به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، مهدی کاشفیفرد مشاور علمی مستند «کاپرا کجاست؟» که عنوان جدیدترین اثر مرکز مستند و تلویزیونی سوره است، درباره نحوه آشنایی خود با مهدی انصاری کارگردان این اثر و چگونگی پیوستن به این پروژه بیان کرد: من و مهدی انصاری سال ۹۴ در دانشگاه صداوسیما در مقطع کارشناسیارشد رشته ارتباطات همکلاس و دورادور باهم در ارتباط بودیم تا اینکه به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم با یکدیگر همکاری داشته باشیم. در چند پروژه با هم همکاری کردیم و آخرین همکاریمان در پروژه «کاپرا کجاست؟» محقق شد.
وی با بیان اینکه این مستند جدا از ویژگیهای ژانری و اقتضائات تولیدی که دارد، متکی بر یکسری دادههای متقن، عینی و ملموس برای مخاطب است، مطرح کرد: بخش پژوهش برای مستند بسیار حائز اهمیت است البته نه فقط برای مستند بلکه برای بسیاری از کارها، پژوهش بخش مهم کار را تشکیل میدهد.
کاشفیفرد با بیان اینکه «کاپرا کجاست؟» ایدهای را مطرح میکند که در فضای نظری فیلم ایده جدیدی محسوب نمیشود، اظهار کرد: این ایده در مباحث فلسفه فیلم و در مباحث کلانتر فلسفه، چیستی و جامعهشناسی هنر وجود داشته است که دو رسالت را برای فیلم و سینما و در یک مفهوم کلانتر یعنی هنر قائل هستند. در حقیقت یک دیدگاه معتقد است هنر اساسا بازتاب وضعیت جامعه است که به دیدگاه مارکسیستی باز میگردد و اینگونه توجیه میکند که روابط تولیدی و اقتصاد سیاسی حاکم بر فضای تولیدات و در کل مناسبات اقتصادی و مالی زیربناست و فرهنگ و هنر و تجلی انسانی که در جامعه دیده، روی آن بنا میشود.
مشاور علمی «کاپرا کجاست؟» افزود: از آنجاکه در «کاپرا کجاست؟» هم یکسری ادعاهای علمی وجود دارد، این قضیه مستلزم این بود که دقتهای علمی و نظری در این فضا اتفاق بیفتد. من هم به عنوان مشاور علمی بر اساس نظریههای فیلم و مستند و همچنین موضوع خود مستند بحثهای علمی را دنبال کردم.
کاشفیفرد درباره همکاری با مهدی انصاری عنوان کرد: این کارگردان نظرها و پیشنهادهای درست و کمککننده را پذیراست و با کسانی که متخصص هستند فارغ از اینکه چه گرایشی دارند، مشورت می کند و در این پروژه به صورت تیمی کار را پیش برد.
وی ادامه داد: بخشهایی از گفتگوهایی را که ما در طول مستند با یکدیگر داشتیم، من اضافه کردم یعنی گفتگوی اولیهای که کارگردان طراحی کرده بود، الزاما محقق نشد. زمانی که درباره پردازش ذهنی صحبت میکردیم، رفت و برگشت و چالش جدی داشتیم و بخشی از آن به دلیل تفاوت نظر من و مهدی انصاری بود. همچنین حرفهایی که من علاقهمند بودم درباره آن صحبت کنم، به صورت صددرصدی گفته نشد اما در کل «کاپرا کجاست؟» قالب جدیدی دارد که شهامت کارگردان در استفاده از فرمول جدید مثال زدنی است.
مشاور علمی «کاپرا کجاست؟» تاکید کرد: گفتگویی که بین من و کارگردان صورت میگیرد، آنچنان سخت و پیچیده نیست و ما به دنبال این نیستیم که صرفا از یک جریان طرفداری کنیم بلکه گفتگو به صورت متوازن و رفت و برگشتی پیش میرود. از سوی دیگر مهم حرف و گفتگوییست که به میان میآید و اگر میخواستیم چهره به مستند اضافه کنیم باید تکلیف آن را در پایان مشخص میکردیم. مهدی انصاری به عنوان روایتگر مستند تکلیفش مشخص است و من هم نماینده گفتگوهایی که در جامعه رخ میدهد، هستم.
