جملۀ «زبان مهمترین رکن راهبردی رسانه است» در حالی در مباحث پژوهشی حوزۀ زبان دستبهدست میشود که سازمان صداوسیما، بهعنوان بزرگترین نهاد رسانهای در ایران، سالهاست در کمتوجهی به اهمیت و نقش «زبان در رسانه» زمان میسوزاند.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ همین چندسال پیش، ماه رمضان، برنامههای سحر، شبکه یک. اگر اشتباه نکنم، نامش یادخدا بود، این برنامه و آن اجرا، برای من از ماندگارترینها بود. نه اینکه فرزاد جمشیدی معجزه کرده باشد، یا بیدار شدن برای سحر رمضان برای من خیلی کار سادهای باشد ها، نه. چیزی که این بیدار شدن را دوست داشتنی میکرد، یکی، همین برنامۀ ماه خدا بود. برای من و خیلیهای مثل من، فرزاد جمشیدی و آن اجرای مسلط، آن تعابیر و تبحر، لذتبخش بود.
فرزاد جمشیدی ستاره نبود، تنها از نسلی بود که مجریگری بلد بود، زبان فارسی را خوب میدانست و مسلط به بوستان و گلستان سعدی بود، آیات و روایات را هم که الی ماشالله، اینها بود که جذاب بود، نه تعابیر زاییده مجازی، که اتفاقاً اصالت و حفظ فرهنگ، نقطه اوج برنامهای بود که همین حالا هم اگر نیست، با خاطراتش رمضان را سر میکنیم. برای نبودن این اصالت و این جذابیتها، برای جای خالی زبان فارسی، جای خالی بوستان و گلستان و تمام آنچه فارسی به آن متکیاست، بد نیست آن فراز و این فرود را باهم مرور و آسیب شناسی کنیم.
صداوسیما؛ از اولین نشست «زبان و رسانه» تا انحلال «شورای عالی ویرایش»
جملۀ «زبان، مهمترین رکن راهبردی رسانه است.» در حالی در مباحث پژوهشی حوزۀ زبان دستبهدست میشود که سازمان صداوسیما، بهعنوان بزرگترین نهاد رسانهای در ایران، سالهاست در کمتوجهی به اهمیت و نقش «زبان در رسانه» زمان میسوزاند.
اولین گامها های رسانهملی از دهۀ ۶۰ در صداوسیما شروع و اولین نشست تخصصی «زبان رسانه» در سال ۱۳۶۷ برگزار شده است. سال ۱۳۷۰، «شورای عالی ویرایش سازمان صداوسیما» تشکیل و در سال ۱۳۷۱ دومین نشست تخصصی «زبان رسانه» برگزار میشود. موسی اسوار که ابتدا دبیر این شورا و از سال ۱۳۸۰ «رئیس شورای عالی ویرایش صداوسیما» شد، نه سال بعد در مصاحبه با ایسنا مهمترین وظیفۀ این بخش را توجه به ویرایش زبانی، مطرح و مسئولیت ویراستاران را صرفاً ویرایش زبانی، نه محتوایی اعلام کرد.
اسوار دربارۀ اینکه آیا شورای عالی ویرایش، نظارتی بر روی سریالها و فیلمنامهها دارد یا خیر نیز اذعان کرده بود که به دلیل اینکه فیلمها و سریالها غالباً به بیرون از صداوسیما سفارش داده میشوند، در حال حاضر نظارتی وجود ندارد؛ اما امید داشت در سالهای بعد بشود اقداماتی در این حوزه انجام داد. در سال ۱۳۹۲، علی دارابی، معاون سیاسی وقت سیما، در جلسهای با حضور حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و موسی اسوار، از تشکیل «شورای عالی زبان و ادب فارسی» در تلویزیون خبر داد. اما سالهای بعد این وعده به این شورا وفا نکرد. در آغاز با توجه به اقتضائات زمانه این شورا روند خوبی را در پیش گرفته بود؛ اما رفتهرفته تضعیف و در راستای کوچکسازی سازمان، منحل شد.
