برچسب ها - خاطرات جنگ

برچسب ها - خاطرات جنگ

برچسب ها
منورهای رنگی در دوردست یک به یک بالا می‌رفتند و آرام پایین می‌آمدند، نور قرمز، سبز و زردشان آدم را به یاد چهارشنبه سوری می‌انداخت؛ یاد پریدن از روی آتش، ولی ما این بار می‌رفتیم آتشی را که دشمن روی سر مردم می‌ریخت، خاموش کنیم.
کد خبر: ۲۸۰۱۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۱۸

من کجا اینها کجا
«من نمی‌خواهم فرزند شهید باشم. اگر پدران ما آن‌ها هستند، من نمی‌خواهم فرزند شهید باشم.»
کد خبر: ۲۷۸۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۱۳

وبلاگ خاطرات جبهه
فریدون عباسیان زیر بارش خمپاره و کاتیوشا می‌خواند: یار دبستانی من، با من و همراه منی، که خود رفیق نیمه راه شد و در پایگاه موشکی، جلوی هلی کوپ‌تر عراقی مردانه برخاست؛ آر. پی. جی به دست گرفت و... یار دبستانی پرید!
کد خبر: ۲۷۶۸۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۰۴

همسر شهید برونسی می‌گوید: به خاطر جبهه رفتن زیاد او ناراحت بودم؛ رو کرد به مادرم گفت: «من حاضرم که این خونه و اثاث و حتی کت تنم رو بگذارم، برای دختر شما. ولی فقط به یک شرط، که دختر شما باید قولش رو به من بده.»
کد خبر: ۲۷۰۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۶

وبلاگ گردان غواصی نوح
جانباز علی طلوعی فرمانده گروهان غواصی گردان نوح به علت وخامت حال در بیمارستان بستری شده است.
کد خبر: ۲۷۰۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۵

ابراهیم حسامی در سال‌های آغازین دفاع مقدس، یک پای خود را از دست داد و سرانجام در سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی جفیر شربت شهادت نوشید.
کد خبر: ۲۶۹۸۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۳

خانم کارگر که مادر، خواهر، فرزند و همسر شهید است، ‌ می‌گوید: درد من خیلی کوچک‌تر از آن بود که بر حضرت زینب (س) در کربلا گذشت.
کد خبر: ۲۶۸۷۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۷

نورالدین پسر ایران:
سیدنورالدین عافی گفت: ما هشت سال در جنگ مدیریت کردیم، اگر آن مدیریت جنگ را منتقل می‌کردیم الان مشکلی نداشتیم.
کد خبر: ۲۶۸۱۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۲

جانشین سابق فرماندهی یکم نیروی زمینی سپاه:
سردار احمدلو گفت: با اخویمان ناصر که شهید شد قرار گذاشتیم هرکداممان شهید شدیم، موقعی که مادرمان سراغمان را می‌گیرد بگوییم جایی که هست، بخور و بخواب است یعنی وقتی تیر می‌خوری می‌افتی و می‌خوابی.
کد خبر: ۲۶۷۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۲۱

خدا کند فراموشمان نشود
و باز هم دل‌ها را به طوفانِ کربلا باید سپرد، آنجا که امامِ عشق، شمشیر بر کمر «علی اکبر» بست و پاره تن خویش را به میدان فرستاد.
کد خبر: ۲۶۷۵۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۱۹

خاطرات جنگ؛
۱۳ سال بیشتر نداشت و یک قد کوتاه، هیکل استخوانی و چهره‌ای معصوم، موجودیت او بود!
کد خبر: ۲۶۶۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۱۵

مرا شبانه تشییع کنید، به غیر از پدر و مادرم و هفت نفر از بچه‌های سپاه که اسمشان را گفته‌ام کسی در مراسم من نباشد.
کد خبر: ۲۶۶۳۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۱۴

وبلاگ جوان انقلابی
شنیدن ماجرای نوربالا زدن شهید سرگرد رستمی بسیار جالب است خصوصاً آنکه از زبان رهبر معظم انقلاب باشد.
کد خبر: ۲۶۴۶۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۴

کد خبر: ۲۶۴۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۳

وبلاگ خاطرات یک ایرانی ساکن لبنان
فاطمه ۳ ساله؛ یک دختر شیعه اهل سوریه است؛ پدر و مادرش می‌دانند تروریست‌های آدمخوار، قسم خورده‌اند شیعیان را بکشند، به ناموسشان تجاوز کنند و خانه‌هایشان را ویران.
کد خبر: ۲۶۴۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۱

روایتی از عملیات‌های ایذایی؛
اورکت‌ام را انداختم و شروع کردم به دویدن. آن عراقی هم مرا به رگبار بست. چند تا از تیرهاش به شلوارم خورد، اما هیچ کدام‌اش به من نخورد.
کد خبر: ۲۶۳۹۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۱

روایتی از تاریخ جنگ تحمیلی؛
پاسگاه چیلات در مقابل پاسگاه «چلات عراق» و شهر «علی غربی» واقع شده است که ارتش بعثی چند ماه قبل از شروع رسمی جنگ به سمت این پاسگاه تیراندازی و قصد اشغال آن را دارد که با مقاومت مدافعین اسلام و نیروهای مردمی تجاوز ان‌ها دفع می‌شود.
کد خبر: ۲۶۳۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۱

وبلاگ شهید علمدار
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند. هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند. لیست مهمان‌ها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود…
کد خبر: ۲۶۳۳۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۲۹

روایتی خواندنی؛
- اگر دارابی باشید و از خیابان سید جمال الدین اسدآبادی داراب عبور کرده باشید فروشگاه لوازم صوتی رمضان‌پور را دیده‌اید. حاج احمد را می‌توان در اکثر برنامه‌های فرهنگی، هنری و مذهبی شهرستان پای سیستم صوتی پیدا کرد.
کد خبر: ۲۶۳۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۳۰

خورشید عالم تاب
علامت‌های بروز جنگ‌‌تحمیلی علیه ملت ایران اسلامی، دت‌ها پیش از تاریخ رسمی آغاز حملات نیروهای صدام، کاملاً قابل مشاهده بود.
کد خبر: ۲۶۳۳۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۳۰