به گزارش خبرگزاری دانشجو؛ پایگاه خبری "دیلی صباح" در گزارشی، به طور خاص به این نکته اشاره کرده که رویکرد سیاست خارجی دولت بایدن در رابطه با چین، تا حد زیادی غیرمنطقی و عاری از بنیان های قابل اتکا است. در واقع، این دولت نیز عملا راهبردهای دولت ترامپ در رابطه با چین را به کار می برد با این حال، نکته اساسی در این میان این است که چین تسلیم فشارهای آمریکا نشده و حتی معادلات میدانی حاکی از این هستند که آمریکایی ها از بسیاری جهات، قادر نیستند راهبردهای مهار را که در مورد شوروی به اجرا گذاشتند و موجب سقوط نهایی آن شدند را در مورد چین نیز عملیاتی کنند.
مساله ای که تا حد زیادی تحت تاثیر موقعیت برجسته چین در عرصه اقتصاد جهانی و متنوع بودن اهرم هایِ قدرتساز آن در حوزه بین المللی است.
پایگاه خبری دیلی صباح در این رابطه می نویسد: «راهبرد امنیت ملی دولت بایدن یا آنچه برخی ناظران و تحلیلگران به عنوان "دکترین بایدن" از آن یاد می کنند، حامل هیچ نکته و موضوعی نیست که بتوان از آن به مثابه مساله ای شگفتآور یاد کرد. به طور خاص با توجه به نوعِ مواجهه و برخورد دولت بایدن با پدیده های مختلف بین المللی در دو سال اخیر(از زمان روی کار آمدن دولت بایدن در قدرت تاکنون)، مخصوصا در مورد مورد پرونده هایی نظیر جنگ اوکراین و یا دوئل استرسآفرین آمریکا با چین در مورد مساله تایوان و سفر جنجالی نانسی پلوسی، رئیسی مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان، این موضوع به وضوح قابل مشاهده است.
از نقطه نظر فنی، سند راهبرد امنیت ملی دولت بایدن مجموعه ای از اصول و نکات را از اسناد امنیت ملی دولتهای پیشین آمریکا عاریه گرفته است. این سندِ 48 صفحه ای که ترکیبی عجیب از ایدئولوژی و عملگرایی است، دو مولفه اصلی و بنیادین امنیت ملی را شامل می شود: بزرگترین و مهمترین چالش ها و تهدیدات(داخلی و خارجی) که آمریکا با آن ها رو به رو است و برنامه های اقدامِ پیشنهادی جهت مقابله با این چالش ها.
قابل توجه ترین بخش از دکترین دولت بایدن، دسته بندیِ تهدیدات علیه آمریکا به دو حوزه است: تهدیدات خاص و ویژه ژئوپلیتیک از ناحیه چین و روسیه و در عین حال، طیفی گسترده از تهدیدات از سوی مسائل عمومی در جهان نظیر تغییرات آب و هوایی و تروریسم و امثالهم که هیچ نسبتی با یک کنشگر خاص در عرصه بین المللی ندارند.
نکته قابل تامل این است که "چین"، بیشترین نقطه تمرکز سند امنیت ملی و راهبردهای دولت بایدن را به خود اختصاص داده است. این کشور به مثابه بزرگترین تهدید و رقیب برای چشم اندازهای جهانی آمریکا ترسیم شده است. هیچ موضوع دیگری در سند امنیت ملی دولت بایدن به اندازه مساله چین، به مثابه "چالشگر" اصلی علیه آمریکا معرفی نشده است. نگاه به متن سند مذکور این نکته را به وضوح آشکار می سازد که سیاستگذاران آمریکایی به شدت با چین هراسی درگیر هستند و سال به سال، چین را به موقعیتِ اصلیترین دشمن خود در عرصه بین المللی ارتقا داده اند.
زمان انتشار متن سند امنیت ملی دولت بایدن که تنها چهار روز قبل از برگزاری بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین ارائه شد، نمودی عینی از تلاش های واضح آمریکا جهت ایجاد مزاحمت و چالش برای رهبری چین بود. اضافه بر سفر جنجالی "نانسی پلوسی" به تایوان که سطح تنش ها میان چین و آمریکا را به نحو قابل ملاحظه ای افزایش داد، این دومین اقدامِ تحریک آمیز دولت بایدن در ماه های اخیر علیه پکن بود. در واقع این حرکت اقدامی از سوی جناح تندرو دموکرات ها و دولت بایدن بود تا با تنش زایی علیه چین، شانس های خود در بحبوحه انتخابات میاندوره ای کنگره آمریکا را تا جای ممکن تقویت کنند.
