به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سیدمحمدمهدی مهدوی، روز دوشنبه شانزده خرداد ماه 1401 به همت بسيج دانشكده حقوق، الهيات و علوم سياسى واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامى و هسته مركزى بين الملل سازمان بسيج دانشجويى كشور در دانشکده علوم پایه در ساعت 10 الي 12 برگزار گردید. شرکت کنندگان در اين نشست شامل اساتيد دانشکده دکتر کيهان برزگر و دکتر داود کياني بودند که به عنوان موافق و منتقد صحبت کردند. آقايان ابوالفضل کاشاني و علي مظفري دانشجويان دکتري روابط بين الملل به عنوان موافق و منتقد و آقايان حسين سياحي و پيمان حسني دانش آموختگان کارشناسي ارشد روابط بين الملل به عنوان موافق و منتقد به بحث در زمينه اين موضوع پرداختند. در ابتداي اين نشست دکتر کيهان برزگر، استاد و مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل واحد علوم و تحقیقات، ضمن خوشامدگویی به شرکتکنندگان موافق و منتقد در این جلسه، به طور اجمالی به بررسی اهداف برگزاری این نشست علمی و تشریح چارچوبهای کلیدی آن پرداخت. این استاد روابط بینالملل با مرور اجمالی نکات اولیه مرتبط با بحث، پرسش هاي محوری و قالب بندي اجراي اين نشست را به قرار زیر برشمرد:
دکتر کيهان برزگر: امروز موضوع جنگ اوکراین بر منطقه و جهان تاثیری قابل توجه داشته بهطوری که ذهن هر پژوهشگر حوزه علوم انساني به ويژه رشته هاي علوم سياسي و روابط بين الملل را درگیر آثار و عواقب این مسئله کرده است. از نگاه ما جنگ کاملا محکوم است، پس بي ترديد جمع نشديم که در قالب موافق جنگ صحبت کنيم، بلکه مي خواهيم در مورد ابعاد اين جنگ، علل شکل گيري و ريشه هاي آن از زوياي مختلف دانشگاهي و سياستگذاري بحث و تبادل نظر کنيم. در این میان باید چند پرسش محوری را مطرح نمود که شرکتکنندگان موافق و منتقد باید به بررسی و تحلیل آنها بپردازند. پرسش اول این است که تاثیر این جنگ بر نظام بینالملل به چه صورت خواهد بود؟ بدین معنا که نظام بینالملل را به سمت ثبات بیشتر سوق میدهد یا بیثباتی بیشتر؟ دومین موضوع این است که باید تحول مفاهیم مورد بررسی قرار گیرد. بحث تحلیل آثار تکنولوژی در جنگ و انتقال آن از شيوده سنتي به شيوه نوين و در برگرفتن جنگ هاي سايبري، نيابتي، عمليات پنهاني که به آنها جنگ هاي نامتقارن گفته مي شود، از جمله اين موارد هستند. سومین محور در رابطه با معادله موقعيت اروپا در سياست جهاني است. چرا جنگ اوکراین منجر به وحدت بیشتر میان کشورهای غربي و اروپایی شده است؟ و اينکه اين معادله وحدت سياسي تا کجا میتواند ادامه داشته باشد؟ بلند مدت است يا کوتاه مدت؟ توجه به این نکته ضروری است که جنگ روسیه و اوکراین، بيشتر يک جنگ شمال با شمال است نه الزاما شرق و غرب. در این میان شاهد آن هستیم که کشورهای جنوب و به ويژه منطقه غرب آسيا فضایی برای تنفس پیدا کردهاند و تنش هاي جاري آنها کمتر شده است. اما باید به این پرسش هم پاسخ داد که دوره کنونی چه فرصتها یا تهدیداتی را برای منطقه غرب آسيا، به ويژه جمهوري اسلامي ایران به همراه دارد؟ موضعگیری رهبري کشورمان مبنی بر بیطرفی ايران در اين جنگ بسيار هوشمندانه و به موقع بود، چون کشورمان با سابقه تمدني-تاريخي چندين هزارساله و به عنوان يک قدرت منطقه اي شناخته مي شود. معمولا چنين کشورهايي به نفع طرف سوم موضع نمي گيرند و مواضع مستقل و اصول سياسي و استراتژيک خود را حفظ مي کنند. اما این تنها نظر من است و باید در همین جلسه استدلالهای موافق و منتقد مطرح و بررسی شوند. نکته آخر در ارائه چارچوب بحث این است اينکه تجربه تاريخي به ما مي آموزد که روسیه بازیگری است که نمیتوان آن را از معادلات جهانی حذف کرد. حذف روسیه معادل با برهم خوردن معادله قدرت در سياست جهاني و حتي منطقه اي است که تبعات خاص خود را خواهد داشت. با توجه به این محورها و چارچوبهای مطرح شده، میتوان بحث را با کارشناسان دیگر ادامه دهيم.