رهبری، منتقدِ جدی صداوسیما در حوزهی زبانِ فارسی
بعد از چند سال خالیماندن جای این شورا، در اردیبهشت ۱۳۹۸ و پس از انتقاد مقام معظم رهبری از عملکرد صداوسیما در حوزۀ زبان فارسی، این رسانه به فکر ترویج و پاسداشت زبان فارسی افتاد و در این راستا، ستادی به نام «ستاد ترویج و حفظ زبان و ادبیات فارسی در صداوسیما» تشکیل شد و مسعود احمدی افزادی مدیر شبکۀ آموزش نیز بهعنوان دبیر این ستاد، مسئول پیگیری این مهم شد.
مهدی صالحی: ما هنوز مثل بچههای ابتدایی روی درستنویسی و استفاده از واژگان معیار مشکل داریم و هنوز در همان دغدغۀ علمی دهۀ ۶۰ که استفادهنکردن از واژگان بیگانه بوده است، ماندهایم
مثل همیشه، در شروع کار ستاد، خبرهای خوشی از آن به گوش میرسید؛ اما باز هم اقدام درخور توجهی در زمینۀ فراتررفتن از ساختار ظاهری زبان و بررسی عملیات بنیادی و پیچیدۀ زبان صورت نگرفت. به واژه بهعنوان نماد، نوعی کنش هدفمند، قرارداد اجتماعی و مفهوم، توجهی نشد و تنها دغدغۀ این شورا تشویق مجریان یا اخطاردادن به آنان برای استفادهنکردن از واژگان بیگانه بود.
از «یادخدا» تا «شبهای مافیا»
مهدی صالحی، دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی، در گفتگو با خبرگزاری دانشجو با اشاره به خسارت بزرگی که انحلال شورای عالی ویرایش برای صداوسیما به بارآورد، گفت: «شورای عالی ویرایش در زمان دکتر لاریجانی جایگاه بسیار راهبردی داشت و در ردهبندی سازمانی، بعد از رئیس سازمان قرار داشت. اعضای شورا، مثل استاد ابوالحسن نجفی، همگی از بزرگان زبان و ادب فارسی بودند و خیلی از آنها بعد از شورای ویرایش، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی شدند. از اقدامات درخور توجه این شورا، تربیت ۲۵۰ نیروی ویراستار و زباندان بود که میتوان از آنها بهعنوان تکاوران زبان فارسی یاد کرد.
همچنین یکی از کارهای مهم این شورا، آموزش مجریان و تهیهکنندگان سازمان و نظارت بر عملکرد آنان بود؛ بهطوریکه هرکس میخواست وارد صداوسیما شود باید دورههایی را در زمینۀ کاربرد زبان فارسی میگذراند. البته آن زمان تعداد شبکهها کمتر بود و بیشتر میشد بر روی این مسائل تمرکز کرد. نمیخواهم بگویم همه چیز عالی بود؛ اما اوضاع بهنسبت الآن بسیار متعادلتر و رو به رشد بود و دستکم کف خواستههای زبانی را صداوسیما برآورده میکرد. اما تیری که در راستای کوچکسازی سازمان به شورای ویرایش خورد، به قلب زبان فارسی خورد و واقعاً خسارت بزرگی به بار آورد.»
دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی با خاطرنشانکردن انتقادهای مقام معظم رهبری به صداوسیما، ادامه داد: «رهبر انقلاب بارها دربارۀ کاربرد زبان فارسی در صداوسیما، سخن گفتهاند و کف مطالبۀ ایشان از صداوسیما این بوده است که دستکم درست بخوانید، درست بنویسید و از واژگان بیگانه استفاده نکنید. شما فکر کنید حداقل انتظار رهبر از این سازمان چه بوده است؟ ما هنوز مثل بچههای ابتدایی روی درستنویسی و استفاده از واژگان معیار مشکل داریم و هنوز در همان دغدغۀ علمی دهۀ ۶۰ که استفادهنکردن از واژگان بیگانه بوده است، ماندهایم، چه برسد به بحثهای پیچیدهتری مثل گفتمانشناسی، گفتمانسازی، اقناع زبانی، راهبردسازی زبانی، توجه به نزاکت زبانی و آیندهپژوهی زبان برای رسانۀ ملی، اعتنا به تنوع و خلاقیت زبانی و توانش زبانی و موضوعات دیگر.
یکی از پژوهشها نشان میدهد که مجریان صداوسیما با ۲۴۰ واژه برنامه اجرا میکنند. این عدد را مقایسه کنید با برنامههای سحرگاهی با اجرای دکتر فرزاد جمشیدی که ایشان برنامههایش را با بیش از ۳هزار واژه اجرا میکرد. آن هم به صورت بداهه و نه از روی نوشته. این کجا و آن کجا! کمتر مجریای مییابیم که متفاوت سخن بگوید و از واژگان و تعابیر خاص استفاده کند و برای هر برنامه چارچوب زبانی خاص بیافریند. صدالبته که هیچکس هم چنین انتظار و مطالبهای از مجریان ندارد و صدالبته کسی هم نیست که به آنها چارچوب زبانی و مفهومی بدهد و بیاموزد. این افراد اغلب خودآموز هستند و منعندی یا از روی تجربه یا به بداهه عمل میکنند، البته میکوشند کف خواستهها را برآورده کنند، اما خلاقیت و تنوع زبانی در بین آنها جایی ندارد.»
صالحی دربارۀ گستردگی و اهمیت کار سازمان صداوسیما، افزود: «افزایش شبکههای سراسری از یک سو، راهاندازی شبکههای استانی و شبکههای برونمرزی از سوی دیگر، کم بود، پدیدآمدن حوزۀ جدیدی با عنوان «ساترا» (سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی)، بر گستردگی بخش نظارت زبانی دامن میزند. در این بین ناگهان، برنامهای سر بر میآورد به اسم «شبهای مافیا» که با حضور فعال هنرمندان مشهور، با واژگان نادرست و بیگانه، برای قشرهای مختلف جامعه مرجعسازی میکند.
لایک، دیسلایک، تارگت و... کلماتی هستند که همین هنرمندان با این برنامه در جامعه رواج میدهند. کاملاً مشخص است که نه تنها هیچ چارچوب و نظارتی نیست، حتی تعصب و غیرت زبانی و ملی هم دیگر وجود ندارد که به این برنامه اعتراضی شود و اصلاح آن مطالبه شود. بماند که نفس تولید این مسابقه، محل گفتگو و بحث است. یا همین شبکۀ فیلمو مدرسه که میخواهد برای هر شهر و روستا برنامه تولید کند. آیا بر روی زبان و گفتمانسازیهای آن، نشانهسازیها و روایتسازیهای آن، جریانسازیها و نمادسازیها و رفتارسازیهای آن نظارت میشود؟
«درمکتب استاد» برای دغدغه زبانِ فارسی
فاطمه عظیمیفرد، معاون اجرایی انجمن زبانشناسی ایران و مدرس دانشگاه صداوسیما، در گفتگو با خبرگزاری دانشجو، از دغدغه زبان فارسی، از آغاز فعالیت رادیو و تلویزون در ایران گفت: «دغدغه درستنویسی و درستخوانی و درستگویی از آغاز فعالیت رادیو و تلویزیون در ایران وجود داشته است. برای نمونه میتوان به برنامه رادیویی «در مکتب استاد» در دهۀ چهل اشاره کرد که استاد سعید نفیسی آن را آغاز کرد و بعد از ایشان نیز ادامه یافت.
