به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمد وکیلی مدیر روزنامه ابتکار در گفتگو با روزنامه اعتماد، با اشاره به دو دستگی پدید آمده در میان اصلاحطلبان گفت: شخصا از سالها قبل با روزنهگشایان و تدریجگرایان، قرابت بیشتری احساس میکنم و با گروه دوم که گروهی صفر یا صدی هستند، تفاوت دیدگاه دارم. ماحصل دیدگاه دوم این بود که در سال ۹۸ فرصت را از جریان اصلاحطلب گرفتند و این غفلت باعث شد، جریانات رقیب اصلاحطلب، مجلس را یکدست به دست بگیرند. در مرحله بعد هم در سال ۱۴۰۰ ساختار اجرائی را کاملا به دست بگیرند و فرصت حضور اصلاحطلبی در ساحت قدرت را از دست داد.
من با این تفسیر از اصلاحطلبی مشکل داشته و دارم و معتقدم گفتمان اصلاحطلبی جامعه محور هیچ نمونه موفقی برای راستیآزمایی ایده خود ندارد، بلکه ما (اصلاحطلبی صندوق محور) نمونههای بسیاری داریم بر نقض این ایده و اینکه این رویکرد (اصلاحطلبی جامعه محور) اساسا فاقد دستاورد بوده است. در ۲ خرداد سال ۱۳۷۶ که رفورمیستها، ساختار دولت و ریاست جمهوری را به دست گرفتند، اثر اصلاحطلبی در خلق ایرانیان و در سبک حکمرانی قابل قیاس با دوره ۸۴ تا ۹۲ (دوره خروج اصلاحطلبی از ساحت قدرت) نبود. ما دورهای را داریم که اصلاحطلبی حکومت محور شده بود (یعنی سالهای ۷۶ تا ۸۴) اثری که این دوره بر سبک حکمرانی و بر خلق و خوی ایرانیان گذاشت، تاریخی و ماندگار است.
طی سالهای ۸۴ تا ۹۲ که دوره عزلت و خزان اصلاحطلبی به لحاظ قدرت است، برای راستیآزمایی ایده اصلاحطلبی جامعه محور، باید دید این دوره چه دستاوردی داشته است؟
میخواهم بگویم این دو ایده امروزی که ایدههای روزنهگرایان با ایدههای قهرگرایان است، ذیل دو ایده اصلاحطلبی جامعه محور و اصلاحطلبی صندوقمحور یا سیاستمحور قابل بررسی است. اگر اصلاحطلبی را از قدرت خلع ید کنیم و فاصلهای میان اصلاحطلبی و قدرت ایجاد کنیم، معنایش این است که اصلاحطلبی را به یک ایده روشنفکری فانتزی در خلا تنزل دادهایم.
معتقدیم اصلاحطلبی سیاست محور و صندوق محور است که میتواند روندهای کژکارکرد را اصلاح کند. اصلاحطلبی جامعهمحور، ترجمان یک اصلاحطلبی فانتزی آسایش محور است، اما، چون دوستان ما روی آن را ندارند که به لوازم این نوع اصلاحطلبی تمکین کنند، ناچارند آن را در زرورق ایده جامعه محور قرار بدهند تا شاید از پیامدهای منفی آن در مواجهه با نقد جامعه دور بمانند.
به لحاظ تاکتیک کار سیاسی یا کنشگری سیاسی هم برای یک جریان سیاسی زنده بسیار بسیار مهم است که سازمان رای خود را حفظ کند. اساس زنده ماندن یک جریان سیاسی به حفظ سازمان رای خود است. مهم نیست که ما در زمینی به شرط نتیجه بازی کنیم تا سازمان رای خود را حفظ کنیم. پس از دو دوره قهر در ۹۸ و ۱۴۰۰ و تکرار آن در ۱۴۰۲ دیگر سازمان رایی برای اصلاحات باقی نمیماند که حتی اگر روزی مردم ایران تصمیم به حضور در انتخابات بگیرند بتوان از آن سازمان استفاده کرد و پیروز شد. دیگر سازمان رایی که بتواند کارگردانی و کار میدانی کند، وجود ندارد، به همین جهت برای حفظ سازمان رای هم که شده، جریان اصلاحطلب باید همچنان پای صندوق رای حضور پیدا کرده و همچنان عهدشان را با صندوق برقرار سازند تا سازمان رای حفظ شود.
در بسیاری از شهرستانها سازمان رای اصلاحطلبان مستهلک شده است. این سازمانها باید به روزآوری شوند. جریانات قومی و شبه اصولگرایی تلاش میکنند این سازمان را مصادره کنند. حتی بدنه حزبی جبهه اصلاحات هم در شهرستانها و استانها راه خود را عملا جدا کردهاند. جدا از احزاب مهمی مثل اعتماد ملی، کارگزاران، ندا و مردمسالاری و... که به صورت حزبی راه خود را جدا کردهاند، نمایندگان شهرستانی که همچنان حول محور ریاست جبهه و حزب اتحاد فعالیت میکردند در حال جداسازی راه خود هستند. خبر دارم به عنوان کنشگران ستادهای انتخاباتی افرادی که حتی اسم اصلاحطلبی را ندارند فعالیت میکنند. بازی که برخی دوستان تحت عنوان جبهه اصلاحات در قالب قهر با صندوقها راه انداختهاند به مرور زمان اثر خود را در ساحت قدرت از دست میدهد، چون اثر عشوه تا حدی ماندگار است. دوم، اثرگذاری خود را در جامعه ایرانی از دست میدهد، چون از قدیم گفتهاند از دل برود هر آنکه از دیده برفت. سوم، اثر خود را بر سازمان رای خود هم ازدست میدهند، چون سازمانهای رای هرگز عهد دائمی با فرد یا جریانی نبستهاند که سرنوشت خود و فرزندانشان را به ایدههای فانتزی یک جریان خاص گره بزنند.