دکتر داود کیانی (منتقد): بحث را میتوان با این نکته آغاز کرد که روسیه در این جنگ نه از نظر هزینهای و نه از نظر پرستیژ، پیروز نیست. انتظاری که پوتین داشت اتفاق نیافتاد. برخلاف گرجستان یا کریمه، اهداف پوتین در این جنگ حاصل نشد و روسیه نیز سالها نمیتواند جایگاه خود را در فروش تسلیحات بدست آورد. دلیل این هم آن است که برخلاف کارایی تسلیحات روسیه در جنگ سوریه، تسلیحات این کشور نتوانست در جنگ اوکراین، دستاورد خوبی داشته باشد. از این منظر، دیگر بخش زیادی از هزینههای روسیه بعد از این بحران، صرف بازسازی ارتش روسیه نخواهد شد به دلیل اینکه حفرههای زیادی در اقتصاد روسیه پدیدار شده که دیگر به بحث هزینههای نظامی به مانند سابق کفاف نمیدهد. پس روسیه هم از درآمد نفت و گاز به دلیل تحریمها محروم شده و هم احتمالا از درآمد حاصل از فروش تسلیحات که سومین منبع درآمد روسیه است، محروم خواهد شد. باید توجه داشت که همه داستان این نیست چراکه در طرف مقابل، تصویر غرب را هم داریم. از این منظر، سیاست «تعامل از طریق مرواده» که غرب بعد از جنگ سرد در مقابل روسیه اتخاذ کرد، به شکست انجامیده و اروپا نیز در این جنگ پیروز نخواهد بود. بهطور کلی، اروپا با این نتیجه که بخشی از خاک اوکراین به روسیه خواهد رسید، کنار آمدهاند و روسها از این نظر با دست پر اوکراین را ترک خواهند کرد. دود این جنگ تا همین الان هم به چشم اروپاییها رفته است. به عنوان مثال، آلمان سالها تورم خود را در سطح 2 درصد نگه داشته بود اما بعد از این حمله روسیه، نرخ تورم آلمان به 10 درصد رسیده است. در نهایت میتوان عنوان کرد که اقتصاد کل اروپا کوچک شده است. پس هم روسیه و هم اروپا از این جنگ آسیب میبینند و همین امر، گذار به نظام دوقطبی میان چین و آمریکا را تسریع خواهد کرد. نکته جالب این است که چینیها هم از این بحران استقبال نمیکنند. همین امر، این بحران را پیچیدهتر کرده است چراکه نه چین، نه روسیه، نه آمریکا و نه اروپا از این بحران استقبال نکردهاند. بحث در جناح جمهوریخواه آمریکا، همانطور که کسینجر هم در اجلاس اخیر داووس به آن اشاره تلویحی داشت، این است که آمریکا بیش از حد در چاله روسیه افتاده است. از منظر این جناح، دشمن اصلی آمریکا، چین است و به نظر آنها آمریکا بیش از اندازه خود را درگیر جنگ روسیه و اوکراین کرده و از چین غافل شده است. بنابراین معتقد هستند که آمریکا بار دیگر هدف خود را گم کرده است و نباید بیش از اندازه به این بحران دامن بزند. از سوی دیگر، چین هم از این بحران نگران است. نگرانی چین این است که یکپارچگی و اتحادی که میان غرب در این جنگ شکل گرفت، در مورد چین هم رخ دهد. به همین دلیل نگران قدرت بازیسازی غرب در مورد چین هستند. دومین نکته این است که چون شریک اصلی اقتصادی چین، آمریکا و اروپا است و اقتصاد اروپا نیز به واسطه این بحران کوچکتر شده، معنای آن برای چین این است که سهم اروپا در تجارت کاهش پیدا میکند بنابراین چینیها از این منظر هم نگران هستند.
