به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سعید سهرابپور میگوید: «به دانشجوهایم که برای ادامه تحصیل میروند، میگویم سه چیز را فراموش نکنید، یک پدر و مادر، دو کشور و وطنتان و سه دانشگاهتان. حتی من میگویم با دانشگاه هم در ارتباط باشید.»
اگر بخواهیم درباره مهاجرت نخبگان از ایران بحث کنیم، اگر قرار باشد در این بحث و گفتگو به شکل خاص از مهاجرت فارغالتحصیلان دانشگاه شریف بگوییم، یکی از بهترین گزینهها سعید سهرابپور است، کسی که بیش از یک دهه رئیس دانشگاه شریف بوده، سالها پیش در دانشگاه برکلی درس خوانده و به ایران برگشته و اتفاقا سابقه همکاری با بنیاد نخبگان کشور را نیز داشته است.
همیشه دانشگاه شریف جایی برای نخبگان کشور بوده. الان یکی از بزرگترین چالشهای کشور مهاجرت نخبگان است و میگویند شریف شبیه یک فرودگاه برای مهاجرت نخبگان شده.
من این موضوع را به این شکل قبول ندارم. افرادی که از شریف خوششان نمیآید اینطور میگویند. حتی ده سال پیش هم همین را میگفتند. من خودم شاگرد اول بودم، بورسیه شدم و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و بلافاصله برگشتم؛ بنابراین دانشجویی که میخواهد برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، برای اینکه بتواند از یک دانشگاه خوب پذیرش بگیرد، باید دانشجوی خوبی باشد، شریف از این دانشجوها بیشتر دارد. اینطور نیست که دانشجویان دانشگاههای دیگر نمیروند. از ۱۰۰ نفر اول کنکور هر سال ۹۵ دانشجو به شریف میآید، المپیادیها هم همینطور. اینها وقتی تقاضای پذیرش میدهند راحت پذیرفته میشوند.
تلخی قصه این است که این دانشجوها برنگردند.
شاید خیلی از مردم ما ندانند که استادیار پایه یک، یعنی کسی که در دانشگاه شروع به کار میکند در شهر تهران، پانزده، شانزده میلیون تومان حقوق میگیرد. یک کارمند لیسانس که یک مقدار سابقه کار دارد، حقوقش این رقم است. چرا باید کسی که تمام این مراحل را طی کرده، آنقدر عالی بوده که در یکی از بهترین دانشگاههای کشور میخواهند استخدامش کنند، حقوق این فرد باید این رقم باشد؟ آیا اصلا با این پول در تهران میشود زندگی کرد؟ خیلیها احتمالا از این رقم تعجب کنند. متاسفانه اینطوری است و اینها که حداقل در دانشگاههای خوب ما استخدام میشوند، بهترینها هستند، ولی در تهران حقوق این رقم است و این خیلی کم است. بعضی از این اساتیدی که واقعا میخواستند بمانند خدمت کنند، ولی گفتند با این پول نمیتوانیم. باید واقعا برای نخبگان یک فکری کرد. مهمترین مساله هم مسکن است. خودتان میدانید که الان وضع مسکن چطوری است. الان دولت که میخواهد ۴ میلیون مسکن بسازد، این نخبگانی که درباره آنها صحبت میکنیم شاید هزار، هزار و پانصد نفر باشند، دولت باید برای اینها فکرویژه برای مسکن داشته باشد؛ که اینطور نباشد که بگویند نمیشود در اینجا زندگی کرد. اگر مشکل مسکن حل شود، بقیه مسائل را میتواند تا حدودی رفع و رجوع کرد.
امید به پیشرفت را چطور باید ایجاد کرد؟ هر کدام از این استعدادها در شرکتهای بزرگ دنیا جذب میشود، ولی به نظر میرسد اینها در ایران هیچ چشماندازی برای آینده خود ندارند.
