گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- زهرا قربانی رضوان؛ با گذشت چهارسال از شهادت سردار قاسم سلیمانی خبری مبنی بر ساخت فیلم سینمایی و یا نمایش صحنهای از شخصیت و اقدامات ایشان به طور جدی منتشر نشده است. اگرچه مستند و کتابهای بسیاری از ایشان تولید و منتشر شده است، اما جای خالی یک اثر سینمایی یا نمایش صحنهای که بتواند در سطح ملی و بین المللی جایگاه شخصیت شهید را نشان دهد احساس میشود. حال سوال اینجاست که چه موانعی سبب این کم کاری در این حوزه شده است؟! آیا ضرورت ساخت اثری نمایشی برای چنین شخصیتی باتوجه به جایگاه ایشان در کشور و خارج از مرزهای ایران هنوز برای مدیران فرهنگی واضح نشده است؟! از این رو با حسین فداییحسین نمایشنامه نویس، مترجم و مدرس تئاتر به گفتگو نشستیم.
چهارسال از شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی میگذرد. با توجه به شخصیت ایشان که یک قهرمان ملی - منطقهای و حتی بین المللی هستند آیا تولیدات هنری به خصوص در حوزه تئاتر توانسته در این سالها تولیدات قابل توجهی را از زندگی و شخصیت ایشان ارائه دهد؟
تا جایی که اطلاع دارم چند نمایشنامه درخصوص شخصیت ایشان نوشته و اجرا شده است، ولی نمایشنامهها خیابانی بوده اند و من اجرای قابل توجهی ندیده ام.
چرا در این سالها تولیدات کمی درباره این شخصیت در حوزه تئاتر و سینما داشته ایم؟ آیا حساسیتهای خاصی مانع از این پرداخت بوده است؟ باتوجه به این حساسیتها شما چه راهکارهایی ارائه میدهید؟
چند دلیل میتواند برای این مسئله وجود داشته باشد. اول اینکه خلق اثر هنری قابل توجه به سادگی و در زمان کوتاه ممکن نیست. باید به هنرمندان زمان داده شود تا با درک درست شخصیت سردار سلیمانی به خلق اثر درخصوص ایشان بپردازند. خلق اثر نمایشی ازجمله فیلم و تئاتر مثل خلق تابلوی نقاشی یا سرودن شعر نیست که به سرعت قابل انجام باشد. این کار بسیار زمانبر است و مراحل زیادی باید طی شود تا شاهد اثر قابل توجهی روی صحنه باشیم. دوم اینکه زندگی و شخصیت ایشان نقاط پنهان زیادی دارد که بعضی از اینها شاید درحال حاضر قابل بیان نباشد و یا اجازهی پرداختن به آنها داده نشود. درحالی که ممکن است اتفاقا همین نقاط، بخشهای جذابی باشد که بتواند به هنرمند انگیزهی کار بدهد.
نکتهی بعدی انتظاری است که از هنرمند در ارتباط با خلق اثر درخصوص شخصیتهایی مثل حاج قاسم سلیمانی وجود دارد. این انتظارها نوعی نگاه خاص و معمولا کلیشه شده به چنین شخصیتهایی را طلب میکند. درواقع دست هنرمند به آن صورت باز نیست تا از دید خودش به آنها نگاه کند. این مشکلی بود که به نوعی تئاتر جنگ یا دفاع مقدس را هم به حاشیه کشاند و ما الآن با شرایطی مواجه هستیم که تقریبا چیزی تحت عنوان این گونهی نمایشی نداریم.
این انتظارها و توقعات کار را به جایی کشانده که وقتی به پشت سرمان نگاه میکنیم پس از گذشت چندین دهه از انقلاب اسلامی هنوز چند اثر قابل توجه درمورد شخصیتهای مهم و تأثیرگذار انقلاب و جنگ نداریم. از شخصیتهای مهمی مثل امام خمینی (ره) گرفته تا مسئولین بلندپایه نظام و همینطور سرداران جنگ. این موضوع البته جای بررسی و پژوهش دارد که چرا بعد از گذشت بیش از چهل سال از انقلاب و بیش از سی و چند سال از پایان جنگ هنوز شاهد آثار درخشانی که بازتاب واقعی چنین رویدادهای مهمی باشد خلق نشده است؟
اگر حاج قاسم را به عنوان یک قهرمان شرقی در مقابل قهرمان سازیهای غربی در نظر بگیریم چگونه میتوانیم ظرافتهای یک قهرمان شرقی را (از بعد شخصیت معنوی) در کنار یک شخصیت نظامی نشان دهیم؟
علاوهبر مشکل بالا یعنی عدم امکان نگاه آزاد و هنرمندانه به شخصیتهای بزرگ ازجمله سردار سلیمانی، مسئله این است که در قهرمانپردازیهای غربی ما بیشتر شاهد نمایش وجوه ظاهری و بیرونی عملکرد شخصیتها هستیم درحالیکه در پرداخت شخصیتهای شرقی و وطنی به دلیل نگاه دینی و باورمند جامعه همیشه این انتظار وجود داره که در کنار عملکرد بیرونی شخصیت به وجوه معنوی و سیر و سلوک درونی شخصیت هم پرداخته شود. البته شکی وجود نداره که عملکرد بیرونی شخصیت حاصل سلوک درونی آن است و شاید پرداخت به جنبههای ظاهری و بیرونی عملکرد شخصیت بدون در نظر گرفتن درونیات کار درستی نباشد، اما از حق نباید گذشت که در عالم هنرهای نمایشی ما موظف به نمایش و به تصویر کشیدن مفاهیم هستیم و هیچ امر درونی و معنوی تا به تصویر کشیده نشود در جایگاه هنر نمایشی قرار نمیگیرد. این هم البته از همان چالشهایی است که نیاز به بررسی پژوهشی و کار علمی دارد. درمجموع میتونم بگم این امر امکانپذیر است، اما نیاز به زمان و تلاش و کوشش فراوان داره.