علي مظفری (موافق): ساختار نظام بینالملل براساس موازنه قدرت و خواست قدرتهای بزرگ شکل گرفته اما ریشههای این جنگ، عمیقتر از بحرانهای چند سال اخیر است. آمریکا و ناتو در طول دهههای اخیر، به تعهدات خود پایبند نبودهاند. نمونه آن را میتوان در موضوع اضافه شدن کشورهای دیگر به این سازمان مشاهده نمود. بر همین اساس هم استراتژی گسترش ناتو به سمت شرق شکل گرفت و همین تنگتر شدن حلقه محاصره روسیه و امنیتیتر شدن محیط پیرامون آن، منجر به واکنش تهاجمی این کشور شد. آمریکا در این جنگ دو چیز را نشان داد: اول، سرعت شیفت آن از آسیای غربی به آسیای شرقی کندتر شده و دوم، توان و اراده حمایت از متحدان خود را ندارد. این جنگ و موضع آمریکا برای بسیاری از کشورهای متحد آن، از جمله برخی از کشورهای منطقه، دارای پیامهای جدی بود.
ابوالفضل کاشانی (منتقد): چهره و روایتهایی که از شکست روسیه در این جنگ نشان میدهند دقیق نیست. اولا علیرغم تحریمهای نفتی وضع شده علیه روسیه، درآمد نفتی این کشور به دلایل متفاوت، کاهش نداشته است. دومین موضوع ایجاد شکاف در میان کشورهای اروپایی است. سومین نکته این است که در میان کشورهای اروپایی صحبت از بازسازی اوکراین است؛ خود این موضوع نشان میدهد که اروپاییها به فکر صلح هستند چراکه در زمان جنگ نمیتوان هیچگونه بازسازیای انجام داد. چهارمین نکته که باید مورد توجه قرار گیرد این است که تداوم کمک نظامی غرب به اوکراین برای کمک و تقویت این کشور نیست بلکه برای تضعیف روسیه انجام میشود. در میان استراتژیستها و متفکرین اروپایی نیز شکاف وجود دارد، چراکه برخی معتقد هستند که امتیاز دادن به روسیه منجر به افزایش زیادهخواهی این کشور خواهد شد. اما در مقابل عدهای نیز باور دارند که تداوم تخاصم با روسیه، نه استراتژی درستی است و نه اقدامی خردمندانه.
پيمان حسنی (موافق): محور اصلی بحث من، پیامدهای حقوقی، سیاسی و امنیتی جنگ اوکراین است. اگر به تاریخ مراجعه شود مشخص خواهد شد که از سال 1945 تا به امروز، سرانجام هر جنگی که ابرقدرتی در آن ورود داشته، منجر به شکست آن ابرقدرت شده است. از یک سو روسیه با نظم و نظام بینالملل موافق و همراه نیست و از سوی دیگر به نظر میرسد که غرب از طریق جنگ روانی توانست روسیه را به این جنگ بکشاند. روسیه نیز نشان داد که در حوزه ضداطلاعات ضعیف عمل کرده است. روسیه دو هدف اصلی را برای حمله به اوکراین برشمرده که عبارتند از نظامیزدایی از اوکراین و همچنین نئونازیزدایی از این کشور. هر دوی این گزارهها قابل رد شدن هستند چراکه پایه مستحکمی ندارند. از سوی دیگر، روسیه به اهداف دیگر خود در این جنگ هم دست پیدا نکرده است. این جنگ توانست اتحادیه اروپا را تقویت کند، ضمن آنکه پیروز اصلی آن، آمریکا بود که از وجوه مختلف توانست روسیه را به عنوان متجاوز در جهان معرفی نماید.
