به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ انتخابات پارلمان ایتالیا به تازگی در تاریخ ۲۵ سپتامبر برگزار شد و بر اساس بسیاری از بیش بینیهای قبلی، حزب راست گرایِ افراطی "برادران ایتالیا" به همراه شمار دیگری از احزاب همراه با آن توانستند در این انتخابات، پیروزی قابل توجهی را کسب کنند. در این چهارچوب، برای نخستین بار از زمان سقوطِ دولت فاشیستی "بنیتو موسولینی" در بحبوحه جنگ جهانی دوم در ایتالیا، راست گرایان افراطی توانسته اند قدرت سیاسی در کشورشان را در کنترل بگیرند.
البته که برای نخستین بار نیز یک زن با نام "جورجیو ملونی"، رهبر حزب برادران ایتالیا، کرسی نخست وزیریِ این کشور اروپایی را در اختیار خود خواهد داشت و باید اقدام به تشکیل دولت کند. در این راستا، بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل سیاسی ایتالیا، نسبت به تبعات پیروزیِ راست گرایان افراطی یا همان نئوفاشیستها در عرصه قدرت سیاسی این کشور ابراز نگرانی میکنند. تاکیدات خاص و ویژه این طیف سیاسی بر مسائلی نظیر اتخاذ سیاستهای سخت گیرانه مهاجرتی و اصرار شدید بر ملی گرایی و البته استفاده از حربههای عوام فریبانه، عملا زنگ هشدار را در ایتالیا به صدا در آورده و حتی برخی از آغاز دورهای پُرآشوب در عرصه معادلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایتالیا سخن میگویند.
با این همه، انتخابات پارلمانی ۲۵ سپتامبر ایتالیا، حاوی ۳ درصد اساسی و محوری است که توجه به آنها کاملا ضروری به نظر میرسد.
۱: انتخابات ایتالیا و آشکار شدنِ خستگی و سرخوردگی سیاسی مردم این کشوریکی از نخستین درسهای پیروزی نئوفاشیستها در جریان انتخابات پارلمانی ایتالیا، آشکار شدنِ خستگی و سرخوردگی شدید سیاسی در میان تودههای مردم این کشور از سیاستها و رویههایی بوده که دههها است بر این کشورِ اروپایی حاکم بوده اند، اما هیچکدام نتوانسته اند گرهی از مشکلاتِ به ویژه اقتصادی مردم این کشور باز کنند. ایتالیا در زمره کشورهای اروپایی بوده که به واسطه بحران پاندمی ویروس کرونا و همچنین جنگ اوکراین و تحریمهای انرژی علیه روسیه، ضربات اقتصادی قابل توجهی را متحمل شده است و بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل سیاسی این کشور بر این باورند که همین موضوع نیز محرک اصلیِ سقوط پی در پیِ دولتهای ایتالیا در سالهای اخیر بوده است. در این فضا، علی رغم وجودِ طیفهای مختلف سیاسی در ایتالیا، مردم این کشور به این نتیجه رسیده اند که گویی هیچکدام از آنها قادر به ارائه راه حلهای قاطع جهت حل مشکلاتشان نیستند و درست به همین دلیل است که با نهایت سرخوردگی، رو به احزاب راست گرا و افراطی آورده اند که به واسطه سبقه و عقبه فاشیستی خود نه تنها احساس گناه نمیکنند، بلکه حتی به آن مفتخر نیز هستند (هر چند که اعترافِ ظاهری به تعهد خود به اصول فاشیستی ندارند).
از این رو، پیام رای اخیر مردم ایتالیا در جریان انتخابات پارلمانی این کشور، حس کردنِ نوعی بن بست در کشورشان و تلاش جهت آزمودنِ تمامی راهها جهت مخاطب قرار دادنِ موثر بحرانهای کشورشان بوده است. در واقع وضعیت به قدری در ایتالیا بحرانی شده که مردم از ترس بلاها و مشکلات بزرگتر، به فاجعه احزاب فاشیستی و سیاستهای افراط گرایانه آنها پناه برده اند و عملا احزاب به اصطلاح دموکراتیک و لیبرال را در حل مشکلاتشان ناتوان و ضعیف میبینند.