بعضی از شرکتهای دانشبنیان ما خیلی عالی هستند و روز به روز هم کارهای جدید انجام میدهند. از اینها باید حمایت شود. یکی از وظایف معاونت علمی ریاست جمهوری همین است. بعضی از این شرکتها استادهای دانشگاه را هم جذب کرده و تعدادی از مهندسانشان هم فارغالتحصیلان دانشگاههای خودمان هستند. منتهی ما باید به جوانانمان بگوییم، اولا این کشورتان است ثانیا با ناامیدی هیچ چیزی حل نمیشود. ۵ برنده نوبل را به دانشگاه شریف دعوت کردم. دو نوبل فیزیک، دو نوبل شیمی و یک نوبل اقتصاد. زمان آقای احمدینژاد هم بود و من از شورای عالی امنیت ملی اجازه گرفتم و اینها را که همه از امریکا بودند به ایران دعوت کردم. آن دوران به شدت تبلیغات منفی علیه ایران در دنیا صورت گرفته بود، اینها آمده بودند و نظرشان کاملا عوض شده بود و میگفتند چقدر مردم شما نایس هستند و... مردم ما هم که با این خارجیها حسابی گرم میگیرند و حتی میوهفروش ما هم دو کلمه انگلیسی را بلد است و با اینها گرم میگرفتند. همین موضوع اثرات مثبتی روی اینها گذاشت و اینها وقتی به کشورشان برگشتند در سخنرانیها و مقالاتشان خیلی مثبت برخورد کردند.
وقتی برگشته بودند در سی ان ان مصاحبه داشتند از خاطرات سفرشان به ایران و دانشگاه شریف بسیار مثبت صحبت کردند. یک عده عزیزان ضد انقلاب به برنامه زنگ میزدند و نکات منفی میگفتند و اینها تکذیب میکردند و میگفتند حرفهای شما درست نیست. من با یکی از اینها صحبت میکردم گفتم میدانی ما در دینمان حق نداریم ناامیدی شویم. ما یک حدیثی داریم که میگوید یاس از رحمت حق گناه کبیره است. گفت این خیلی حرف درستی است. خب اینطوری است. اولا ناامیدی از نظر دینی گناه است، ثانیا دانشگاه شهید بهشتی، ملی سابق، یک شعار خوب داشت که نمیدانم هنوز هم دارد یا نه. این بود: زندگی یعنی امید و حرکت. خیلی شعار جالبی بود. الان جوان ما باید بداند با ناامیدی هیچ چیزی عوض نمیشود. مقام معظم رهبری هم روی امید، ایمان و حرکت تاکید کرده. اینکه ما بنشینیم و زانوی غم بغل بگیریم که چیزی حل نمیشود. از آن طرف هم که فضای مجازی دارد فضا را بمباران میکند.
جوانهای ما باید بدانند تنها راه امید و حرکت است برای اینکه کشور را حفظ کنیم و پیشرفت کنیم. اگر کسی هم میخواهد کشور را رها کند و برود که هیچ، بحث دیگری است. به دانشجوهایم که برای ادامه تحصیل میروند، میگویم سه چیز را فراموش نکنید، یک پدر و مادر، دو کشور و وطنتان و سه دانشگاهتان. حتی من میگویم با دانشگاه هم در ارتباط باشید.
آیا ما قدر آدمهایی مثل مریم میرزاخانی را دانستیم؟ و اینها وقتی خارج از کشور هستند علاقه قلبیشان را که به کشور از دست نمیدهند.
الان در بنیاد ملی نخبگان من در دبیرخانه جذب نخبگان در دانشگاهها هستم. ما تعداد زیادی از این بچهها را برگرداندیم. ۹ نفر از استنفورد، دو نفر از ام آی تی آوردیم و ... حدود نهصد نفر که نیمی از اینها از دانشگاههای داخلی و نیمی از دانشگاههای خوب خارجی هستند در این سالها جذب دانشگاههای کشور شدند. اینها الان هستند، ولی همانطور که گفتم باید برای مساله حقوق فکر اساسی کرد. اینها نخبهها هستند. من درباره همه صحبت نمیکنم. شنیدم در کشور خودمان ۸۰ هزار هیات علمی وجود دارد. ولی باید برای این هزار، هزار و خردهای نفر نخبه یک فکری کرد.