حسين سیاحی (منتقد): از نظر من این جنگ، اجتنابناپذیر بود چراکه موجودیت هر دو طرف در میان بود و بیاعتمادی میان روسیه و غرب، متقابل بوده است. بحثهای مطرح شده در رابطه با گذار نظام بینالملل به نظام دوقطبی هم به نظر میرسد که منطقی نیست چراکه امکان ندارد جنگ سردی در قالب جنگ سرد آمریکا و شوروی میان آمریکا و چین شکل بگیرد. به نظر میرسد که برنده اصلی این جنگ، آمریکا است و برای همین هم سعی در امنیتی کردن رقابت با چین دارد، چراکه بهترین گزینه آمریکا برای مهار چین است. اما در بحث ناتو باید ذکر کرد که این جنگ منجر به تقویت ناتو، روابط فراآتلانتیکی و در نهایت نفوذ آمریکا در اروپا شد و از سوی دیگر، روسیه نیز نظم بینالملل را به چالش کشیده و نظم یک-چندقطبی در حالت افول قرار گرفته است. اما پایان یافتن این نظم وابسته به سناریوهای مختلفی است که در آینده مشخص خواهد شد.
دکتر کيهان برزگر: با توجه به دور اول بحث و نکاتي که در جلسه مطرح شد، دور دوم بحث را متمرکز بر 4 پرسش مي کنيم که خوب است دوستان موافق و منتقد باید بهطور کوتاه به آنها پاسخ دهند. اينجانب هم نظرم را بطور کوتاه همراه با طرح پرسش ها مطرح مي کنم:
1- جایگاه چین در این معادلات کجاست؟ از نظر من چین از روسیه حمایت میکند، اما این حمایت را علنی مطرح نخواهد کرد. چین به بهای آمریکا، از روسیه حمایت خواهد کرد. چینیها بهطور منطقی در پشت پرده از روسیه حمایت میکنند تا این تحولات به ضرر آمریکا جلو رود.
2- معمای ترکیه چگونه قابل تحلیل است؟ ترکیه هم عضو ناتو است و هم روابط بسیار نزدیکی با روسیه دارد. بنابراین چون اردوغان مصلحتگرا است، زمانی تمایل دارد که به سمت روسیه برود اما چون عضو ناتو است معادله قدری پیچیده میشود. بنابراین با معمای ترکیه مواجه هستیم که باید مورد بررسی قرار گیرد.
3- موقعيت اروپا در چه حالتی قرار دارد و به کجا خواهد رسید؟ تقریبا همه متفق القول هستند که اروپا در این جنگ ضرر دیده و مردم اروپا نیز به دولتهای خود فشار خواهند آورد که جنگ متوقف شود. روسیه میتواند جنگ را طولانی کرده و از این اهرم استفاده نماید، چراکه تاریخ روسیه نیز نشان میدهد که روسیه به طور کلی جنگهای خود را طولانی مدت کرده و از مزیتهای سرزمینی خود برای فرسایشی کردن جنگ و امتیازگیری از طرف مقابل استفاده میکند. گاها این روش به مدل روسی هم مشهور است. بنابراین پرسش این است که اروپا در نهایت به کجا خواهد رسید؟
4- از منظر منافع ملی ایران، جنگ روسیه و اوکراین تهدید است یا فرصت؟ البته این موضوع در رابطه با خاورمیانه هم مطرح است. در دوره کنونی کشورهای خلیج فارس خوشحال هستند، چون قیمت نفت و حامل هاي انرژي افزایش پیدا کرده و ایران هم از این منظر ناراحت نیست، اما در بحثهای توافق هستهای وقفهای ایجاد شده چون اولویت آمریکا به سمت اوکراین تغییر پیدا کرده است. اما به طور عمومی باید تحلیل شود که آیا این جنگ برای منافع ملی ایران، فرصت است یا تهدید؟ بحث این است که آيا در دنياي کنوني مي توان تصور کرد که يک کشور در هر تحول بين المللي بیطرف باقي بماند؟ به عنوان مثال، ایران به طور اعلامي بیطرف است اما بیطرفی مثبت دارد که بر اساس آن جهت جنگ را به نفع منافع ژئواستراتژيک خود متعادل کند و از اين جهت گرایش به تضعیف آمریکا و جلوگيري از گسترش ناتو به شرق در این معادله دارد که طبیعی هم هست. ایران باید از این فرصت در جنبه هاي مختلف سياسي، استراتژيک و اقتقتصادي استفاده کند و موضع قوي و ابتکاري داشته باشد. عربستان سعودی هم علي رغم اينکه متحد سنتي آمريکا در منطقه است، در اين جنگ به حمایت از آمریکا نپرداخته ا، چون خواهان اين است تا منافع این کشور را در روابط با روسیه هم هماهنگ کند.
