به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، شهید احمد تاجبخش روز پنجشنبه ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۴۵ هنگام ظهر همراه با نوای مؤذن قدم به عرصه وجود نهاد و صدای فریادش طنین بخش خانه گردید.
دوران کودکی را در محله ارک قم واقع در خیابان ارم گذراند و سپس همراه خانواده ساکن خیابان ایستگاه قم گردید و تحصیلان ابتدائی خود را در دبستان رزاقپور سابق (مالک اشتر فعلی) گذراند.
هوش و استعداد خارقالعاده او حتی در دوران کودکی او را از دیگر هم سن و سالانش متمایز میکرد. در دوران تحصیل در کنار کسب دانش به فعالیتهای ورزش خود در زمینه کشتی شروع کرد تا سوم دبیرستان این ورزش را ادامه داد و در این رشته موفق به دریافت دو مدال برنز و یک مدال نقره در کشتی نوجوانان استان مرکزی گردید.
به مطالعه بسیار اهمیت میداد و بامعلوماتی فوقالعاده و آرامشی بسیار به بحث با مخالفین انقلاب میپرداخت و در شعر و ادب نیز صاحب نظر بود و گاهی اشعاری میسرود. هیچگاه از یادگیری علوم دینی غافل نمیماند از هر فرصتی برای کسب معلومات بیشتر استفاده میکرد و با حضور در کنار دوستان طلبه خود از محضر آنها کسب فیض میکرد.
در خرداد سال ۱۳۶۳ در رشته تجربی موفق به اخذ مدرک دیپلم شد و شرکت در کنکور را به سال بعد موکول کرد و در روزهای اول آبان سال ۶۳ خود را به بسیج سپاه معرفی کرده و برای دیدن آموزش به اتفاق گروه همراه خود ابتدا به تهران و از آن جا به سمنان رفت.
دوره آموزش بسیج را در این شهرستان به اتمام رسانده و در تاریخ هشتم آذرماه ۱۳۶۳ برای انجام وظیفه مقدس خویش به غرب کشور اعزام شد و مدت تقریباً سه ماه و نیم در پاسگاههای مختلف منطقه بانه کردستان مشغول انجام وظیفه بود و علیرغم مشکلاتی که در این مدت با آنها برخورد کرده بود از جمله سرمای شدید منطقه و وجود ضد انقلاب کردستان همیشه شاد بود.
همیشه دنبال این بود که کتاب تازهای را مطالعه کرده بر معلوماتش بی افزاید ولی هیچگاه ادعائی نداشت و همیشه رفتارش به طرزی بود که گوئی هیچ چیز نمیداند ولی هرگاه شروع به صحبت میکرد بیاختیار شنونده را به تحسین وا میداشت.
سرانجام در تیرماه ۶۴ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تحصیل شد ولی حدود بیست روز بعد وقتی که توسط رهبران کشور اعلام بسیج عمومیداده شد او دیگر لحظهای نتوانست درنگ گند و با معرفی خود آمادگی خویش را اعلام کرد و در مقابل سؤال دوستان که از درس او سؤال میکردند باصداقت و صفای همیشگی خویش جواب میداد که فعلاً جبهه واجبتر است اگر برگشتم درس خواهم خواند.
در روز ۲۵ آبان ماه با اولین دسته راهیان کربلا عازم جنوب شد و سرانجام در جمعه شب ۲۵ بهمن ۱۳۶۴ بین ساعت ۹ و ۱۰ مطابق با چهارم جمادی الاخر در جبهه اروند رود در عملیات والفجر ۸ همزمان با مجالس عزاداری بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) به دیدار معبود شتافت و در قطعه هشت گلزار علی بن جعفر قم به حاک سپرده شد.
برشی از وصیتنامه
الهم اغفرلی کل ذنب اذنبة و کل خطیئة اخطئتها توبه ام را بپذیر و قلبم را مطمئن و ایمانم را کامل و مرگ را شهادت قرار بده.
و اما مادر عزیزم مادر رنج دیدهام مادر سختی کشیدهام به خدا ز رویت شرم دارم از روی تو مهربان مادر و مادربزرگهایم شرم دارم که با این همه سختیها داغ دیگری بر داغهایتان میافزایم؛ اما صبر کنید به یاد زینب مظلومانه صبر کنید و بدانید که من لایق و شایسته شما نبودم و خدا بهترین نعمتهایش را به خاطر آنچه برایم زخمت کشیدید به شما عطا کند.
از خدای متعال نعمت و رحمت بیحدش را برای شما و آمرزش و مغفرتش را برای روح پدر عزیزم که هرگز نتوانستم باقیات صالحاتی برایش باشم میطلبم آجرکم الله انشاء الله.
خواهرم را به حجاب و رفتار اسلامی و برادرم را به حسن خلق و اهمیت دادن به فرائض و مسائل دین توصیه میکنم همینطور به تمام دوستان و برادران عزیزم یادآور میشوم که گناه انسان را به سقوط میکشاند گناه نکنید از همه دوستان و برادرانم که با من برخورد داشتند و حقی به گردن من دارند و برادری که با من عقد اخوت خواندهاند بهخصوص از برادر عزیزم حسین که بسیار در حقش بد کردهام حلالیت میطلبم. همه شمارا از جان و دل دوست داشتم و دارم از دعای خیرتان فراموشم نکنید.
به برادرم توصیه میکنم ازدواجش را به خاطر شهادت من عقب نیندازد و بداند که شادی من در خوشبختی خانوادهام است به هر حال راضی نیستم به خاطر من ازدواجش را عقب بی اندازد ولو آنکه ازدواجش با تشییعجنازه من در یک روز باشد.
احمد تاجبخش ۱۳۶۴/۱۱/۱۵