جالب تر اینکه بایدن نسخه ای موقت از سند امنیت ملی دولت خود را در ماه مارس سال 2021 منتشر کرد و تا به امروز تغییر چندانی در رویکردهای دولت آمریکا که با آن سندِ موقت سازگار نباشند، مشاهده نکرده ایم. درست به همین دلیل هیچ توجیه منطقی وجود نداشت که دولت بایدن با سرعت و تعجیل فراوان و قبل از برگزاری کنگره اخیر حزب کمونیست چین اقدام به رونمایی از نسخه جدید سند امنیت ملی دولت خود کند. بدون تردید این حرکت اقدامی تحریک آمیز از سوی دولت بایدن علیه چین بوده است.
در بخشی از سند امنیت ملی دولت آمریکا در مورد رویکردهای اصلی دولت آمریکا جهت مقابله با تبدیل شدن چین به یک قدرت برتر جهانی اینطور گفته می شود: "راهبرد ما در رابطه با جمهوری خلق چین ماهیتی سه گانه دارد: اول، سرمایه گذاری روی بنیان های قدرت آمریکا در خانه. دوم، تقویت همکاری ها و هماهنگی ها با متحدان بین المللی آمریکا علیه چین و در نهایت، رقابت تنگاتنگ با چین جهت دفاع از منافع آمریکا و ساختن چشم اندازهای آتی مطلوبِ آمریکا".
سه مولفه اساسیِ رویکردهای دولت بایدن نسبت به چین که حول محورِ سرمایه گذاری، اتحادسازی و رقابت قرار دارند، مسائلی جدید در رابطه با رویه های واشنگتن درمورد پکن نیستند. سال هاست که آمریکا این رویکردها را در قبال چین اتخاذ کرده است.
آمریکا و پذیرش واقعیت های غیرقابل انکار
سند امنیت ملی دولت بایدن تا حد زیادی بر تقویت بنیان های رقابت فناورانه آمریکا با چین تاکید دارد. دلیل اصلی این مساله این است که این دولت نیز همچون دولت ترامپ سعی دارد تا در برابر موقعیت خاص و ویژه چین در عرصه معادلات فناوری جهان، ابزارهای در دسترس آمریکا را توسعه بخشیده و متنوع کند.
سند امنیت ملی دولت آمریکا حداقل دو موضوع اساسی را در رابطه با رویکردهای دولت کنونی آمریکا در مورد چین آشکار کرده است: اول، چین تنها قدرتی است که از توان مالی و نظامی کافی جهت به چالش کشیدن آمریکا در صحنه جهانی برخوردار است و دوم اینکه واشینگتن از اهرم های کافی جهت تغییر چین و نظام سیاسی آن در آینده نزدیک برخوردار نیست. درست به همین دلیل هم است که علی رغم حمایت های گسترده آمریکا از تایوان، شاهد آن هستیم که دولت آمریکا همچنان با اکراه، به سیاستِ "چین واحد" متعهد است.
سند امنیت ملی دولت بایدن همچنین تا حد زیادی در مورد ماهیت و حوزه رقابت با چین از سوی آمریکا، کلمات و واژگان روشنی را به کار می گیرد. این سند می گوید: "در رقابت با جمهوری خلق چین، همچون دیگر حوزه ها و عرصه ها، این نکته کاملا روشن است که 10 سال آینده دهه ای حساس و حیاتی خواهد بود. آمریکا اکنون در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. نقطه ای که در قالب آن انتخاب هایی که این کشور انجام می دهد و یا اولویت هایی را که دنبال می کند، راه و روندهای آتی این کشور را که موقعیت رقابتی آن را در آینده تعیین می کنند، مشخص می سازد".
