به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این مجله با اشاره به گسترش اعتراضات در شهرهای مختلف فرانسه مینویسد: شبحی اروپا را فرا گرفته است. در فرانسه، سوئد، آلمان، بلژیک و حتی سوئیس، حاکمیت قانون توسط حکومت باندها به چالش کشیده شده است. جوانان ناراضی بریده از جامعه چیزی جز تحقیر نیهیلیستی نسبت به آن احساس نمیکنند. افزایش دما و آنچه در رسانههای اجتماعی میگذرد تابستان گرمی را ایجاد کردهاند. با قضاوت نسبت به رویدادهای اخیر در پاریس و استکهلم میتوان سال جاری را بدترین سال اروپا نامید. افزایش خشونت گروهی با مهاجرت مرتبط است. اروپا نشان داده که یا قادر نیست و یا تمایلی به کنترل هجوم مهاجران ندارد برخی از آنان پناهجویان واقعی و برخی دیگر صرفا افرادی فرصتطلب هستند. نشست اروپا در مورد مهاجرت که هفته گذشته در بروکسل به پایان رسید حتی یک بیانیه مشترک نیز به همراه نداشت. امانوئل مکرون نتوانست در آن نشست شرکت کند. پس از تیراندازی مرگبار پلیس به سوی «نائل مرزوق» پسر ۱۷ ساله در حومه پاریس شورش سراسر فرانسه را فراگرفت.
به گزارش فرارو، در ادامه تحلیل نشریه انگلیسی آمده است: کمیسیون اروپا که نسبت به نگرانیهای رای دهندگان ناشنواست به فروپاشی دوفاکتوی مرزهای اتحادیه اروپا با درخواست از کشورهایی مانند لهستان که عمدتا مرزهای خود را به روی پناهجویان بسته پاسخ داده است. به نظر میرسد لهستان به مشکل وجود باندهای متشکل از مهاجران بیتوجه است و پیشنهاد ۲۰ هزار یورو پرداخت جریمه به ازای هر مهاجر را رد کرده است. فرانسه توجه زیادی را به خود جلب میکند. با این وجود، تنها کشور مشکلدار اروپا نیست. سوئد که زمانی نمونهای بنیادین از جامعهای آزاداندیش محسوب میشد که از مهاجران استقبال میکرد به یکی از خشنترین کشورهای اروپایی تبدیل شده همان طور که تیراندازی گروههای تبهکار در آن کشور رو به افزایش است.
با این وجود، سوئد تنها کشوری نیست که گرفتار مشکل شده است. هفته گذشته در بروکسل پلیس و مهاجران خشمگین با یکدیگر شدند. پلیس بلژیک اعلام کرد ۶۴ نفر را بازداشت کرده است شاید نکته شگفتانگیرتر تجربه سوئیس باشد کشوری که چندان تجربه شورش را نداشته است. هفته گذشته در لوزان درگیریای بین پلیس و جوانان رخ داد و جوانان معترض به سمت نیروهای پلیس کوکتل مولوتف پرتاب کردند.
در آلمان تعداد جرایم جنایی در ۱۶ ایالت فدرال آن کشور به میزان ۱۲ درصد در سال گذشته افزایش یافته و مقامهای آلمانی حدود ۵.۶ میلیون جرم را ثبت کردهاند.
پیامدهای شورش در فرانسه زشت بود. از غارت مغازه تا به آتش کشیدهشدن خودروها را شاهد بودیم. تاکنون، هیچ سیاستمداری در سوئد یا فرانسه راه حل قابل قبولی برای این مشکل ارائه نکرده است. خشم از وضعیت سوئد باعث شد که دموکراتهای پوپولیست سوئد بخشی از یک ائتلاف حکومتی شوند، اما به نظر میرسد که آنان نیز فاقد ایده و برنامهای مفید برای حل مشکلات هستند.
نقطه مشترک در مورد تمام کشورهای اروپایی که باندها کنترل آنجا را در دست گرفتهاند فروپاشی نظام آموزشی در مناطق مهاجرپذیر است. برخی از معلمان سوئدی گزارش میدهند که دانشآموزان به آنان میگویند: «من میتوانم چهار را بگیرم» که اشاره به تعداد سالهای زندانی است که یک نوجوان سوئدی میتواند برای به قتلرساندن یک معلم انتظار داشته باشد. این روش اروپایی برای قلمداد کردن جرم و جنایت بیان بیعدالتی اجتماعی است.
شکستهای رخ داده در ادغام مهاجران در جامعه میزبان رو به افزایش است. بحران در سرتاسر اروپا نتیجه دههها تفکر آرزویی در مورد چگونگی حل مشکلات مربوط به مهاجرت است. با این وجود، عاقلانه نیست که انگلیس از مصیبت فعلی فرانسه و سوئد لذت ببرد: بینظمی اجتماعی پدیدهای مسری است و ممکن است صرفا یک جرقه لازم باشد تا انگلیس را نیز با شرایطی جهنمی مواجه سازد.