گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سید یحیی هاشمی، مسائل کتاب و کتابخوانی در این سالها به پدیدهای آشنا و تکراری تبدیل شده است. گرانی قیمت کاغذ و مشکلات نشر و مسائل مرتبط با توزیع و ... از جمله مشکلاتی هستند که در این زمینه به طور مکرر مورد اشاره اهالی فرهنگ و کتاب قرار گرفتهاند. با این حال، آمارهای کتابخوانی ماجرای جالب تری از بقیه مشکلات این حوزه دارند. طبق شاخصهای جهانی، آمار مطالعه تعریف دقیق و مشخصی دارد و تنها مطالعه کتاب، آن هم صرفا کتاب های غیردرسی شامل این تعریف میشوند. بنابراین مطالعه روزنامه، صفحات اینترنتی و هر گونه نوشته دیگری در این آمار گنجانده نمیشوند. اما از سوی دیگر، ارائه آمارها در مورد کتابخوانی در ایران دارای نوسان قابل توجه و معناداری هستند؛ از آمار سرانه 2 دقیقه مطالعه در هر روز که چند سال پیش مطرح شد و سپس تکذیب شد، تا آمارهایی که نهایتا به نزدیک بیست دقیقه رسید در این سالها طرح و ارائه شدهاند.
آنچه مجموعه تمام این آمارهای سرانه را به هم پیوند می زند، قیاس آن با سرانه مطالعه کشورهای دیگر است که تقریبا در اغلب آن وضعیت خوبی از کشور ایران گزارش نمی شود. یکی دیگر از شاخص های آماری مرتبط با کتاب و کتابخوانی، به تعداد «افراد کتابخوان» اشاره دارد. در همین زمینه پیمایش های مختلف در طول دو سه دهه گذشته به این شاخص توجه کرده و آمارهای متفاوتی ارائه کرده اند که بیشترین میزان آن 65 درصد مربوط به سال 1401 می باشد. البته باید توجه داشت که هنوز میان اینکه آیا می بایست کتاب های ادعیه و مذهبی و همچنین کتاب های آموزشی را ذیل این آمار به حساب آور یا خیر هنوز توافق مشخصی وجود ندارد و پیمایش های مختلف به تناسب خود از شاخصه های مختلفی استفاده می کنند.
علاوه بر آمارهای عددی ذکر شده، افق های کمیتی خاصی نیز در سیاست های فرهنگی کلان کشور در این موضوع پیش بینی شده اند که به عنوان نمونه می توان به افق 20 میلیون عضو کتابخانه تا سال 1404 اشاره کرد. طبیعی است که با نگاهی به آمار کتابخانه های فعال و بازه زمانی باقی مانده، احتمالا رسیدن به حدنصاب ذکر شده دور از دسترس و بعید به نظر می رسد. اما به هر ترتیب شاخصه هایی از این دست و یا مواردی مانند سهم کتاب در سبد خرید خانوارها و ... از جمله مولفه هایی هستند که تلاش می کنند وضعیت کنونی جامعه ایران در حوزه کتاب و کتابخوانی را نشان دهند.
آمارها تا چه میزان تحلیل دقیقی ارائه می دهند؟
در اینجا، سوال مهم و بنیادینی که پدید می آید این است که اساسا این آمارها تا چه میزان می توانند تحلیل دقیقی از وضعیت کتاب و کتابخوانی ارائه دهند؟ آنچه مسلم است، آمارهای عددی هر چند در نتیجه پیمایش های عظیم ملی ارائه شوند، نمی توانند به درستی تمام وضعیت موجود را ترسیم کنند. زیرا آمارهای ارائه شده بر اساس تقلیل پدیده های فرهنگی و انسانی به عدد و رقم ایجاد شده اند و نمی توانند پیچیدگی های حوزه فرهنگ را نشان دهند. بنابراین با نگاهی مجدد به حوزه کتاب و کتابخوانی، می بایست به علت های فرهنگی و اجتماعی وضعیت کنونی توجه کنیم. به نظر می رسد وضعیت حوزه کتاب و کتابخوانی با خطرهایی بزرگ تر از خطر آمار و ارقام مواجه است.