وی با اشاره به دیدگاه ها در باب هنر تصریح کرد: اساسا برخی هنر را بازتاب و آیینهای که اتفاقات جامعه را نشان میدهد، تعریف میکنند. از یک سو برخی دیگر معتقدند هنر باید یک مابهازایی برای واقعیت داشته باشد؛ یعنی چیزی را به واقعیت اضافه کند. یعنی اگر قرار باشد هنر مواردی را که در جامعه وجود دارد، آیینهوار بازتاب دهد کار ویژه و منحصربهفردی نمیکند بلکه کار هنر این است که مابهازایی به واقعیت اضافه کند.
مشاور علمی «کاپرا کجاست؟» خاطرنشان کرد: شیلر در بحثهای نظری که مطرح میکند، میگوید هنر پیونددهنده امور معقول و امور ملموس است. هنر وسط ایستاده است یعنی هنر نه اندیشه نظری صرف و نه فن و تکنیک است بلکه حالت واسط دارد و باید جامعه را رهنمود کند بهگونهای که نور روی جامعه بیندازد و رفتارهای پسندیده را در جامعه ترویج کند. در حقیقت ایده «کاپرا کجاست؟» روی این مباحث نظری بنا شده است اما جدید نیست بلکه در شرایط جامعه ما بهعنوان یک ایده جدید مطرح میشود.
کاشفیفرد با اشاره به اینکه در وضعیتی که شرایط اقتصادی نامناسب است و فیلمسازان عینا سختی و سیاهی جامعه را به تصویر میکشند در این وضعیت ایده جدیدی مطرح می شود که چرا ما روی ارزشهایی که خاص خودمان است و فرارتر از آن ارزشهای جهانی محسوب میشود، تمرکز نمیکنیم، گفت: چرا این موارد بازنمود پیدا نمیکند تا از دل آن مطالبهگری برای بهبود این شرایط اتفاق بیفتد. اینکه در یک فیلم شرایط کاملا سیاه نمایش داده شود، هیچ کمکی به حل مساله نمیکند اما جامعه امیدوار، عمل امیدوارانه انجام میدهد و اگر روحیه خوب داشته باشد، میتواند مطالبهگری کند.
وی با بیان اینکه اگر قرار باشد رویکرد شکلدهی را در تولیدات هنری دنبال کنیم و امیدآفرین باشیم باید کلیت نظام کشور را که شامل نظام اقتصادی، سیاسی و... است، بازنگری و اصلاح کنیم، مطرح کرد: چیستی هنر و خود هنر اساسا با ساختار اجتماعی پیوند دارد. ما در «کاپرا کجاست؟» دو شرایط زمانی را قیاس میکنیم حالا نکته اینجاست که مقایسه کردن ملاحظات دارد یعنی آیا مقایسهای که انجام میدهیم روی زمین مشترکی بنا میشود یا نه. اما برای اینکه به رویکرد امیدآفرین برسیم، نیاز داریم بسیاری از امور در جامعه اصلاح شود و در غیر این صورت اگر امیدی بخواهد به جامعه منتقل شود، یک امید خیالی است.
کاشفی فرد در پایان عنوان کرد: «کاپرا کجاست؟» همچنین نگاهی به فرانک کاپرا کارگردان ایتالیایی-آمریکایی و آثارش به عنوان مطرحترین کارگردان امیدبخش داشته است. در رویکرد مستند، امیدی که منجر به حرکت شود و با عقل و مطالبهای که منافع عمومی را دنبال میکند، پیوند بخورد، مناسب است اما اگر امیدآفرینی صرفا جنبه این را داشته باشد که ما محتوایی را به جامعه بدهیم تا سرگرم شود که فردا وضعیت را تحمل کند، این کارکرد منفی امیدآفرینی است و همان وضعیت امید خیالی برای سرگرم کردن جامعه از امر متعالی را محقق میکند.
این مستند به زودی روی آنتن رسانه ملی می رود.