به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- سیدرضا میرجعفری، تالاروحدت این شبها میزبان کنسرت-نمایش کلنل به کارگردانی امیر بشیری و تهیه کنندگی امین اشرفی است.
از خون جوانان وطن لاله دمیده ...
اثری که از همان آغاز و با اجرا و خوانندگی تصنیف مشهور و دلنشین « از خون جوانان وطن لاله دمیده» عارف قزوینی توسط محمد معتمدی آغاز و با مونولوگی حماسی از پایمردی یکی از ژاندارمهای شهید کشورمان یعنی «محمد تقی پسیان» با نقش آفرینی کاظم سیاح ادامه پیدا میکند.
در نمایش کلنل تکلیف مخاطب از همان ابتدا روشن است و ما با یک نمایش متفاوت رو به رو هستیم که گزارشی تاریخی را با محوریت معرفی یک قهرمان ملی در عرصه نظامی و سیاسی در اواخر دوره قاجار و ابتدای حاکم شدن پهلوی به صدارت سید ضیا طباطبایی یزدی را روایت میکند.
«کلنل» هر چند ویژگی تعلیق خاص یا هوشمندی لازم برای قرار دادن مخاطب در موقعیتهای غیر قابل پیش بینی دراماتیک را که هر مخاطب حرفهای تئاترانتظار آن را میکشد ندارد، اما از روحی بهرهمند است که جذابیتهای لازم را برای پیگیری تماشاگر را دارد.
کنسرت تاتر کلنل با وجود دست برتر در موسیقی و قدرت بازی بازیگران، سعی داشت تا برخلاف آنچه در تئاترهای با تولید بزرگ از طراحی صحنه عظیم و سنگین که سالهای گذشته شاهد آن بودیم به دور باشد و خلاقیت را در صحنه و تغییر فضای آن به همان وسیله ایجاد کند.
اگر چه که طراحی صحنه نمادین این کنسرت-تئاتر در بستر خلاقیت ارائه شده بود و برای فضاسازی و دوری از دکور های عظیم استفاده از ویدیو پروژکتور بر روی لته های سفید در نظر گرفته شده بود که می توان گفت مخاطب را می توانست راضی نگه دارد. کشش روایت در بستر موسیقی به قدری بالا بود که مخاطب قاب مینیمال شده ایران ۱۲۹۹ را در آن مشاهده می کرد و البته بخشی از روایت نمایش هم گردن نوشته های روی لتهها میانداخت که نقد و بررسی آن امکان پذیر است.
استفاده از گروه همسرایان و گروه فرم در صحنه اکنون جزئی جدا نشدنی از تئاتر های موزیکال است که میتوان گفت: یکی از ارکان اساسی برای فضاسازی و ارائه تکنیک های متفاوت برای خلق موقعیت به شمار میآید. بشیری در «کلنل» سعی کرد تا از گروه فرم نیز برای پیشبرد قصه زندگی محمد تقی پسیان استفاده کند اما به نظر وصلهای بدقواره بر نمایش او بود که بازنگری در طراحی آن میتواند کلنل را تقویت کند.
بازیگرانی که ضعف شخصیت پردازی نمایش را جبران کردند
زندگی نامه کلنل «محمد تقی پسیان» آنقدر فراز و نشیب داشته که گزارش آن بتواند تبدیل به یک تئاتر شود اما نباید از قرار دادن هنرمندانه شخصیتهای جذاب ادبی اوایل قرن گذشته یعنی «ابوالقاسم عارف قزوینی» و «محمد تقی بهار» معروف به ملک الشعرا در کنار این شخصیت نظامی بگذریم که از نقاط قوت این نمایش بود، هرچند جا داشت که در پردازش شخصیتهای کلنل ظرافت بیشتری به خرج داد هرچند این پردازش دارای نقص با اجرای خوب بازیگران مطرح کلنل تا حد زیادی جبران شده بود.
