به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، اوضاع پیچیده کنونی جهان و مشابهتهای آن با بحرانهای سال 1928 که منجر به جنگ جهانی دوم گردید، گمانه زنیهایی را برای تکرار حادثهای مشابه آن چه در اوایل قرن بیستم در وقوع جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد این بار در اوایل قرن 21 در قالب جنگ جهانی سوم تقویت مینماید، به گونهای که اگر جنگ در ابعاد جهانی هم حادث نگردد که هنوز شرایط آن تکمیل نشده است، پی آمدهای جهانی آن اجتناب ناپذیر خواهد بود.
زمزمههای پایان نظام موسوم بین الملل مبتنی برتقسیم کار و حوزه نفوذ بین چهار قدرت آمریکا، اروپا، روسیه، چین احتمالاً جای خود را به نظم جدیدی میدهد که آمریکای لیبرال Liberal به دنبال ادغام کامل اروپای انگلوساکسون Aksan Angelos در هاضمه غرب و آماده شدن برای رقابت شفافتر با چین کمونیسم Commounisme با نادیده انگاشتن جایگاه واقعی روسیه در نقطه مقابل باشد که با تمسک بر قدرت نرم متأثر از کنفوسیوس Confucius، حوصله و خویشتن داری بیشتری برای منافع غرب در مقایسه با ضلع دیگر محور شرق قائل است. شاید استارت شروع جنگ بین اوکراین و روسیه نیز دلیل مهمی برای تحقق چنین پدیدهای باشد چنانچه به گفته یکی از نویسندگان غربی، اکنون اوکراین خاکریزاول جنگ آمریکا واروپا در مقابل روسیه است واین خود از حمایتهای قاطع و بی¬دریغ دیپلماتیک Diplomatic و لجستیک Logistic آمریکا واروپا معلوم است.
در این معادله وضعیت شبه قاره هند، قاره آفریقا و آمریکای لاتین به صورت بیابینی بر اساس برد قدرت نفوذ هر دو قدرت جهانی البته با تفوق محور غرب به پیش خواهد رفت. آنچه به عنوان یک فرصت جدید برای دنیای اسلام و مشخصا خاورمیانه امکان ظهور مییابد، زمینه سازی برای خلق محوری در نظام بین الملل با ادعای رقابت و سهم بیشتر با دو محور دیگر دنیا به عنوان محور میانه درمنطقه غرب آسیا است که مرزهای واقعی آن تا کشورهای حوزه آسیای میانه ـ قفقاز ـ شمال آفریقا را شامل میشود. چیزی که رگههایی از چنین انتظار دور از ذهنی در لابلای نظریه برخورد تمدن¬ها نیز آنجا که هانتینگتون Huntington برای کشورهای اسلامی جایگاه ویژهای در رقابتهای 9 حوزه تمدنی آینده قائل شده به چشم میخورد، اکنون، اما ذخایرعظیم انرژی وپشتوانه مالی، همچنین نیازهای روزافزون جهان در حال رشد بر ارزشهای آن افزوده است.
برخی از مولفههای قدرت محور نوظهورسوم عبارتند از:
1- در متون و نصوص دینی، اسلام به عنوان امت وسط نامیده شده است. چنانکه آیه وجعلناکم امت وسطا و حدیث الیمین و الیسار مظله و الطریق الوسطا هی الجاده از امام علی منقول است.
2- از لحاظ ژئوپولیتیک و مبانی سیاست جغرافیایی، همان گونه که در تئوری آلفرد مکیندر Halford Mackinder نیز بیان گردیده است، خاورمیانه به عنوان مرکز جهان در قلب نظریه هارتلند Heartland واقع شده واین منطقه را غرب میانه نامیده اند.
3-چهار قدرت منطقهای ایران، مصر، ترکیه، عربستان با تمایل بیشتر ترکیه به ایران و تمایل بیشتر مصر به عربستان ازگذشته دارای جایگاه و تاثیرات فراتر از مرزهای سرزمینی در آسیا و جهان بوده و از پتانسیل Potential عظیم تمدنی، وزن ژئوپولیتیک Geopolitics، موقعیت اقتصادی ومالی، ثقل نظامی بالایی برخوردار اند.
4-جریان کلی کشورهای عربی و کشورهای مسلمان دیگر در آفریقا و آسیا همواره در هروله بین شرق و غرب با وجود رقابتها و وابستگیها به گونهای سرگردان و شناور طی طریق نموده و فرصتهایی را در گذشته و حال جستجو نموده اند.
5- علی¬رغم نزدیکی و وابستگی مطلق برخی کشورهای عربی به غرب و در گذشته برخی از آنها به شرق، شرایط جهانی آنها را به نوعی خودیابی و بازبینی سیاست هایشان برای پاسخگویی فزاینده به افکار عمومی خود ترغیب مینماید، آن چنانکه کشورهای اسلامی قبلاً بحث حق کرسی دائم سازمان ملل نیز مطرح نموده اند.
6- جریان مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی مشخصا با انگیزهها و فرصتهای جدید، علی¬رغم نزدیکی به محور شرق دور از محور غرب، میتواند چشم انداز آینده چنین ساختاری را با عقلانیت و تعاملات سازنده وهم افزا ترسیم نماید، و مذاکرات اخیر ایران و عربستان در کشور عراق و حضور رؤسای مجالس عربی در سوریه چنین افقی را مژده میدهد.
