان فیلمساز صرفا به چند صحنه نمادین بسنده کرده و مثلا با نشان دادن گاوداری و انجام ملاقاتهای «سعید» با فرمانده خود در یک گاوداری و اشتغال زنان این گروهک در کارگاه چرم و کفشدوزی و ... میخواهد تا مخاطب را به بیمنطقی عملکرد و سرسپرده بودن اعضای این سازمان واقف سازد.