به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، اگر نقشه سیاسی کنونی رژیم صهیونیستی را با دقت مطالعه کنیم، متوجه میشویم که یک کابینه اسرائیلی با یک راس و سیاستی واحد وجود ندارد، بلکه حداقل سه کابینه وجود دارد که هر کدام به دنبال این هستند که تا اهداف و رویاهای خویش را محقق سازند.
د رجایگاه نخست کابینه شکنندهای به ریاست بنیامین نتانیاهو وجود دارد که تا پیش از این تنها دغدغهاش بازگشت به ریاست کابینه بود تا از خطر پروندههای جنایی که سالها علیه او در دستگاه قضایی اسرائیل پخت و پز میشد، فرار کند.
در این بین کابینه دومی (که در حال حاضر قویترین کابینه نیز هست) هم وجود دارد که فرمان آن در دست ایتامار بن گویر و بتصلائل اسموتریچ سران دو حزب راستگرای افراطی است که تا همین دیروز در زمره اراذل خیابانی جای داشتند.
سومین کابینه به نمایندگی جنبش مذهبی افراطی، و در قالب احزاب «شاس» و «یهودیت تورات متحد» است که دغدغهاش را برای کسب بیشترین بودجه ممکن برای طیف مذهبی صهیونیست به کار گرفته است؛ آن هم در زمانی که موضوعات جنجالی مذهبی، گرهی کور را در جهت تحقق اهداف جامعه (مذهبی) حریدی رقم زده است.
ما با کابینهای روبرو هستیم که شباهتی به کابینههای قبلی حتی کابینههای پنج گانه پیشین شخص نتانیاهو ندارد.
برخلاف تصویر رسانهای که در طول پنج کابینه قبلی نتانیاهو از وی ترسیم شد و او را تنها فرد قدرتمندی معرفی میکرد که میتوانست رژیم اسرائیل را با موفقیت رهبری کند؛ نتانیاهو اکنون بسیار ضعیف، شکننده، مردد و در مواضع خود به شدت پرنوسان است و حتی قدرت تصمیم گیری ندارد.
نتانیاهوی جدید عهدشکن است، حتی به نزدیکترین متحدانش دروغ میگوید، دیدگاههایی متناقض را همزمان به موافقین و مخالفین یک طرح منتقل میکند و علاوه بر آن از رویارویی با مخالفان و دشمنان خود واهمه دارد. شاید این ویژگیها در شخصیت او نهفته بود و شرایط زندگی شخصی او نیز در این امر بی تاثیر نبوده و اکنون فرصت ظهور یافته است.
نتانیاهو امروز در قامت رهبری کابینه ششم خود بسیار ضعیفتر از کابینههای قبلی خودش است. پروندههایی که علیه او در دستگاه قضائی در حال رسیدگی است و غریزه بقایش را به شدت تحت تأثیر قرار داده، او را در میان آروارههای افراطیترین جریانات راستگرا به رهبری بن گویر- اسموتریچ از یک سو و جریان مذهبی افراطی در سمت دیگر تحت فشار قرار داده است.
با توجه به وضعیت حاضر، باید در انتظار بدترین سناریویی که منطقه در روزهای آینده شاهد آن خواهد بود نشست، که میتواند در نهایت منجر به رویارویی اجتناب ناپذیر نتانیاهو در تمامی جبههها بشود.
شدیدترین تقابل احتمالا در کرانه باختری و نوار غزه رقم خواهد خورد که ممکن است برخلاف گذشته به چیزی فراتر از یک رویارویی نظامی محدود تبدیل شود. رشتههای اصلی کابینه سه ستونه رژیم صهیونیستی در اختیار افراطیترین جریان یهودی است که فکر میکند در مسیر تحقق رویای اسرائیل بزرگ و برپایی معبد ادعایی یهودیان گام بر میدارند.
نهادهای امنیتی اسرائیل نزدیک به یک سال است که به دنبال برقراری آرامش امنیتی در کرانه باختری اشغالی هستند، امری که علیرغم خونریزی و ویرانی که به ویژه در جنین، نابلس و الخلیل رقم زده اند، تا به امروز از دستیابی به آن در عرصه میدانی نیز ناتوان بوده اند. این در حالی است فرماندهان نظامی صهیونیست تمام تلاش خود را برای جلوگیری از درگیری نظامی با گروههای مقاومت در نوار غزه به کار گرفته اند.
علیرغم تمام تلاشهای اسرائیل برای دستیابی به این هدف، چه از طریق هماهنگی امنیتی با مقامات رامالله در مورد کرانه باختری، چه از طریق میانجی مصری (و سایر میانجیگران) در مورد نوار غزه، هر لحظه وضعیت برای یک انفجار عظیم در این منطقه آماده است. نتایج این انفجار ممکن است فاجعهای را رقم زند که در آن اسرائیل بیشترین هزینه را متقبل خواهد شد.
شاید یادآوری این نکته خالی از لطف نباشد که مسئله مسجد الاقصی سنگ محک این موضوع خواهد بود. تلاشهای محور بنگویر-اسموتریچ برای تحمیل واقعیتی جدید بر پرونده مسجدالاقصی ممکن است شعله آتشغیرقابل کنترلی را روشن کند.
علاوه بر نهادهای امنیتی اسرائیل و کابینه این رژیم، طرف دیگری هم وجود دارد که از شعله ور شدن و وقوع این بحران بیم دارد: تشکیلات خودگردان فلسطین در رامالله. ابومازن اخیراً با افزایش سطح همکاریهای امنیتی با اشغالگران و همسویی با سیاست مشت آهنین به گروههای مقاومت در کرانه باختری، از هر ابزاری برای افزایش عمر حکومت فرسوده خود استفاده میکند.
رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , بنیامین نتانیاهو، کرانه باختری، فلسطین، محمود عباس.
چند روز پیش، «محمد اشتیه»، نخست وزیر تشکیلات خودگردان فلسطین گفت که اقدامات اخیر اسرائیل در قبال تشکیلات خودگردان، از جمله کسر مبلغی از مالیاتهای تخصیص یافته به رام الله میتواند مقدمه سرنگونی تشکیلات خودگردان را رقم زند.
تهدیدات پیش روی تشکیلات خودگردان به همین جا منتهی نمیشود، چرا که حمایت رام الله از قدرت سرکوب گری اسرائیل بر ضد مردم کرانه باختری، به واسطه تهاجمهای خونینی که اکنون و بعد از این در جنین و نابلس روی خواهد داد میتواند جایگاه تشکیلات خودگردان فلسطین را در کرانه باختری متزتزلتر از قبل سازد.
رژیم صهیونیستی به خوبی از این حقیقت آگاه است که سقوط حکومت رامالله کابوس وحشتناکی را برایش رقم خواهد زد و از همین رو ترجیح میدهد تا حد امکان این سقوط را به تعویق بیندازد. سقوط رام الله به نفع اشغالگران نیست و آنچه اشتیه در بیانیهاش به آن اشاره داشت در حقیقت پیامی غیرمستقیم به اشغالگران برای جلوگیری از سقوط رام الله است؛ چرا که درآمدهای تشکیلات خودگردان از محل اخذ مالیات، بخشی ضروری و همچون اکسیر زندگی است که بقای آن را تضمین میکند.
از نگاه نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی سرنگونی اقتدار تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری به صورت خودکار به معنای بازگشت به وضعیت ماقبل امضای توافق اسلو با توانمندی و ابزارهای متفاوت فلسطینیان به منظور مقاومت در برابر اشغالگری صهیونیست هاست و این سناریو بدترین گزینه پیش روی اشغالگران است.