کد خبر:۱۰۲۶۰۲۸

خمشآبه منتشر شد / روایت های بی آبی غیزانیه

کتاب خشمآبه تازه‌ترین اثر فردین آریش، نویسنده و روزنامه‌نگار است. این کتاب در بیست روایت به مسئله‌ی آب غِیزانیه، یکی از توابع خوزستان می‌پردازد و گزارشی از این بحران ارائه می‌دهد. این کتاب دویست صفحه ای از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

خمشآبه منتشر شد / روایت های بی آبی غیزانیهگروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- هانیه کمری؛ کتاب خشمآبه تازه‌ترین اثر فردین آریش، نویسنده و روزنامه‌نگار، است. این کتاب در بیست روایت به مسئله‌ی آب غِیزانیه، یکی از توابع خوزستان می‌پردازد و گزارشی از این بحران ارائه می‌دهد. این کتاب دویست صفحه ای از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. آریش پیش از این کتاب "طوفان آمد و ما را با خود برد" نوشته که ابن کتاب بیست روایت از بیست اقدام جهادی در دوران کروناست.


او درباره‌ی خشمآبه نوشت:
محرم سال نود و نه غریب بود. کرونا که آمد، فاصله انداخت بین آدم‌ها و هرگونه اجتماع انسانی را محدود و متفرق کرد. از تداعی بی آبی در عاشورا یاد غیزانیه افتادم. یاد آدم‌هایی که بی آبی امانشان را بریده بود و خرداد ماه جاده اهواز- رامهرمز۔ امیدیه را بسته بودند تا حقشان را بگیرند. رفتن به غیزانیه برنامه ریزی شده نبود. کل پروسه ایده تا اجرا به چند ساعت هم نکشید. در مسیر تهران تا اهواز و غیزانیه با چند نفر صحبت کردیم و با اطلاعات محدودی زدیم به جاده. می‌دانستم به میدان و واقعیت می‌شود اعتماد کرد و وقتی تصادفی راننده اسنپی که توی اهواز به تورمان خورد از اهالی غیزانیه بود، خیالم تخت شدم که: «خود راه نمایدت که، چون باید رفت.» سفر اول به غیزانیه در ظاهر سه روز طول کشید، اما در واقعیت بیشتر از این حرف‌ها بود. مسئله آب درد مشترکی بود که ما را از سال‌ها قبل آشنای هم کرده بود. ما همدیگر را نمی‌شناختیم، اما غریبه هم نبودیم و حرف همدیگر را می‌فهمیدیم. وقتی همراه جاسم رفتیم جلوی خانه مخروبه شان در غیزانیه کوچک، انگار که همه دنیا روی سرش خراب شده باشد، چند دقیقه زل زده بود به تل خاک و مات مانده بود. بعد، بی لحظه‌ای خستگی، ماشین سخت جانش را روی جاده‌های خاکی و درب و داغان روستا‌های دور و نزدیک دنبال خودش کشید تا واقعیت بیشتری از حال و روز مردمش را نشانمان دهد. کتاب خشمآبه روایت مواجهه مردم با بحران بی آبی در غیزانیه خوزستان است. از منظر و نقطه دید خود آنها. روایت آدم‌هایی که فرسنگ‌ها دور از ما زندگی شان وابسته به آب است؛ آبی که گاه هست و گاه نیست. امید که توانسته باشم صدای آن‌ها باشم.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار