به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، امروز پانزدهم رجب مصادف با سالروز وفات حضرت زینب کبری (س) است؛ زینبی که پس از هزار و ۴۰۰ سال فداییانی به نام مدافعان حرم دارد که در سالهای اخیر از کشورهای افغانستان، پاکستان، عراق، لبنان و جمهوری اسلامی ایران با خون خود ثابت کردند هرگز اجازه نمیدهند حرامیان به حرم دختر امیرمومنان (ع) نزدیک شوند و با فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی لکه ننگی به نام داعش را از این سرزمین و سایر سرزمینهای اسلامی دور کردند.
حضرت زینب (س) دختر امیرمومنان علی (ع) و فاطمه زهرا (س) در پنجم جمادی الاول سال پنجم یا ششم قمری در مدینه متولد شد. زینب در زبان عربی به معنای درخت نیکو منظر و خوشبو یا زینت پدر است. بر اساس برخی روایات، نامگذاری حضرت زینب (س) توسط پیامبر اکرم (ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرئیل از سوی خدا این نام را به پیامبر (ص) رسانده است. چنان که در کتاب الخصائص الزینبیة آمده است پیامبر (ص) او را بوسید و فرمود «حاضران امّتم، غایبان را از کرامت این دخترم زینب آگاه کنند؛ همانا او مانند جدهاش خدیجه است. (الخصائص الزینبیة، ص۴۴)
عقیله بنی هاشم، عالِمه غیر مُعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینة الله، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه و شریکة الحسین از القابی است که برای دختر امیرمومنان نقل شده و حضرت زینب (س) را به دلیل سختیهای بسیاری که در زندگی دید، ام المصائب نیز لقب دادهاند. (الخصائص الزینبیة، ص۵۲-۵۳) درگذشت جدش پیامبر (ص)، بیماری و به شهادت رسیدن مادرش، شهادت پدرش امیرمومنان (ع)، شهادت برادرش امام مجتبی (ع)، واقعه کربلا و به اسارت رفتن در کوفه و شام از جمله وقایع سخت و تلخ زندگی این بانوی بزرگ است.
حضرت زینب در سال ۱۷ هجری قمری در سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی با پسرعموی خود عبدالله بن جعفر ازدواج کرد. در برخی منابع از چهار پسر به نامهای علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم به عنوان فرزندان زینب و عبدالله نام برده شده و مشهور است دو تن از شهدای کربلا یعنی عون و محمد از فرزندان حضرت زینب بودهاند. (ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲۵)
سخنان و خطبههای زینب (س) در کوفه و دربار یزید همراه با استدلال به آیات قرآن، بیانگر دانش حضرت زینب بود و آن حضرت هنگام حضور حضرت علی (ع) در کوفه، برای زنان این شهر تفسیر قرآن میگفت (ریاحین الشریعة، ج۳، ص۵۷) سخنرانی زینب بعد از حادثه کربلا در کوفه یادآور خطبههای پدرش امیرمومنان (ع) بود و برخی معتقدند سخنان آن حضرت در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای حضرت زینب با عبیدالله بن زیاد، شبیه به خطبههای حضرت امیر علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) بوده است. (احتجاج طبرسی، ج۲، ص۲)
نقل این سخنان از منابع شیعی موضوعی طبیعی است، اما نکته جالب این است که برخی اندیشمندان غیر مسلمان همچون آنتون بارا نویسنده مسیحی اهل سوریه در کتابی که به روایت تاریخی از زندگی حضرت زینب (س) میپردازد، به برخی مصیبتهای عاشورا میپردازد که گاهی دل سنگ را آب میکند.
تاکنون کتابهای بسیاری درباره زندگی عقیله بنی هاشم منتشر شده که هر کدام از منظری به زندگی حضرت زینب (س) پرداخته است. مثلا سید مهدی شجاعی وقایع کربلا را در کتاب آفتاب در حجاب با نثری روان و زیبا از نگاه حضرت زینب به تصویر میکشد یا آیت الله هاشم رسولی محلاتی نگاهی تاریخی به زندگی دختر امیرمومنان (ع) دارد و کتاب زینب عقیله بنی هاشم را به رشته تحریر درمی آورد یا کتاب الخصائص الزینبیه به قلم سیدنورالدین حائری جزایری روایتگر زندگی این بانوی کربلاست، اما تجلی ارادت این نویسنده مسیحی به ساحت زینب کبری (س) برای هر ارادتمندی به ساحت مقدس اهل بیت (ع) خواندنی است.
او که برای نوشتن کتاب زینب فریاد فرمند ۲۵ سال تحقیق و مطالعه کرده، درباره طولانی شدن تالیف کتاب میگوید: برخی میپرسند چرا نوشتن کتاب اینقدر طول کشید و باید بگویم بیش از ۱۰ بار این کتاب را نوشتم، ولی هر بار که به منابع رجوع کردم، معانی جدیدتری یافتم و دوباره آن را نوشتم.
