به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، بلیه غربزدگی حدود دو قرن است که گریبان فرهنگ، سیاست، دین و اجتماع ما را گرفته است. در این بین عوارضی، چون خودباختگی فرهنگی، تحقیر ملی، سرسپردگی به بیگانگان و... آفاتی هستند که از دریچه غربزدگی جامعه ما را درگیر ساختند. درباب ریشه تاریخی این موضوغ با مسعود رضایی، تاریخپژوه و کارشناس مسائل سیاسی گفتوگویی داشتیم.
رضایی در ابتدا گفت: صحبت از موضوع غربزدگیِ ایرانیان و ریشههای این پدیده نیاز به یک تحقیق و بررسی دقیق دارد، اما سعی دارم در حد اجمال در این باب نکاتی را بیان کنم. ایرانیان زمانی با تمدن غرب جدید آشنا شدند که از لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در شرایط مساعد و مطلوبی قرار نداشتند و از سوی دیگر پیشرفت تکنولوژی غربی آنان را در وضعیتی قرار داده بود که در مسیر تکاملی خود حرکت میکردند و در نتیجه فاصله عمیقی بین صنعت و اقتصاد ایران در مقایسه با مغربزمین ایجاد شده بود.
وی افزود: حاصل این شکاف، دو شکست بزرگی بود که ایرانیان در نبرد با روسیه متحمل شدند که در آن بخشهایی از ایران جدا شده و به روسیه سپرده شد. همچنین انعقاد برخی معاهدات و قراردادهای استعماری هم مضاف بر شکست و تجزیه ضربه دیگری را به ایران وارد کرد. این امر نوعی سرخوردگی و افسردگی را برای ایرانیان ایجاد کرده و آنان در اصل خود را مغلوب صنعت و تکنولوژی غربی میدانستد. همچنین در چنین شرایطی ایران تحت تسلط قدرتهای انگلیس و روسیه قرار گرفت و به هیچ شکل امکان مقابله با آنان وجود نداشت. در این اوضاع بود که ایرانیان با غرب و تمدن جدیدی که در آن دیار به وجود آمده بود آشنا شدند.
او اشاره کرد: سفر به غرب، اعزام دانشجویان و دیپلماتها، بررسی جوامع غربی و... موجب شد تا ایرانیانی که اروپای جدید را ملاقات میکنند، دچار نوعی مرعوب شدن و خودباختگی در برابر این تمدن و صنعت جدید شوند و هربار بیشتر بین خود و این جهان جدید شکاف و فاصله ببینند. در کنار این وضعیت شبکاتی نظیر فراماسونری قرار داشت که خودباختگی در برابر غرب را تشدید میکردند. آنان در مواجهه با غرب به جای آنکه به شکل عمیق منطق این پیشرفت را درک کنند و در راستای بومیسازی آن برآیند تا زیرساخت اقتصادی، سیاسی و نظامی کشور بهبود یابد، به ظواهر اکتفا کرده و راه پیشرفت را ظاهرگرایی غربی دانستند. این نوع غربزگی ایرانیان را به مقلدانی سطحی تبدیل کرد که به جای اعمال برنامه، تلاش، نظم و... برای رسیدن به پیشرفت تشبه به ظواهر غربی را کافی میدانستند. اوج چنین رویکرد سطحی و نازلی را میتوان در قانون کشف حجاب رضاخانی دانست. او وقتی از سفر ترکیه برگشت گمان کرد با تغییر پوشش بین زنان میتواند این بخش از مردم را به پیشرفت و ارتقای فرهنگ برساند.
رضایی گفت: در تشدید غربزدگی ایرانیان هم دولتهایی نظیر قاجار و بالاخص پهلوی مؤثر بودند هم گروهها و تشکیلات روشنفکری. کار به جایی رسیده بود که تصمیم بر آن شد ایرانیان باید در حد تقلیدگر باقی بمانند و هیچ چیز از خود برای عررضه نداشته باشند. در همین دولت پهلوی بود که گفته شد ما ایرانیان حتی از ساخت یک آفتابه نیز عاجزیم! سیر خوباختگی ایرانیان ادامه داشت و دولتهای استعمارگر نیز از این شرایط فکری و فرهنگی بهره بردند تا جایی که ایران برای آمریکاییها تبدیل به بزرگترین پایگاه نظامی شده بود. اما گفتمان حضرت امام خمینی مبنی بر عدم وابستگی و ایجاد یک هویت ملی و دینی در برابر این غربزدگی موجب شد تا خئباختگی چند ده ساله ایرانیان دچار تغییراتی شود و آنان حالا برای خود یک هویت مستقلی را مشاهده کنند. یکی از ثمرات چنین دیدگاه انقلاب اسلامی بود.