7- باوجود برخی بحثهای مطرح شده درسیلست نگاه به شرق با پارادایم Paradiym مبتنی بر راندن جمهوری اسلامی به سمت مطلق شرق، حضور اخیر رئیس جمهور چنین و اتخاذ مواضع و عقد قراردادهای جدید کشوهای عربی برای مشارکت بیشتر چین در خلیج فارس نشان میدهد این فرصت علاوه بر ایران، مورد توجه سایر بازیگران منطقهای نیز.
8- پدیدههای جدید دو سه ساله اخیر نظیر بلایای طبیعی سیل و زلزله، شیوع بیماری مرموز کرونا، تهدیدات فزاینده امنیتی هم، چون پیدایش داعش، نوسانات ارزی ومالی در تمامی کشورهای منطقه و پیش بینی بحرانهای جدید در آینده نزدیک، موقعیت کنونی را برای طراحی چشم انداز جدید فراهم ساخته است.
شاید آن گونه که برخی همت خود را علی¬رغم اصول اساسی و اولیه انقلاب در پیوستگی و وابستگی کشور به محور شرق نشان میدهند، نتیجه نهایی آن اهداف ومنافع کشور را تأمین ننماید و به جای آن شایسته است که با رفع موانع و تعریف سازوکارهای جدید با کشورهای عربی گامهای اساسی تری را برای نزدیکی بیشتر طرف مقابل برداشته و با آگاه سازی واطمینان بخشی به برخی کشورهای عربی از اهداف واقعی جریان مقاومت عملا راه نفوذ بیشتر اسراییل در کشورهای اسلامی که رفته رفته به نزدیک میشود سد گردد.
در این راستا لازم است برای این هدف کلان و خیرخواهوانه که موجبات اقتدار جهانی اسلام در آینده و همگرایی بیشتر ایران با جهان اسلام را محقق میسازد، به مسائل ذیل به عنوان رویکردهای استراتزیک stratgik توجه لازم معطوف شود:
1- رعایت نوعی موازنه (مثبت به منفی) در سیاست خارجی برای تعامل با هر دو محور شرق و غرب.
2- مدیریت سطح اختلافات و تعارضات منطقهای و اطمینان بخشی با برخی کشورهای عربی دور مانده از جریان مقاومت.
3- ترسیم خط قرمز صهیونیست و مشخصاً اسرائیل برای مراودات کشورهای اسلامی که قابل قبول همه است.
4- اختیار هرگونه همکاریهای بین المللی با کشورهای بیرون از این محور اعم از شرق و یا غرب (نظیر شانگهای و اتحادیه اروپا)
5- تعریف هدف مشترک و تعیین شاخص به عنوان منافع عمومی برای کل ملتهای اسلامی.
6- انعطاف پذیری ورواداری کامل در جهت همزیستی مسالمت آمیز درون سرزمینی وهمکاری منطقهای برای اعضای محور.
7- پایان دادن اقدامات مخرّب و ضربه زننده برخی کشورهای عربی به سایر کشورهای منطقه و ایران.
در این مسیر کلیه کشورهایی که هم اکنون نیز تمایلات به شرق یا غرب دارند میتوانند در چارچوب مولفهها و رویکردهای استراتژیک بیان شده در راستای منافع ملی خود گام بردارند. پیش بینی میشود در صورت تحقق چنین محوری ضمن جلوگیری از اجرای توطئه صهیونیسم در تضعیف روز افزون و ایجاد اختلاف عمیق در میان مسلمانان راه کار عینی و عملی برای مشارکت مؤثر و الهام بخش جهان اسلام در نظام بین الملل محقق و کشورهای بزرگ ایران؛ ترکیه، مصر، عربستان بتوانند هرچه بیشتر در توسعه انسانی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و افزایش اقتدارو اتوریته Autorite منطقه گام بردارند.
با این فرض، سازوکارهای ذیل میتواند در هرصورت عامل تداوم محور فوق باشد:
1- سمت و سوی اصلی جهت گیریها به سوی اهداف مشترک بوده و مانع اصل استقلال و سیاستهای ملی و جهانی هر کشور نمیباشد.
2- هدف اصلی تعامل و همگرایی بیشتر و تقویت اخوت ووحدت اسلامی دربرابر عامل مشترک اسراییل وصهیونیسم جهانی است.
3- در هرگونه موضع گیری و ورود به دست بندیها و پیمانهای بین المللی رویکردهای استراتژیک مد نظر قرارمی گیرد.
4- منافع اساسی این محور به صورت مرضی الطرفین و درراستای منافع عمومی و خیر جمعی تعریف و اجرایی میشود.
5- ساختار نظم جدید از تعامل و انعطاف لازم در تصمیمات و اقدامات اعضا برای بقا و دوام خودشان برخوردار گردد.
6- هیچ طرح و برنامهای نبایستی موجبات تضعیف و خنثی سازی اهداف کلی و کلان این محور را فراهم سازد.
7- با آینده نگری منافع عمومی کشورهای منطقه، کاهش اختلافات و تنازعات منطقهای و جلوگیری از فرصت طلبی کشورهای بزرگ در منطقه تضمین میشود.
مبرهن است که هیچ یک از قدرتها ومحورهای حاکم در نظام بین الملل به این بحث روی خوش نشان ندهند لکن در صورت تامین چنین اهداف ورویکردهای مترقیانه وخیر خواهانهای که بدون شک و تردید فایده و نفع عمومی برای ملتهای منطقه را در بردارد، مرزهای امنیت و منافع ملی کلیه کشورهای غرب آسیا را در کشاکش سلطه طلبی و هرگونه تهدید جهانی جدید تضمین نموده و به شرط واقع گرایی و بازگشت به عقل و تدبیر، تحقق چنین فرصتی دور از ذهن نخواهد بود.
دکتر حبیب الله فتاحی اردکانی