نویسنده رمان در خصوص دشوار بودن ادبیات دینی گفت: نویسنده ادبیات دینی باید محقق درجه یک باشد. خب، چون این مسیر، مسیری زمانبر و دشوار است، چی بهتر از اینکه نویسنده پناه ببرد به کلیشه و تکرار؟
نویسنده و منتقد ادبی با انتقاد از عملکرد پژهشگاهها اظهار داشت: بعضا شاهد آن هستیم که یک پژوهشگاه تشکیل و چند نفر در آن مشغول به کار میشوند؛ کارهایی از جمله بازنویسی داستانهای مد نظر و انتشار آنها؛ این در حالی است که چنین پژوهشگاههایی برای بازنویسی و انتشار آثار اعضای خود به وجود نیامدهاند، بلکه برای این است که نویسندگان را دعوت کنند تا آثار خوب تولید شود.
نویسنده کتاب سیاگالش ضمن اشاره به فاصله میان وضع موجود با آثار درخور ادبی از واقعهی عاشورا گفت: در ادبیات داستانی ما واقعهی عاشورا بیشتر رونویسی یا نهایتا بازنویسی شده و به طور جدی در قالب رمان پرداخته نشده است.
نویسنده کتاب بیکتابی گفت: در رخدادِ عاشورا جان عطا میشود تا ما به یک حقیقتی برسیم، همین بنمایه میتواند به ادبیات جانبخشی کند؛ ما هنوز نیاز داریم واقعه عاشورا را در قالب روایتهای امروزی با زمان، مکان و اشخاص امروزی که آبشخور آن روایتهای اصلی و مادر است، بازسازی کنیم.
نسلی که عموما از تعلیم و نصیحت مستقیم فراری است و حالا کتابهایی که دقیقا بر خلاف این رویکرد پیش میروند و سراسر کلیشه و تعلیماند، این تعارض از کجا شکل میگیرد؟ چرا در این سالها به طور نسبی در ارائه آثار دینی کودک و نوجوان عملکرد موفقیتآمیزی نداشتهایم؟
شجاعی در تازهترین اثر خود با عنوان «دین به چه درد میخورد؟!» دست به تلفیقی زیبا از این دو تجربه سترگ زده است و اثری خلق کرده که نه داستان است و نه متنی عارفانه.