حسين سیاحی: در بحث منافع ملی، ایران کنشگری بسیار ضعیفی داشته است. در مقایسه با چانهزنی و چالشگریهایی که عربستان یا امارات با روسیه و آمریکا انجام میدهند و در حال امتیاز گرفتن بر سر بحث انرژی هستند، ایران کنشگری ضعیفی دارد و نتوانسته امتیاز درستی بدست آورد. به نظر میرسد که روسیه، منافع ایران را در جنگ اوکراین گروگان گرفته و ایران هم چانهزنی انجام نمیدهد بنابراین ایران باز به سمت طرف غربی که به آن بیاعتماد است میرود تا معافیتهایی خارج از تحریمها به ایران بدهد.
پيمان حسنی: چین در این جنگ به صورت محافظه کارانه گام برمیدارد چراکه این جنگ برای چین که بر سر تایوان موقعیتی مشابه دارد، حالتی آموزنده داشت تا بتواند تبعات هرگونه اقدام خود در مقابل تایوان را بسنجد. بنابراین این جنگ برای چین، هم فرصت بود و هم تهدید. در رابطه با اروپا هم باید مطرح کرد که این جنگ، هزینههای نظامی اروپا را خواسته یا ناخواسته بالا برد. بنابراین معادلات در اتحادیه اروپا تغییر پیدا کرده است و از نظر من، بیشترین آسیب این جنگ را از وجوه مختلف، اتحادیه اروپا خواهد دید.
دکتر داود کیانی: در رابطه با چین باید عنوان کرد که بعد از جنگ جهانی دوم، روسیه همواره سپر بلای چین در مبارزات جهانی بوده است. بعد از جنگ سرد هم روسیه در بحث ایجاد موازنه قوا با آمریکا، پیشرو بود و چین عملا در پشت روسیه به سمت سیاستهای اقتصادی خود پیش رفت. در واقع روسیه در این رقابت پنهان ژئوپولتیک همواره نقش سد را بازی کرده است. امروز چین در این فکر است که اگر روسیه تضعیف شده و این سد برداشته شود، رویارویی مستقیم میان چین و آمریکا زودتر رخ خواهد داد. بنابراین یکی از دلایلی که چینیها سعی میکنند که از روسیه پشتیبانی کنند همین بحث به تعویق انداختن رویارویی میان چین و آمریکا است.
ابوالفضل کاشانی: روسیه در حیطهای که برای خود تعریف کرده بود، پیروز شده است. بنابراین در حوزه جنگ، پیروز بوده اما بعد از جنگ در حوزههای سیاسی، حقوقی و ... پیروز نخواهد بود. در رابطه با چین هم باید عنوان کرد که سیاست چین هوشمندانه است چراکه به دنبال کسب حداکثر سود و حداقل زیان در بحرانها است. بنابراین بر اساس منافع ملی عمل میکنند و اگر جنگ روسیه باعث شود که ابر پروژههای چینی به خطر افتد، قطعا چین در کنار روسیه نخواهد ایستاد. در بحث ترکیه هم باید مطرح کرد که ترکیه در ابتدا این تصور را داشت که میتواند میانجی باشد اما هرچه جنگ به جلو میرود ترکیه باید میان روسیه و غرب، یکی را انتخاب کند و قطعا انتخاب ترکیه، غرب خواهد بود نه روسیه. به نظر میرسد که روسیه در بحث میانجیگری، ترکیه را فریب داد همانطور که در بحث قفقاز این کار را انجام داد. در نهایت باید عنوان کرد که اروپا هم به سمت خودمختاری بیشتر در تمام حوزهها از نظامی تا تکنولوژیکی خواهد رفت و ایران هم باید یک بار در عرض چهار دهه اخیر، موافقتنامهای جامع با اروپا منعقد کرده و سهم ایران را در هر کدام از این حوزهها مشخص نماید.