برای اشاره به این خطر بزرگتر، می توان به نمونه ای قابل توجه که در فاصله زمانی نزدیکی رخ داد اشاره کرد. اوایل سال 1399 یکی از بازیگران زن سینما با انتشار یک پست در اینستاگرام با مضمون دعوت به کتابخوانی در کنار عکسی از «هستی و زمان» اثر مارتین هایدگر خبرساز شد. کتاب «هستی و زمان» که یکی از آثار برجسته فلسفی محسوب می شود، به سبب دشواری و پیچیدگی آن حتی برای اغلب اهالی فلسفه نیز به راحتی قابل درک نیست و طبیعتا اشاره به این کتاب از سوی یک سلبریتی موجی از انتقادها و تحلیل ها را برانگیخت. با این حال، این مورد را می توان نمونه ای از یک فرایند خطرناک در حال رشد دانست که با سیطره بر بخش های بزرگی از فرهنگ، حوزه کتاب و کتابخوانی را نیز درگیر خود کرده است. این روند را می توان «نمایشی شدن کتاب» معرفی کرد.
نمایشی شدن کتابخوانی
در حالی که امروز رسانه ها، خصوصا رسانه های دیداری-شنیداری گسترش بسیاری یافته اند، الگوی نمایش و توجه بیش از پیش به ظواهر به بخش های مختلفی از جمله حوزه کتاب و کتابخوانی گسترش پیدا کرده است و کارکرد اصلی این حوزه ها را نیز دچار اخلال کرده است. به این ترتیب، پدیده «کتاب» به عنوان اثری مکتوب که می تواند ذهن یا عاطفه مخاطب را درگیر کند، به پدیده ای تجملی و خالی از محتوا تبدیل می شود که تنها برای ژست گرفتن، عکاسی کردن، نمایش دادن و شوآف کردن مناسب است.
اگر این روند نمایشی شدن همه حوزه های فرهنگ و غلبه آن بر هویت طبیعی پدیده های فرهنگی را خطرناک بدانیم، مسئله کتاب و کتابخوانی تنها نمی تواند بر اساس شاخصه هایی مانند «درصد افراد کتابخوان» یا «سرانه مطالعه» در مورد این حوزه گفتگو کرد. امروز بیش از هر زمانی نیاز داریم که به کارکردهای اصلی مطالعه یعنی افزایش آگاهی و عمق عاطفی و روانی توجه کنیم. مسئله فرهیختگی و افزایش گستره دانش و عمق بینش عمومی نه تنها به رشد کمی و آماری کتاب و کتابخوانی منجر خواهد شد (با وجود تمام مشکلات اقتصادی و فنی در مسیر نشر کتاب ها مانند قیمت گذاری و ...) بلکه می تواند راه برون رفت از بسیاری از چالش های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز را نیز روشن کند. در حالی که سالهای اخیر به دلیل وضعیت اقتصادی، بسیاری از مشکلات روزمره اهمیت دوچندانی پیدا کرده اند، اما نباید فراموش کرد که پدیده های فرهنگی در بازه های زمانی طولانی مدت و با حرکتی خاموش به مسیر خود ادامه می دهد.
به این ترتیب، لازم است تا دغدغه مندان و دلسوزان فرهنگ و جامعه ایرانی علاوه بر چالش ها و مشکلات فعلی، به روندهای چالش برانگیزی که پیش پای فرهنگ ملی و اسلامی قرار دارد نیز توجه کنند. البته طبیعی است که این روندها تا حدود زیادی متاثر از فرهنگ جهانی و گسترش رسانه های دیداری شنیداری شکل گرفته و تا حدودی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. با این حال شناخت و توجه به دو نکته می تواند به مقابله با این چالش کمک کند: ابتدا لزوم دفاع از اندیشه، هویت و فرهنگ ایرانی-اسلامی در تندباد حوادث امروز(به طوری که کتاب و مطالعه یکی از اجزای باارزش در این فرهنگ به شمار رفته و می رود) و سپس لزوم اتخاذ موضعی فعال و مبتکرانه در مقابل تحولات اجتماعی و جهانی. طبیعی است که رسیدن به چنین مقصودی دشوار به نظر می رسد اما پذیرش و تحمل این دشواری در مقابل آسیب ها و ضررهای طولانی مدت آن ناچیز به نظر می رسد.