سند امینت ملی دولت بایدن تا حد زیادی راه و روش های همان دولت های پیشین دولت آمریکا را در رابطه با رقبای جهانی این کشور نظیر چین و روسیه در پیش گرفته است. نکته قابل تامل اینکه در اسناد رسمی "ناتو" نیز به تازگی از چین به عنوان یک چالشِ جدی در مسیر منافع، امنیت و ارزش های این سازمان یاد شده است. اتفاقی که برای نخستین بار حادث می شود.
گزاره "تهدید چین" در ناتو
ذکرِ گزاره تهدید چین در سند راهبردهای ناتو و همچنین برجسته سازی قابل توجه آن در سند امنیت ملی دولت بایدن، نوید بخش جنگ سردی جدید میان چین و جهان غرب در روزها و ماه های آینده است. با این حال، این جنگ سرد ماهیتی متفاوت از آنچه که پیشتر در قالب تنش ها میان غرب و شوروری شاهد بودیم، خواهد داشت. یک تفاوت بنیادین و جدی میان چینِ امروز و شوروی سابق وجود دارد.
تفاوت اصلی این است که شوروی تا حد زیادی در یک حوزه جغرافیایی مشخص از قدرت و نفوذ برخوردار بود و آمریکا و ناتو به راحتی می توانستند با آن برخورد کنند. اضافه بر این و البته مهمتر از همه، شوروی و ماهوارههایش بخشی از جامعه تجاری و بازرگانی جهان نبودند و از تاثیرات محسوسی نیز بر تجارت و اقتصاد جهانی برخوردار نبودند. در سوی دیگر، چین امروز یک کنشگر به کل متفاوت است. نفوذ مالی و تجاری چین صرفا به یک حوزه جغرافیایی مشخص محدود نیست.
نفوذ مالی چین در هر گوشه از جهان قابل مشاهده است. جدای از این ها در بحث رقابت های تسلیحاتی و جنگ افزارهای مدرن نیز چین رقابت تنگاتنگی را با جهان غرب دارد. برای چهار سال، دولت ترامپ در جریان جنگ تجاری خود علیه چین تلاش کرد تا با وضع تعرفه های سنگین بر کالاها و خدمات چینی و اِعمال محدودیت بر تجارت با چین، به اقتصاد این کشور ضربه بزند و آن را منزوی سازد. با این حال، وی در این رابطه دستاوردهای چندانی را کسب نکرد. رویه های مقابلهجویانه چین در این رابطه چند لایه و چند وجهی بوده و هستند.
چین با توجه به تغییر معادلات و وضعیت سیاسی و اقتصادی جهان، تا حد زیادی سپر دفاعی اقتصادی خود را بهبود بخشیده و تقویت کرده است. چین همچنین به نحو فزاینده ای در حال مدیریت شرایط جهت تبدیل "یوآن" به مثابه رقیبی جدی برای دلارِ آمریکا در چهارچوب معادلات اقتصادی جهان است. باید اذعان کرد که چین به نحو قابل قبولی برای مقابله با تلاش های محدودکننده آمریکا علیه خود، آمادگی دارد. در این راستا این کشور به جای سیستم مالی "سوئیفت"، به دنبال جایگزین سازی سیستم مالی CIPS است.
در عرصه توان دریایی نیز چینی ها با کسب اختیارات و نفوذ در بنادرِ اقصی نقاط جهان، به شدت حوزه عملیاتی نیروی دریایی خود را گسترش بخشیده اند. از این منظر، چینی ها حتی می توانند در نظام تدارکاتیِ دریایی مطلوب غرب نیز چالش هایی اساسی را ایجاد کنند.
سند امنیت ملی دولت بایدن به صراحت اعتراف کرده که چین در شرایط کنونی برای اقتصاد جهانی کنشگری ضروری است. در واقع این سند پذیرفته که چین، اتحاد جماهیر شوروی نیست. باید بدانیم که واشینگتن توان به راه انداختن یک جنگ سردِ جدید علیه چین در صحنه جهانی را ندارد. این کشور حتی در مورد موضوعات مهم جهانی به همکاری با چین نیز نیاز دارد. با این حال، لحن سند امنیت ملی دولت آمریکا تا حد زیادی بر گزاره "تهدیدِ چین" تاکید دارد. مساله ای که نشان دهنده روابط تند و پرتنش میان چین و آمریکا در آینده است».