علي مظفری: در رابطه با چین باید مطرح کرد که نظام تک قطبی پایان یافته اما چین نمیتواند در حال حاضر هژمون شود. در بحث منافع ملی هم باید عنوان کرد که جنگ روسیه و اوکراین نشان داد که موضوع خودیاری مهمترین مساله است و هیچ کشوری نباید به کشور دیگری متکی باشد.
اين نشست با قسمت پرسش و پاسخ گسترده اساتيد و دانشجويان حاضر در جلسه در ساعت 12 روز دوشنبه به پايان رسيد.
بخشی از پرسشهای اساتید و دانشجویان و پاسخهای کارشناسان در این جلسه به شرح زیر است:
1- آقای حسینپور (کارشناسی ارشد علوم سیاسی): به نظر میرسد که چین از لحاظ انرژی نیازی به روسیه ندارد و در یک رودربایستی تاریخی با روسیه اسیر شده است. آیا این عبارت درست است؟ ضمن اینکه بحث سود مضاعف اروپا نیز در صورت امکان قدری توضیح دهید.
دکتر داود کیانی: ما کلمهای به نام رودربایستی در روابط بین الملل نداریم. معیار کشورها، منافع و امنیت ملی آنها است. این بحران خوشایند چینیها نبود چراکه تبعات چشمگیری بر منافع آنها دارد. این بحران، سهم غرب را در انرژی چین کاهش میدهد. دو نکته در پاسخ به این پرسش باید مطرح شود. اول اینکه اتحاد اروپا و غرب برای چین اصلا امر خوشایندی نیست بالاخص در رابطه با موضوع تایوان و نکته دوم این است که برداشته شدن سد روسیه (که در مقابل غرب میایستاد ) و چین هم پشت آن قرار میگرفت برای چین خوشایند نخواهد بود.
2- آقای آقاجانپور (دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی): با توجه به اینکه آلمان در واکنش به جنگ روسیه و اوکراین، از نظر نظامی در حال توانمندسازی بیشتر خود است و از نظر اقتصادی هم در زمره قدرتهای بزرگ محسوب میشود، آیا در صورت ادامه جنگ روسیه و اوکراین، کشورهایی مانند آلمان وارد جنگ میشوند و این جنگ، فراگیر میشود؟
آقای کاشانی: با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، آلمان و فرانسه موتورهای اتحادیه شدهاند و هیچ نفعی برای اروپا در جنگ با محوریت این دو کشور نیست و بیشترین هزینههای جنگ، تحمیل به این دو کشور میشود. برای همین، فرانسه و آلمان تلاش میکنند تا دامنه جنگ را محدود کنند. در بحث گسترش جنگ باید عنوان کرد که اگر پوتین را تحریک و تحقیر کنند، امکان این وجود دارد که جنگ گسترش پیدا کند. بحث استفاده از تسلیحات اتمی یا تسلیحات تاکتیکی اتمی، از همین منظر مطرح شد. بنابراین اروپا در فکر مداخله در جنگ نیست.
3- خانم مرادپوریان (دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی): با توجه به اینکه برخی از کارشناسان عنوان کردند که درآمد نفتی روسیه کاهش پیدا نکرده ، پرسش من این است که چطور میشود غرب تحریمهای گسترده نفتی علیه روسیه وضع کرده اما در درآمد روسیه تاثیری نداشته است؟
آقای حسنی: نکته اول این است که تحریمهای وضع شده علیه روسیه در حوزه نفت و گاز محدودتر از باقی حوزهها بود. به همین دلیل، در اخبار کشورهای اروپایی عنوان میشود که در حال کم کردن وابستگی خود به روسیه هستیم. بنابراین کل نفت و گاز روسیه تحریم نشده است و برای تحریم کامل، بازه زمانی میان 5 تا 10 سال نیاز است. از همین منظر، امکان فروش نفت و گاز روسیه را کاهش میدهند. از سوی دیگر، گزارشهای منتشر شده نشان میدهد که افزایش قیمت نفت دائمی نیست و از سال 2025 دوباره به قیمت پیشین بازمیگردد.