بارا در کتاب زینب صرخه اکملت مسیره مینویسد: زندگی زینب با حوادث و رویدادهای بسیار دشوار و ناگواری همراه بود و به قدری محنت و مصیبت بر او وارد گردید و او کشته شدن پدرش علی (ع) و شکسته شدن پهلوی فاطمه (س) و سقط جنین وی و پاره پاره شدن جگر برادرش حسن (ع) را به یاد داشت، ولی در همراهی با برادرش در سفر کربلا با مصیبتهایی روبه رو شد که کوههای بلند را یارای تحمل آن نیست.
او از عاشورا به عنوان حادثهای بی نظیر در تاریخ انسانیت یاد میکند و میگوید: تاریخ بشریت خواهری همچون زینب سراغ ندارد که چنین نقشی را در نهضت عاشورایی برادرش ایفا کند و اگر زینب به همراه امام حسین (ع) از مدینه خارج نمیشد، این حادثه در چارچوب یک جنگ، محصور میشد و یزید آنگونه که میخواست کربلا را به جهانیان معرفی میکرد، ولی زینب (س) توانست حقایق این حادثه را بیان کند.
به اعتقاد این اندیشمند مسیحی، حضرت زینب (س) با حرکت خود پیام امام حسین (ع) را زمانی انتقال داد که یزید با عصای خود به لبهای مبارک سیدالشهدا (ع) میزد و با پرخاش خود، یزید را تحقیر و از مظلومیت برادرش دفاع کرد. تاریخ و رویدادهای نهضت حسینی همچون اقیانوسی گسترده است و تاریخ کربلا حاوی نکتهها و درسهایی از آزادگی و آزادمنشی است که در هیچ حادثه تاریخی دیگری وجود ندارد.
او گاهی مطالبی از صحرای کربلا و مصیبتهای سیدالشهدا (ع) را نقل میکند که کمتر کسی شنیده است. مثلا زمانی که زینب (س) بر سر پیکر علی اکبر (ع) حاضر میشود و امام حسین (ع) او را از زمین بلند کرده و به خیمه گاه میرساند و جوانان بنی هاشم را ندا میدهد که بدن علی اکبر (ع) را به خیمه شهیدان انتقال دهند، حضرت زینب (س) با قلبی محزون میگوید «ای قلب زینب، چقدر رنج و بلا دیدی! همه مصیبتها و همه شکیباییها در تو جمع شده اند. اگر مصیبتهای تو در دل بزرگترین کوهها باشد، پاره پاره میشود.» یا در گرماگرم میدان عاشورا که لحظههای حساس فاجعه کربلاست، زینب (س) دوان دوان خود را به برادر میرساند و میگوید «برادرم، اندکی درنگ کن تا با نگریستن به تو، توشهای برگیرم و چنان کسی که محبوبش را برای همیشه ترک میکند، با تو وداع کنم» و آنگاه شروع به بوسیدن دست و پای حسین (ع) میکند.
آنتون بارا همچنین در کتابش گفت وگوی امام حسین (ع) با خواهر را در گودی قتلگاه به تصویر کشیده و مینویسد: لحظههایی تلخ بر زینب (س) میگذشت، سر برادر در حال احتضارش را بر دامن داشت و مویه کنان به او میگفت «برادر! مرا ترک نکن» که ناگهان ضربت تازیانهای بر کتفش احساس نمود و در پی آن صدایی ناهنجار شنید که با تهدید به او میگفت «از او دور شو وگرنه تو را به او ملحق میکنم. زینب (س) به طرف صاحب صدا برگشت و شمر بن ذی الجوشن را دید، ولی او دوباره حسین (ع) را در آغوش گرفت و بازوانش را محافظ او قرار داد، آنگاه با خشم و ارادهای پولادین به شمر فرمود «ای دشمن خدا! هرگز از او جدا نمیشوم. اگر میخواهی او را بکشی، مرا نیز بکش.»
این جمله معروف حضرت زینب که فرمود ما رایت الا جمیلا؛ من جز زیبایی در کربلا ندیدم، به قدری برای این نویسنده مسیحی جالب است که یک فصل از کتاب خود را با همین نام منتشر کرده و مینویسد: چگونه ممکن است یک انسان این همه مصیبت را مظهر زیبایی بداند و بسیاری در آن زمان معنای این جمله را درک نکردند، ولی معنای آن در تاریخ تجلی پیدا میکند.
حضرت زینب در ۱۵ رجب سال ۶۳ هجری و به نقلی ۶۵ هجری در سن ۵۷ سالگی درگذشت و طبق نقل مشهور مزارش در روستای راویه دمشق، پایتخت سوریه امروزی است. برخی نیز نوشته اند در مدینه قحطی پیش آمد. زینب همراه شوهرش عبدالله بن جعفر به شام کوچ کردند و قطعه زمینی داشتند. زینب در همان جا درگذشت و در همان مکان دفن شد که امروز در شهر دمشق به نام شهرک السیده زینب نام گرفته است. (السیدة زینب، ۱۴۲۲ق، ص۲۹۸.)