۲: ظهور موج جدیدی از سیاستِ عوام فریبانه در ایتالیایکی از ویژگیهای بارز جوامع بحران زده این است که احزاب و رهبران عوام فریب و پوپولیست، عملا میدان و زمین حاصلخیزی را در آنها جهت رشد و نمود پیدا میکنند. مسالهای که در ایتالیای کنونی و در چهارچوب انتخابات پارلمانی اخیر این کشور به وضوح جلوههای خود را نشان داده است. در واقع، "جورجیو ملونی" به عنوان رهبر حزب راست گرای افراطی برادران ایتالیا در مدت اخیر هر آنچه در توان داشته از حیث ارائه وعدههای دور و دراز و تخریب احزاب رقیب، مطرح کرده و اتفاقا میبینیم که افکار عمومی ایتالیا نیز به نوعی به این مساله روی خوش نشان داده اند. در این فضا، عرصه سیاست و حکومت در ایتالیا عملا از مدار عقلانیتِ متعارف و رایج خارج و وارد دورهای از هیجان و احساسات شده است. مسالهای که میتواند تبعات ناخوشایندی را نیز برای این کشوربه همراه داشته باشد. نباید فراموش کرد که حضور سیاستمداران عوام فریب و پوپولیست در عرصه قدرت سیاسی، همواره با قطبی گراییِ شدید سیاسی و تشدید تضادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همراه بوده است. دلیل اصلی این مساله نیز کاملا روشن است:، زیرا اساسا این نوعِ از سیاستمداران، ایجاد شکاف و نزاع و تضاد را در راستای اهداف خاصِ سیاسی خود میبینند. در حقیقت، در این نوعِ خاص از سیاست ورزی، فرد سیاستمدار به جای حراست از منافع ملی، صرفا منافع خود را در اولویت قرار میدهد و در چهارچوب این جهان بینی نیز عملا "هدف، وسیله را توجیه میکند". از این رو، میتوان انتظار داشت که جدایِ از درگیر شدن چند ساله ایتالیا با سیاستمداران عوام فریب، در ماهها و سالهای آتی، سطح تضادها و منازعات نیز در جامعه ایتالیا در حوزههای مختلف به نحو قابل توجهی افزایش یابد. مسالهای که نمودهای عینی خود را به واسطه حضور افرادی نظیر "ترامپ" در آمریکا، "ویکتور اوربان" در مجارستان و یا "رجب طیب اردوغان" در ترکیه، به خوبی به نمایش گذاشته است.
۳: رونمایی از بحران "حاکمیتِ ملی" در ایتالیاپیروزی قابل توجهِ راست گرایان افراطی در انتخابات پارلمانی اخیر ایتالیا، به زعم شماری از ناظران و تحلیلگران تا حد زیادی ریشه در بحران تزلزل در بنیانهای حاکمیت ملی در این کشور دارد. بحرانی که البته صرفا محدود به ایتالیا نیست و دیگر کشورهای اروپایی نظیر فرانسه وآلمان نیز به نوعی با آن دست و پنجه نرم میکنند. درچهارچوب این بحران، کشورهای مذکور با واگذار کردن میزان قابل توجهی از قدرت خود به اتحادیه اروپا و سلب اختیارات از خود در برخی حوزههای مهم حکمروایی، عملا به نوعی ناکارآمدی از سوی خود در مواجهه با بحرانهایی که به نحوی فوری باید به آنها واکنش نشان دهند، کمک کرده اند. مسالهای که به طور خاص پیشتر از سوی بریتانیا نیز مورد توجه قرار گرفت و شاهد بودیم که این کشور در قالب دستورکار "برگزیت"، خروج خود از اتحادیه اروپا را به رفراندوم گذاشت و در نهایت نیز از اتحادیه مذکور خارج شد. در این چهارچوب، این معادله اکنون نیز در حال نشان دادن نمودهای خود در ایتالیا است. در واقع، ایتالیا که در سالهای اخیر با شمار قابل توجهی از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی رو به رو بوده، عملا شاهد حضور دولتهایی در قدرت بوده که توان قابل ملاحظهای جهت مقابله با بحرانها نداشته اند و مجبور بوده اند که تا حد زیادی به استانداردهای دست و پا گیرِ اتحادیه اروپا در حوزههای مختلف حکمروایی، ولو حتی اگر به ضرر منافع ملی آنها باشد، پایبند بمانند. مسالهای که فقط و فقط سطح بحرانها در ایتالیا را عمیق و عمیقتر کرده و در نهایت به نقطهای رسانده که شاهدیم مردم این کشور با اِقبال به احزاب راست افراطی، گویی به نحوی به دنبال خروج از اتحادیه اروپا و بازیابی قدرت کشورشان در مواجهه با بحران ها، به مثابه کنشگری مستقل هستند.