گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، همه میدانیم جهان غرب با هدف عقب نگه داشتن ما از اهداف پیشرو، جنگ اقتصادی را علیه ما، با ابزارها و امکاناتی که در احتیار داشته و دارد، از سالهای دور آغاز نموده و تاکنون هم ادامه داده است. به طوری که این کشورها از یک سو از ارائه برخی کالا و تجهیزات که مزیت تولید درآن یافتهاند، به ما خودداری کرده و از سوی دیگر با ابزارهای کنترلی مالی و پولی، سایر کشورها را نیز از تجارت با ایران منع میکنند.
بنابراین در جنگ اقتصادی اسلحه و مهمات نظامی زیاد کاربرد ندارد، بلکه اسلحه و مهمات اقتصادی خیلی مهم است. هر چند طرف مقابل دوست دارد، ما از مهمات نظامی استفاده کنیم و بهانهای به دستش بدهیم و او بتواند از این اقدام ما علیه ما سوء استفاده بکند.
چرا جنگ اقتصادی؟
میتوان گفت، سنتیترین علت شروع جنگها ، استثمار و غارت کشورها بوده است. در جنگ اقتصادی هم مانند جنگهای نظامی هدف اصلی آغازگر جنگ، غارت و استثمار است. به عبارت دیگر در جنگ اقتصادی هم مانند جنگهای نظامی منابع انسانی و مادی کارآمد، که میتواند در خدمت پیشرفت یک کشور باشد، از دست خواهد رفت. پس میتوان گفت، هدف جنگ اقتصادی دستیابی به منابع ارزان و حتی مجانی است. حال باید به این سوال پاسخ داد، کدام منابع باعث وارد شدن دشمن به عرصه جنگ اقتصادی میشود. پاسخ را باید در کالایی جستجو کرد، رتبه اول تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است. با نگاه کلی به آمار جهانی صادرات مشخص خواهد شد که منابع نفت و گاز همچنان در صدر اقلام صادراتی مهم جهان قراردارد. همان منابعی که در صدر منابع ارزشمند ایران و کشورهای همسایه ما نیز قراردارد.
چرا نفت؟
بدون اینکه در آمار و ارقام زیاد هم دقیق شویم، میدانیم سهم عمدهای از ذخایر و تولید منابع نفت و گاز دنیا مربوط به منطقه خاور میانه و خلیج فارس است. به طوری که سهم کشورهای حاشیه خلیج فارس از تولید روزانه نفت خام جهانی حدود یک سوم است. همچنین از دیدگاه ذخایر اثبات شده نیز حدود 50 درصد از ذخایر اثبات شده جهان در این منطقه است. اهمیت این میزان از ذخایر اثبات شده نفت خام زمانی مشخص میشود که بدانیم سهم ایالات متحده از ذحایر اثبات شده نفت خام جهان تنها 2 درصد است.
از سوی دیگر اگر به آمار تولید نفت خام و میزان ذخایر اثبات شده کشورها همزمان نگاه شود، مشخص خواهد شد که کشورهای حوزه خلیج فارس تا بیش از صد سال دیگر نفت خواهند داشت، در حالی که ذخایر ایالات متحده کمتر از 7 سال دیگر به پایان خواهد رسید.
نکته با اهمیت اینکه هرچند ایالات متحده در ردیف اول تولید کنندگان نفتخام قرار دارد، ولی با توجه میزان مصرف بالای نفتخام در این کشور مشخص خواهد شد، این کشور نیز همانند چین، هند، ژاپن و کره جنوبی در ردیف اول تا پنجم وابسته ترین کشورها به واردات نفت خام قرار دارد.
همچنین کشور های اروپایی هلند، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه نیز در مقام بعدی وابستگی به واردات نفت قراردارند.
نقش و اهمیت اقتصادی و سیاسی این منبع انرژی زمانی برای ما ملموس تر خواهد بود که کشوری مانند عربستان بدون اینکه وابستگی به این مقدار از درآمد های نفتی اش داشته باشد، همیشه دارد به نفع تقاضا (آمریکا و غرب) حرکت میکند و جرات نمیکند از لحاظ قیمتی و مقداری به نفع عرضه اقدامی بکند، این یعنی هنوز هم نفت تنها کالای اقتصادی مهم بلکه کالای سیاسی مهم نیز به شمار میرود.
بنابراین در ادامه مواردی که قبلا مطرح شده میتوان گفت که اولاً نفت خام کالای مهمی است، ثانیاً جهان غرب به آن وابستگی دارد و ثالثاً بخش عمده ای از تولید و ذخایر نفت خام متعارف جهان در اختیار منطقه خلیج فارس است. حال ممکن است سوالاتی مطرح شود که نفت خام تا چه زمان کالای مهمی خواهد بود؟ سهم نفت خام متعارف و نا متعارف از آینده چه خواهد بود؟ سازو کاری که به جهان غرب امنیت انرژی را (از لحاظ قیمتی و مقداری) اطمینان میدهد چه خواهد بود؟
نفت خام تا چه زمان کالای مهمی خواهد بود؟
براساس گزارش و نمودار ارائه شده توسط اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده(eia)، مصرف انرژی اولیه در جهان- برای بخش های صنعتی، حمل و نقل، تجاری و خانگی - طی سی دهه آینده حدود 50 درصد رشد خواهد داشت. این نمودار که براساس واحد گرمایی بی تی یو (BTU) ارائه شده است، سهم و اندازه هر یک از منابع تامین انرژی جهان را طی سه دهه آینده به خوبی نشان میدهد.
همان طور که مشخص است در سال 2018به ترتیب نفت(32%)، زغال سنگ(26%)، گازطبیعی(22%)، انرژی های تجدید شونده(15%) و انرژی هسته ای(5%) منابع تامین کننده انرژی جهان بودهاند.
همچنین این نمودار نشان میدهد در طی سه دهه آینده انقلابی در مصرف انرژی های نو ویا تجدید شونده وجود خواهد داشت و حجم مصرف این نوع از انرژی بیش از دو و نیم برابرافزایش خواهد داشت، به طوری که در سال 2050سهم آن از کل مصرف انرژی 28 درصد خواهد شد.
بنابراین میتوان گفت، نیمی از رشد مصرف انرژی سه دهه آینده را انرژی های تجدید شوند، تامین خواهد نمود. همچنین از این گزارش میتوان دریافت که نیمی دیگر از رشد مصرف آتی انرژی جهان هنوز بایستی توسط نفت و گاز طبیعی تامین شود و این همان به مفهوم اهمیت جایگاه منابع هیدرو کربنی در آینده انرژی جهان است.
بنابراین، همانطور که این نمودار نشان میدهد، انقلاب در تولید انرژی های تجدید شونده به سختی میتواند مصرف زغال سنگ را (به عنوان یک منبع انرژی با آلودگی بالا) کنترل کند چه برسد که بخواهد جایگزینی برای نفت خام هم باشد.
نمودار ارائه شده فوق مربوط به سبد انرژی مصرفی جهان در سه دهه آینده بوده است، حال اگر بخواهیم فقط به آمار یک کشور خاص مثلا ایالات متحده هم نگاه کنیم وضع تفریبا به همین صورت خواهد بود.
براساس گزارش و نمودار ارائه شده توسط اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده (eia) سهم نفت خام از سبد مصرفی انرژی در ایالات متحده آمریکا 36 درصد است.
همچنین در این کشور سهم گاز طبیعی 31 درصد، زغال سنگ 13 درصد، انرژی تجدید شونده 11 درصد و انرژی هسته ای 8 درصد است.
همچنین بر اساس نموار سری زمانی مصرف انرژی در ایالات متحده (نمودار زیر) مشخص خواهد شد از یک سو سهم مقداری سوخت های مبتنی بر نفتخام در سبد مصرفی انرژی در سه دهه آینده تقریبا مانند شرایط کنونی خواهد بود. و از سوی دیگر گاز طبیعی و نیز انرژی های تجدید شونده قادر خواهند بود رشد سالانه مصرف انرژی را پاسخگو باشند و نیز بتوانند مصرف زغال سنگ را در این کشور کاهش دهند.
