به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، معلم پیکارگر شهید سید جمال الدین دولت خواه فرزند سید نظام الدین دولت خواه در سال ۱۳۳۷ در خانواده مذهبی در روستای گرگیو سرفاریاب دیده به جهان گشود وی پس از سپری کردن مشکلات بسی سنگین دوران تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند.
در اوقات تعطیلات، به کمک پدر و مادرش در بهبود وضع خانواده میشتافت. دوران تحصیلات متوسطه را در شهرهای چرام و دهدشت تا سال سوم فرهنگ و ادب ادامه داد سرانجام در سال ۱۳۵۵ برای خدمت زیر پرچم به پادگان چهل دختران اعزام، ولی پس از چند روز به عنوان مازاد احتیاج از خدمت معاف شد.
شهید دولت خواه بعد از معافیت از خدمت سربازی در سال ۱۳۵۶ با توجه به علاقهای که به تربیت فرزندان این مرز و بوم داشت شغل مقدس معلمی را انتخاب و در آموزش و پرورش استخدام و پس از یکسال خدمت و انجام وظیفه در هنرستان دهدشت به علت نیاز به سرفاریاب منتقل شد و در دبیرستان آیت الله طالقانی و مدرسه راهنمایی شهید چمران به تدریس مشغول شد.
وی در طول این مدت همیشه سعی داشت که اسلام را با آن شناخت و علاقهای که به آن داشت تبلیغ کند.
شهید دولت خواه آنچنان اخلاق نیکو و برخوردی شیرین با دوستان بخصوص خویشان خود داشت که بی نظیر بود.
وی در سال ۱۳۵۴ با دختر یک روحانی که تمام عمرش را در منطقه دورافتاده ای، چون لوداب صرف تبلیغات اسلامی نموده بود ازدواج کرد و از این ازدواج دارای ۲ فرزند پسر شد.
سرانجام با شروع جنگ تحمیلی با توطئه امپریالیسمها به سرکردگی آمریکا و دست نشانده ای، چون صدام تکریتی شهید دولت خواه با علاقه خاصی که به امام داشتند و ایثارگرانه همراه با سایر اقشار مختلف مردم ایران به فرمان رهبرش لبیک گفتند و در مردادماه ۱۳۶۰ به تهران عزیمت و در پادگان ۶ مشغول گذراندن دوره آموزشی شد.
حین گذراندن این دوره آموزشی در تهران مورد حمله منافقین آمریکایی قرار گرفت و سپس مجروح و در بیمارستان ارتش مدتی بستری شد.
پس از بهبود و پایان دوره آموزشی در لشکر ۲۱ حمزه و تیپ ۳ گردان ۸۰۴ عضویت و پس از استقرار این لشکر در دزفول در جبهه ملحه وارد نبرد با صدامیان کافر گردید.
دولت خواه با علاقهای که از خود نشان داده بود مورد توجه مسئولین قرار گرفته و در عملیات افتخار آفرین فتح المبین همراه با سایر همرزمان خویش شرکت جست و در آزادی سایت ۴ و ۵ نقش بزرگی داشتند و چند روزی مرخصی به ایشان دادند.
دولتخواه در مدت مرخصی با تمام قوم و خویشان در حد امکان خداحافظی کرد و با اثری که جبهه در وجود ایشان بوجود آورده بود با علاقه چندین برابر بالاتر از اول خود را مهیا برای عملیات بیت المقدس نمود.
او همیشه میگفت من باید با خون خود بر حصار خونین شهر بنویسم خرمشهر عزیزم سلام و با این نوشتن آثار ننگ صدام و بنی صدر خائن را محو سازم.
شهید دولت خواه نسبت به فنونی که به کار برده بود مورد نظر فرماندهان قرار گرقت و در خود دید که راه بهتر خدمت کردن جهاد شناسایی دشمن است و پس از اصرار و پافشاری بسیار همراه یک گروهبان و چهار سرباز دیگر مسئولیت شناسایی نیروهای دشمن در خونین شهر را به عهده گرفتند.
شهید دولتخواه در تاریخ هجدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ آخرین دیدارش را با پدرش در مسافرخانه محمدی پشت سرگذاشت و از آن جا که مسئولیت سنگین از نظر شرعی داشت وظیفه را به ماندن نزد پدر ترجیح داد و با پدر خداحافظی و به طرف معشوقش که همان شهادت بود اوج گرفت و سرانجام یک روز بعد یعنی در تاریخ نوزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ در حالی که از شناسایی برگشته بودند و در سنگر طرح شناسایی را پیاده میکردند بر اثر اصابت گلوله توپ به سنگر، خود و پنج یار همرزمش به شهادت رسیدند.