همزمان با عاشورای حسینی و با حضور گسترده مردم شیراز آئین تشییع پیکر شهید مدافع حرم بی سر، حاج عبدالله اسکندری، دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ از میدان شهدا تا حرم مطهر حضرت شاهچراغ(ع) و سپس به سمت گلزار شهدای شیراز تشییع و به خاک سپرده شد.
سردار شهید اسکندری از افتخارات کشور، استان فارس و جبهه مقاومت است، رزمنده ای که سالیان سال قبل از انقلاب در دوران مبارزاتی و جنگ تحمیلی به عنوان فرمانده جنگید اما در دوران پیشکسوتی خود، زمانی که عرصه جبهه مقاومت برای وی فراهم میشود با کوله باری از تجربه به عنوان فرمانده میدان نبرد در کنار بقیه همرزمان امثال شهید سلیمانی میرود و از تجربیات گرانقدر خود استفاده میکند.
درمیان دلیرمردان سرافراز عرصه حماسه، آوازه سردار «عبدالله اسکندری» درخشان است؛ سرداری که در ایام دفاع مقدس، پیوسته در سرزمینهای نور و حماسه، شهادت را میجویید و عاقبت، رزق و روزی اش پاسداری از حرم عقیله بنی هاشم (س) و فوز عظیم شهادت در این راه با سری جدا از پیکر شد.
همسر شهید مدافع حرم شهید کابلی با بیان اینکه حاج رحیم بالاخره مزد اخلاصش را گرفت، گفت: شهید کابلی در طول سال روزه داشت و در روز مبعث با دهان روزه به شهادت رسید.
پیکر پاک و مطهر شهید مدافع حرم بی سر عبد الله اسکندری شامگاه جمعه چهاردهم مردادماه 1401 در جمع عزاداران حسینی کانون رهپویان وصال شیراز با حضور چشمگیر مردم قدرشناس شیراز تشییع شد.
پیکر سردار شهید حاج «عبدالله اسکندری» شهید مدافع حرم ، پس از هشت سال به وطن بازگشت، شهید اسکندری در سال 1393 در نبرد با داعش به فیض شهادت نائل شد، در آن زمان انتشار عکسی توسط داعش از سر بریده این سردار شهید بر سر نیزه در فضای مجازی، دلهای بسیاری از مردم را غمناک کرد و به یاد سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) انداخت.
حدود ۱۰ سال سیگار میکشیدند. خودشان میگفتند نخ بعدی را با نخ قبلی روشن میکردند! من، هم به دود سیگار آلرژی داشتم و هم فکر اشتباهی داشتم و گمان میکردم سیگاریها از نظر اخلاقی آدمهای درستی نیستند.
هنوز جواب آزمایش مغز استخوان نیامده بود که ایشان شهید شدند. دوشنبه بعد، جوابش آمد و پیکر ایشان را دوباره به کالبدشکافی بردند و گفتند باید سم را شناسایی کنیم. این کار هم انجام شد و...
توی روضههای امام حسن و امام رضا علیهم السلام از بچگی شنیده بودیم که میگفتند پارههای جگرشان توی تشت میآمد و عزیزانشان میدیدند. من وقتی وارد اتاق شدم، این صحنه را دیدم...
رسمی سپاه نبودند، اما چون با دستور آمده بودیم، پذیرش ایشان هماهنگ شده بود تا از فرودگاه مستقیم به بیمارستان بروند. چون در منطقه جنگی بودند، معطلی نداشتیم و همه کارها انجام شد...
چندین بار هم گفتم بین این همه عکسهای شهدا که در بنر میزنید یک دانه عکس شهدای مدافع حرم فاطمیون هم بزنید؛ فقط به خاطر دل یک خواهرش، مادرش، وقتی ببینند خوشحال میشوند.
کد خبر: ۱۰۲۳۲۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۳
گفتگو با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت چهارم
خیلی التماس کردم به سپاه که یک لحظه ثانیهای فیلم بگیرید در خاک گذاشتید فقط چهره اش را ببینیم. بعضی گفتند فیلم را نمیدهیم، بعضی گفت نمیدانیم دست کیست...
کد خبر: ۱۰۲۲۹۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۲
گفتگو با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت سوم
۱۵ روز پیش از شهادت؛ خیلی گپ میزد؛ یعنی از صبح این گپ میزد تا ظهر، تا دو سه، با هر کداممان دانه دانه صحبت میکرد، تصویری صحبت داشتیم؛ یک قیافه دیگر شده بود.
کد خبر: ۱۰۲۲۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۱
گفتگو با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت دوم
همین قسمتش را که دیدیم سرش را بسته بودند و پانسمان داشت. سر دلش هم پانسمان داشت و دیگر جاییش را ندیدم، پایش را هم ندیدیم. خواهرم هم دست کرد تا پایش را ببیند. یک پرستار آنجا بود گفت خیلی نزدیک نشو.
کد خبر: ۱۰۲۲۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۹
گفتگو با پدر و مادر شهید حاجیحسین معصومی/ قسمت اول