بنابراین تا اینجای کار مشخص شد که حداقل در طی سه دهه آینده انرژی های نو نمی تواند رقیب جدی برای نفتخام محسوب شود.
سهم نفت خام متعارف و نفتخام نا متعارف از آینده چه خواهد بود؟
براساس گزارش و نمودار ارائه شده توسط اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده(eia)، درخصوص سهم تولید نفتخام متعارف و غیر متعارف در ایالات متحده مشخص میشود که در شرایط کنونی کمتر از دو سوم از کل تولید نفتخام از منابع نفتی شل(tight oil) و بیش از یک سوم از منابع نفتی غیر شیل (tight oil not) یا متعارف تولید میشود. نکته جالب اینکه هرچند روند تولید نفت شیل در طی یک دهه گذشته جهش چند برابری داشته است، اما به لحاظ محدودیت تکنولوژیکی و نیز هزینه استخراج بالا (یعنی حدود40 تا 90دلار) روند تولید نفت شل در طی سه دهه آینده ثابت و حتی رو به نزول خواهد بود.
نمودار فوق روند تولید نفت شل طی سه دهه آینده را در سه سناریو نشان میدهد، همانطور که مشخص است، حتی در قیمت های بالای نفتخام، که بهترین شرایط برای استخراج نفت شل محسوب میشود، روند تولید نفت شل درنهایت نزولی خواهد بود.
بنابراین تولید نفت شیل درجهان، که عمدتا درایالات متحده انجام میشود، نیز نمی تواند رقیب جدی برای نفت متعارف محسوب شود.
سازوکاری که به آمریکا و جهان غرب امنیت انرژی (از لحاظ قیمتی و مقداری) را اطمینان میدهد چه خواهد بود؟
غرب و آمریکا از یک سو با تحریم و نا امنی از شکل گیری اقتصاد های قوی در منطقه جلوگیری میکند تا رشد مصرف منابع انرژی در این کشور ها کنترل شود و امنیت انرژی کشور های توسعه یافته به خطر نیافتد و مهمتر از آن از سوی دیگر غرب برای جلوگیری از شکلی گیری کارتل های نفتی و یا به عبارتی جلوگیری از تبانی نفتی عرضه کنندگان، و دستیابی به منابع ارزان انرژی و مصون ماندن از شوک عرضه، اقدام به ایجاد فاصله سیاسی بین کشورهای نفتی منطقه نموده است. ایجاد فاصله سیاسی که فاصله اقتصادی را در پی دارد هدف اصلی غرب و آمریکاست تا امنیت عرضه انرژی درجهان برای مصرف کنندگان و واردکنندگان عمده به خطر نیفتد. یکی از نقاط مهم مورد هدف غرب ایجاد فاصله سیاسی بین دو کشور ایران و عربستان است که یکی به عنوان برزگترین قدرت غرب ستیز و استکبار ستیز و دیگری بعنوان بزرگترین صادر کننده نفتخام در جهان شناخته میشوند.
نتیجه گیری:
کشورهای خاورمیانه – صرف نظر از اینکه متوجه باشند یا نباشند- به دلیل دارا بودن منابع ارزشمند هیدروکربوری، تحت یک استعمار نوین نفتی قرار گرفته اند که با همکاری آمریکا و سایر قدرت های اقتصادی غربی و شرقی شکل گرفته است. بنابرین اقتراب نفتی کشورهای خاورمیانه علی الخصوص کشور های ایران و عربستان اصلی ترین راهکار برای خنثی سازی این جنگ اقتصادی آمریکاست که با همکاری سایر کشور های غربی عملی شده است. در عملی کردن این اقتراب نفتی با کشور عربستان، باید مسئولین نفتی و اقتصادی کشور بجای نقش" منفعل" باید نقش "فعال" داشته باشند و الزاماً منتظر نمانند که مسئولین سیاسی راه را برای آنها هموار کنند چه بسا آنها خود ضمن دستیابی به اقتراب نفتی و اقتصادی فضای بهتری رابرای اقتراب سیاسی هم فراهم کنند.
محسن ابوالحسنی؛ کارشناس مسائل اقتصادی