این دانشجویان نخبه از خدمت سربازی تا رفتن به کار مشکل دارند. دوره آموزشی خدمت سربازی که بودیم، استادیاری از دانشگاه شریف بود که فرستاده بودند سرویسهای بهداشتی را نظافت کند، رفتاری که با یک سرباز دیپلمه هم نمیکردند.
من سال ۵۰ از امریکا برگشتم و دو تابستان بعد از آن دو ماه و نیم سربازی رفتم. گردان ما همه اساتید دانشگاه بودیم، ولی ارتش شوخی ندارد و مقرراتش خیلی جدی است. اولا موهایمان را میتراشیدند. برای بعضی خیلی سخت بود، ولی میگفتند قانون است. یک عده که آدمهای ثروتمندی بودند با کلاهگیسی که در ماشین آخرین سیستمش داشت در شهر رفت و آمد میکرد اتفاقا اخیرا خیلی بهتر شده. خیلی از نخبهها الان به جای سربازی یک پروژه علمی انجام میدهند. فقط یک ماه و نیم آموزشی میروند.
یکی از افرادی که شما با او کار کردید عادل فردوسیپور بوده، درست است؟
ایشان حقالتدریس درس میداد و استاد استخدامی دانشگاه شریف نبود. خیلی هم استاد خوبی بود و دانشجوها هم خیلی دوستش داشتند. اتفاقا من جشن فارغالتحصیلی ارشد ایشان هم یادم است.
در یک جشن فارغالتحصیلی از ماندن و ساختن گفته بود. به نظر میرسد این نگاه بین اساتید شریف وجود دارد.
یک خاصیت اساتید شریف این است که دانشگاه خودشان را واقعا دوست دارند. یک تعداد کمی هم منتقد هستند، ولی در مجموع دلشان میخواهد این دانشگاه که این همه زحمت کشیدند حفظ شود. این علاقه به دانشگاه و کشور موضوع خیلی خوبی است، اما باید دانشمندان و... هم یک مقدار به فکر زندگیشان هم باشیم. یک نکته هم بگویم که دولت یک فرمولی از قدیم داشته برای اینکه همه را تشویق کند به شهرهای دیگر بروند. اولا اینکه حقوق در شهرهای دیگر از تهران بیشتر است، یعنی ممکن است حتی در دورافتادهترین شهر ما حقوق استاد دو برابر تهران باشد و از سوی دیگر هم این یک موضوع غلطی است و حداقل باید زندگی نخبگان را تامین کرد.
میگفتند دانشجوهای شریف بیادب شدهاند و...
بیادبی در دانشگاههای دیگر هم بود، ولی شریف مورد توجه قرار گرفت. اولا بیادبی خیلی بد است و نباید آن را تشویق کرد، ولی تعداد خیلی محدودی از دانشجوها بودند. دانشگاه شریف ده هزار و ۵۰۰ دانشجو دارد، سی، چهل نفر بیادبی کردند. نباید نتیجهگیری کرد که همه اینطور هستند. در شان دانشجو نیست بیادبی کند.
برخورد بدی را که با دانشگاه و دانشجویان شد، چطور میبینید؟
همان روز اول برخورد بدی شده بود و دانشگاه پیگیری زیادی کرد و انرژی زیادی روی این مساله گذاشت. بالاخره چند جوان یک اشتباهی کردند نباید مثل آدمی که جنایت کرده با او برخورد کرد. اولا در همه دانشگاهها این اتفاقات رخ داد و بعد هم یک جوی پدید آمده بود، از آن طرف فضای مجازی و از آن سو هم تشویق و ...، ولی بله، گرفتاری، گرانی و تحریم داریم، ولی اینطور نمیشود که یک سری کارهای اشتباهی انجام دهند. باید به فکر راهحل بود.