به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، "لا تجعلن ذرب لسانک على من أنطقک و بلاغه قولک على من سددک"
تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است، بکار مبر.
آقای رسانه سلام!
انتظار نوشتن از ایثار معلم که به خاک سپرده شد.
اما آنجا که لایعقلی مرتکب خطایی میشود و نان به نرخ روز خورها، دارِ شأن معلم را عَلَم میکنند و خبط یک خاطی، که جامعه فرهنگی خود به جد خواستار برخورد با آن است، را پای مقام معلم مینویسند و آنقدر در بوق و کرنا میدمند و میدمند تا تمام رنج مطهریها و ابراهیم هادی ها، فدایی فرصت طلبیها شود و حالا معلم بماند و تمامی آنها که بیش از پیش گمان طلب در ذهن میپرورانند.
ما که خادمیم آقای رسانه!
نشانه رفتن عزتمان هم پیشینهای دراز دارد. اما توقع انصاف بیش از اینها است که ما شما را انقلابی نوشته ایم!
البته؛ آنجا که دانشجویی حضور در جلسات فرمایشی آقایان و تمجید از بی مسئولیتی مسئول، را میپذیرد
توقع از آنها که نه گرد گچ بر گلویشان نشسته و نه به اندازه تمام حقشان ناحقی دیده اند، فرای باور است.
اما چند سوال جامعه فرهنگی را پاسخ دهید:
کجا بودید وقتی معلم فریاد سرمیداد که کار را به کسانی بسپارید که آموزش و پرورش را از پرتگاه بی تدبیریها رها کند؟
کجا بودید وقتی معلم جهادگر با لباس خاکی در میدان جهاد کتک میخورد؟
کجایید که دوربین گرامیتان برای ضبط نقدها نه! که برای ثبت وضعیت تحصیل دانشجومعلم در مخروبه کد تخریب خورده، که گویا جهت نجات جان دانش آموز، ترک شده است قبول زحمت کند؟
کجایید وقتی با بیشترین کسورات، در بدترین مکان، با کمترین امکانات و ناکارآمدترین محتوا معلم میپرورانند؟!
کجایید صدای معلم شوید تا وطن فروشان بی هویت در آنجا که نشانی از وطن نیست کم کاری مسئول را پای نظام ننویسند؟!
و کجایید حالا که پیش نگاه شاگردان و پدر و مادرشان سیلی به صورت معلم زده اند؟
کجایید آقای رسانه که شأن معلم را شکسته اند؟
ما شما را مقصر میدانیم.
چراکه آنقدر پتک بر سر معلم کوبیدید که هر از راه رسیدهی نامحترمی، بی احترامی به معلم میکند و انقدر زیر ذره بین نامهربانتان خبط فلان معلم را ضریب دادید که مقام مطهریها و رجاییها محتوای مشترک تمام طنزها و تحقیرها شده است!
ما هشدار داده بودیم آنجا که پا بر لباس خاکی معلم جهادی زدند؛ که عزیزان! مقام معلم را نزنید که این حقهی دشمن است، ایران را بی معلم نکنید که مادر اگر از اهل خانه برنجد؛ نظم به هم میریزد، فرزند به بیراهه میرود، پدر رنجور میشود و پرچم زمین میماند.
اما زدن معلم برای شما بی اهمیت و شاید عادی است.
و حالا برای سرگرمی، برای کمی خنده، برای لایک گرفتن و دیده شدن، هرکسی به خود اجازه میدهد که دست روی معلم بلند کند و معلم از ترس شما رسانهچیها حتی نمیتواند از خود دفاع کند.
ما ازشما گله مندیم
از آنها که شرافت معلم را به سخره گرفتند.
و از دوربینی که جان نثاری معلم را ندید...
بگویید جناب رسانه.
شما که از پرداختن به غرب و سبک زندگی فرامرزی کم نمیگذارید، از سیاستهای تحولی که جز با بهادادن به آموزش و پرورش و معلم محقق نمیشود نیز بگویید. از نسلهایی که طاغوت را ندیده بودند، اما علیه ظلم تربیت شدند. از آنها که متعلق به دوران انقلاب نبودند، اما انقلابی قد کشیدند؛ از عباس دانشگر، از دهقان، محمد حسین معزغلامی، نوری هریس، از علی لندی ها...
آنها که به دار آویخته شدن ناموس را در میدانهای جنگ ندیدند، اما غیرت را یاد گرفتند.
آنها که نماز و قرآن و تاریخ و ادب را سرکلاسهای همین معلم همیشه متهم آموختند. کاش یکبار هم دنبال کشف ماجرایی جز برای تخریب و تحقیر معلم باشید که رنج ناحقیها برای او کافیست؛ و دانشجو معلمِ جوانِ مطالبه گر غمگین است برای جمهوری اسلامی ایران، برای آینده؛ برای افقهای روشنی که در خفقان بی تدبیریها گم میشود. برای رهبری اهمیت معلمی میگوید، اما نمیشنوید.
برای تحولی که جز با شناخت ارزشمندی این جایگاه رخ نخواهد داد و برای شما که نمیدانید زدن معلم، گل به خودی است!
فاطمه مهدی؛ عضو شورای گفتمان سازی و مطالبه گری بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان همدان پردیس شهید باهنر