این برنامه دو محور کلی داشته است: آموزش درستنویسی و کاربرد صحیح کلمههای زبان فارسی و شرح ابیات و نوشتههای دشوار شعرا و بیان پیچیدگیهای متون ادبی به زبان ساده. بعد از انقلاب نیز توجه به زبان فارسی به تشکیل شورای عالی ویرایش انجامید که هنوز جزوههای آموزشی آن در سازمان به کار میرود. از مهر ۱۳۹۸ و با تشکیل ستاد زبان و ادب فارسی در معاونت سیما و نگاه این ستاد به فعالیتهای فرامعاونتی و فراسازمانی، فعالیتهای حوزه زبان فارسی بهویژه در حوزۀ برنامهسازی ازجمله ساخت برنامکهای زبان فارسی رونق گرفته و البته در کنار آن توجه زبان در برنامههای کودک و ساخت پویانماییهای مناسب با همکاری مرکز صبا افزایش یافته است.»
رسانهی ملی برای همه به جز کودکان!
مهدی صالحی با گلایه از سازمان بهدلیل بیتوجهی به گفتمان و زبان برنامههای کودک، بهعنوان یکی از بخشهای زیربنایی رسانۀ ملی، افزود: «سازمان صداوسیما نه تنها روی گفتمانشناسی کودک و نوجوان اقدام ارزشمندی انجام نداده است، بلکه در بدیهیات و استفاده از واژگان مناسب برای کودکان هم دچار مشکل است. فرزندان ما وقتی شبکۀ پویا تماشا میکنند و با ذکر «یا ذالجلال والاکرام» مواجه میشوند، حتی معنی فارسی آن را هم نمیتوانند درک کنند.
چه کسی قرار است اینها را به زبان این کودکان برگرداند و بیان کند؟ از طرفی دربرنامههای کودک، واژگان مجریان پایش نمیشود و حتی طرح و چارچوب واژگانی و زبانی و لحنی خاصی هم توصیه و آموزش داده نمیشود. بماند که برنامههایی مانند «کلاه قرمزی»، ظاهراً برای کودکان است، اما پر از ریزهکاریها و نشانگان زبانی ناآشنا و گاه اروتیک است که فقط در حیطۀ فهم بزرگسالان است و معلوم نیست با روان و ناخودآگاه کودکان چه میکند. همین نشان میدهد که هیچ نظارتی بر زبان این برنامهها نیست.»
در راستای صحبتهای مهدی صالحی خوب است نگاهی بیندازیم به پژوهش «آسیبشناسی زبان در برنامه کودک از منظر واژگانی» که شهین نعمت زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا در آن به مطالعه و بررسی واژگان ۵۰۰ دقیقه از سه برنامه کودک پرداخته است. در نتایج پژوهش اینطور آمده است که «مجریان این برنامهها کم و بیش واژههای آشنای کودکان ایرانی را میشناسند و در برنامههایشان از آنها استفاده میکنند، اما این استفاده برگرفته از شم و شهود زبانی و تجربه طولانی آنهاست که البته مهم و ارزشمند است.
اما شواهد تطبیقی نشان میدهد که آنها با پژوهشهای واژگانی زبان فارسی آشنایی ندارند و نگاه برنامهسازان و مجریان به زبان به طور کلی و به واژگان به طور اخص به گونهای است که آن را عمدتأ ذوقی و سلیقهای و مهارتی و خلق الساعهای میبینند و تصورشان این نیست که میتوان آن را برنامهریزی کرد و در استفاده از آن به طرحهای واژگانی رجوع کرد. این درحالی است که «بخشی از ارتباط با استفاده از زبان و واژههای آن است و زبان کودکان با زبان بزرگسالان تفاوت دارد و مجریان و برنامهسازان باید نه فقط با استفاده از شم و ذوق زبانی و تجربه کار با کودک از زبان خاصی استفاده کنند بلکه با استفاده از پژوهشها میتوانند از زبان مناسب تری برای برقراری ارتباط مؤثرتر با مخاطبان خود بهرهمند شوند.»