روند کنسرت- نمایش کلنل روایتی را جلو میبرد که جغرافیای متنوعی را به هم پیوند میزند، پسیان در جوانی به آلمان مهاجرت میکند و شور و شعف و البته تجربه زندگی در یک خانواده سرسخت و اصیل نظامی ایرانی در منطقه قفقاز باعث میشود تا سرنوشتی متفاوت در مقطع تاریخی حساس داشته باشد. معشوقه او یک دختر جوان آلمانی است که تجربه زیست در ایران را هم دارد اما عاشقانهای کوتاه که زیاد هم نمایش و مخاطبین آن را متأثر نمیکند.
محمد معتمدی و حفظ ریتم نمایش با ورودهای به موقع
حضور محمد معتمدی در این نمایش که در گذشته نیز تجربه حضور در صحنه نمایش را به عنوان خواننده دیدار شمس و مولانا از اپرای عروسکی مولانا را در کارنامه خود و در مقابل همایون شجریان داشته این بار چالش جدیدیست، وی در قامت یک خواننده - بازیگر نقش مهمی را در اجرای کلنل ایفا میکند، وی با خواندن تصنیفهای معنا دار و به هنگام از عارف قزوینی پیوند دهنده اپیزودهای مختلف نمایش «کلنل» است و تا حدودی موفق شده ضعف نمایشنامه را بپوشاند و با دوختن فضاهای مختلف نمایش به شکل هنرمندانه از ایجاد سکته در آن جلوگیری کند و ریتم نمایش را هم حفظ کند و مخاطبین را در لحظاتی به وجد آورد.
کلنل توجه ویژهای هم به نقش زنان در ترقی جامعه ایران دارد و شاید یکی از نقاط قوت این نمایش پرداختن به چند تیپ شخصیتی زنان مؤثر در کنار یک قهرمان ملی آن هم در عرصه نظامی بود، هرچند نقد پردازش شخصیتها همچنان در نمایش در بخش بازیکران بانوی آن هم به قوت خود باقیست.
عاشقانههایی که فدای ایران میشوند
از نقش معشوقه فرنگی (ایرنا) محمد تقی که فقط خودش را می بیند و وطن پرستی پسیان که برایش قابل درک نیست تا معشوقه خراسانی وی وقتی معنا می یابد که فروغ می گوید: «من هم جزئی از ایران هستم!» و برای آموختن دختران خطه خراسان ایران تلاش میکند و پسیانی قهرمان قصه زنی می شود که با قدرت نظامی امنیت مدرسه دخترانه را تضمین میکند و در مقابل توطئه تجزیه ایران میایستد، عشقی معنا داری که طولی نمیکشد و بالاخره لحظات درخشان دراماتیک را در نمایش کلنل خلق میکند.
حضور شخصیت مادر محمد تقی پسیان هم تقریبا در انتهای نمایش و درد و دل پسر و مادر از دیگر نقاط برجسته نمایش بود که کاظم سیاح و الهه شه پرست به خوبی از ایفای آن برآمدند، پسیان در این بخش از راز فراگیری نام ایران در منطقه قفقاز با وجود تجزیه آن پرده بر میدارد.
کلنل لحظات معنوی هم داشت و حتی در کنار یک نمایش تمام ملی گرای کلنل توانست طعمی از نقش مهم مذهب در قوام ایرانی بودن را با امام رضا (ع) به مخاطبین بچشاند.
از دیگر ویژگی های برجسته این نمایش حضور سیامک صفری در آن است که بعد از وقفه ای طولانی دوباره به صحنه یک نمایش تأثیرگذار بازگشت و همواره جذابیت را به هر نمایشی می دهد هرچند این بار در نقشی متفاوت و قوام السلطنه و ملک الشعرای بهار ظاهر شود، چرا که همواره عادت داشتیم وی را در نقشهایی ببینیم که طنز داشته باشد در انتها باید بگوییم: فقط صفری می تواند چنین شخصیت های متفاوتی را در یک نمایش بازی کند و از پسش بربیاید.