به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، غافلگیری در طوفانالاقصی، دادن تلفات سنگین، بیحیثیت شدن و فروریختن انگارههای امنیتی اسرائیل، بحرانی بزرگ برای نتانیاهو پدید آورد؛ اما او کوشید سوار بر موج بحران شود و عُمر سیاسی در حال زوال خود را طولانیتر نماید.
نتانیاهو پیش از جنگ، مورد اعتراض گسترده در داخل بود، چرا که میخواست دیکتاتوری قضائی برپا کند و پرونده مفاسد خود را شخصاً مختومه کند. تندرویهای برخی احزاب ائتلافی در کابینه هم، مزید بر علت در تعمیق شکافها و مخالفتها با او بود. جنگ در غزه، طبق ادعاهای اولیه دولت نتانیاهو، قرار بود ظرف چند هفته یا حداکثر یکی دو ماه به سرانجام برسد، اما به شدت فرسایشی شده و بیش از شش ماه به طول انجامیده است، بدون این که دستاورد درخوری برای اسرائیل داشته باشد. این در حالی است که اسرائیل هرگز وارد جنگی با این دوره طولانی نشده و اصلاً استطاعت آن را ندارد؛ و اگر حمایت آمریکا- که خود گرفتار بحرانهای دیگری است- نبود، قطعاً ارتش و اقتصاد اسرائیل همان دو ماه اول زمین خورده بود.
ارتش اسرائیل، نتوانست حماس را شکست بدهد و در خوشبینانهترین ارزیابی محافل صهیونیستی، ۹۰ درصد توانمندیهای حماس حفظ شده است. در مقابل، پس از ۷ اکتبر، دستکم ۵۰۰،۰۰۰ شهرکنشین از فلسطین اشغالی رفتهاند. ۵۶ میلیارد دلار هزینه و خسارت جنگ، کسری بودجه ۱۸ میلیارد دلاری، بیکاری صدها هزار کارگر صهیونیست، کاهش ۲۰ درصدی درآمدها، کاهش ۱۵ درصدی سرمایهگذاری، خروج صدها شرکت دانشبنیان و دهها هزاران متخصص، تنها گوشهای از خسارتهای جنگ فرسایشی است که نتانیاهو برای اسرائیل به یادگار گذاشت. اقتصاد اسرائیل بههم ریخته است. ارزش شکّل (واحد پول رژیم صهیونیستی) در حال کاهش است. صنعت گردشگری دچار بحران شده و اکثر خطوط هوائی بزرگ دیگر به اسرائیل پرواز نمیکنند. در این شرایط، هرچه جنگ طولانیتر شده، حجم اعتراضات و تردیدها درباره آینده جنگ افزایش یافته است.
نتانیاهو شش ماه قبل، وعده پیروزی سریع داد، تا حمله به غزه و به خطر انداختن جان اسرای صهیونیست را توجیه کند. اما نه توانست غزه را تصرف کند، نه اسیران را آزاد کرد، و نه توانسته سرپوشی بر شکست اطلاعاتی در عملیات طوفانالاقصی بگذارد.
او پس از شکست در قمار اول (حمله دیوانهوار و نسلکشی در غزه) و در حالی که درماندهتر از قبل شده، قمار دیگری را مرتکب شد. مانند قماربازی که بهخاطر شدت باختهای قبلی، تن به قمار بزرگتر میدهد و آخرین شانس خود را امتحان میکند. البته نتانیاهو نه از جیب خود، بلکه از تتمه سرمایه امنیتی و سیاسی اسرائیل هزینه کرد.
این قمار، حمله به بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق بود تا شاید، اذهان صهیونیستها و افکار عمومی در دنیا را از شکست بزرگ در غزه (و جنایات ارتکابی) منحرف کرده باشد، و در جنگی که نه راه پیش دارد و نه راه پس، برای خود دستاورد بتراشد! اما ترور، چنان که تحلیلگران متعددی در اسرائیل و آمریکا گفتند، گرهی از کار دولت نتانیاهو نخواهد گشود، بلکه وضعیت را برای اسرائیل سختتر میکند.
این واقعیت، در ماجرای ترور سردار سلیمانی و خسارتهای بزرگی که بعداً متوجه آمریکا شد، به اثبات رسیده و مهمترین سند، طوفانالاقصایی است که بدون حضور فیزیکی شهید سلیمانی، بر سر رژیم صهیونیستی آوار شده است. تشدید و تصاعد تنش در منطقه، از گرفتاریهای آمریکا در منطقه نکاست، بلکه گرفتارترش کرد. این قاعده درباره عملکرد دو دهه اخیر اسرائیل هم صدق میکند. هر اقدام تنشزای جدید اسرائیل، به گواه روند سپریشده، و در برآیند تحولات، دست ایران و متحدانش را در جبهه مقاومت گشودهتر ساخته است.
میتوان بررسی کرد که حزبالله لبنان، انصارالله یمن، و مقاومت عراق، قبل از حمله وحشیانه اسرائیل به غزه، چقدر دور از مصاف با صهیونیستها بودند (اسرائیل حاشیه امنیت داشت)، و چگونه پس از شروع جنایات اسرائیل در غزه، برای جنگیدن و زدن ضربات کاری، به میدان رویارویی مستقیم آمدهاند؟ به اینها اضافه کنید، گشوده شدن دست ایران برای مجازات صهیونیستها پس از حماقت نتانیاهو در عملیات تروریستی دمشق را که به کابوسی کشنده برای محافل صهیونیستی تبدیل شده است.
نتانیاهو احتمالاً همان چهره شومی است که نفرین ۸۰ سالگی (نرسیدن دولت یهودی به ۸۰ سالگی) را به واقعیت تبدیل میکند.