آقای حاجیان: آیا با این تحولات، امکان و فرصت بازیگری برای قدرتهای منطقهای وجود خواهد داشت؟
دکتر برزگر: اگر غربیها دیوار غربی روسیه را بندند، روسیه به سمت جنوب و شرق (هند، چین، ایران و ترکیه) حرکت میکند. بنابراین عصر جدیدی را در موضوع منطقهگرایی مشاهده خواهیم کرد ضمن اینکه موضوعات جهانیشدن هم به چالش کشیده شده است. بنابراین پاسخ به این پرسش مثبت است.
دکتر مسعود: در بحثهایی که در رابطه با ناسیونالیسم روسی یا جایگاه روسیه در نظام بینالملل مطرح شد این پرسش را دارم که چقدر در اقدامات روسیه میتوان ردپایی از اندیشه و طرحهای ایوان ایلین را مشاهده نمود؟
دکتر برزگر: روسها همواره ناسیونالیسمی خشن و قدرتمند دارند. متفکرین فلسفی هم در این عرصه حضور داشتند. به دلیل اینکه دولت محوری برای روسها مهم است، ناسیونالیسم هم مهم است. همین دولت محوری هم باعث محبوبیت پوتین شد . بنابراین رد پای فلسفی متفکرین روسی را میشود در این بحث به خوبی مشاهده کرد. نکته دیگر این است که روسها به میزان زیاد تحت تاثیر فلسفه آلمان هستند اما بحثهای موزیکال و ادبی و ... در روسیه پر رنگتر است تا مباحث فلسفی.
آقای رفیعی (دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی): آمریکا 40 میلیارد دلار به اوکراین کمک کرد اما جناب مظفری بحث عدم حمایت آمریکا از اوکراین را مطرح کردند. چگونه این تناقض یا ابهام را میتوان توضیح داد؟
آقای مظفری: زمانی که مطرح میشود آمریکا پشتیبانی کرده و یا حضور قدرتمند دارد، با توجه به قدرت اقتصادی و نظامی این کشور، امری بسیار فراتر از این حد به ذهن متبادر میشود. این موضوع که آمریکا مبلغی را به اوکراین بدهد و بگوید تو در این جنگ مقاومت کن، با آن تصویری که در ذهن از حضور این کشور در جنگ و حمایت آن نقش میبندد، همخوانی ندارد. ضمن اینکه این کمکهای مالی هم نوعی کمک به خود آمریکا است. وقتی صحبتها و مواضعی که آمریکا و ناتو مطرح کرده در مقابل روسیه و در حمایت از اوکراین مورد بررسی قرار گیرد، مشخص میشود که اگر همین میزان کمک هم به اوکراین انجام نمی داد، به نوعی جایگاه خود و ناتو را زیر پرسش میبرد. بنابراین چنین کمکهایی فقط برای این بود که نشان دهد همچنان آمریکا هست و ناتو روی پای خود ایستاده اما به معنای حضور واقعی و حمایت جدی آمریکا نیست.
آقای تهرانی (دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی): آیا جنگ اوکراین، مهندسی شده و براساس نقشهای از پیش تعیین شده و هماهنگ شده میان قدرتهای بزرگ برای احیای ناتو بود؟
آقای سیاحی: زمانی میتوان به این تئوری توطئه پرداخت که آمریکا آنقدر قدرتمند بود، مانند آمریکا دهه 90، که هیچ چیز در جهان بدون اجازه آمریکا اتفاق نمیافتاد. اما در دوره کنونی، آمریکا تحت چالش قرار دارد و اینگونه نیست که روسیه در موضوع منافع ملی خود، با آمریکا مشورت کرده و یا براساس طرح آمریکا اقدام کند. این اتفاقات، محصول و پیامدهای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. بنابراین در پاسخ به این پرسش باید مطرح کرد که به نظر نمیرسد این جنگ، مهندسی شده بوده باشد.