به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- متین فارابی، دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه تهران و عضو سابق شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی در صفحه شخصی خود نوشت: حقیقتا شهید رئیسی در مواجهه با دانشجویان صمیمیترین و پر تعاملترین مقام عالی کشور بود. بی انصافی است اگر در بزرگداشت این شهیدِ سعید خاطراتی از مواجهه گرم و آغوش باز شهید رئیسی در برابر دانشجویان گفته نشود.
پرده اول؛ ۱۸ آذر ۹۸:
کمتر کسی گمان میکرد سران قوا درست دو هفته پس از پایان فجایع آبان ۹۸ جرئت حضور در مراسم روز دانشجوی دانشگاهها را داشته باشند، اما حاج آقای رئیسی که نزدیک به یک سال از ریاستش از قوه قضائیه میگذشت دعوت دانشجویان دانشگاه تهران برای حضور در مراسم روز دانشجو را پذیرفت. مراسم با حضور پرتعداد و متکثر دانشجویان برگزار شد و حتی کارگران و پیک موتوریها هم در این دیدار تریبون داشتند. سالن که پر شده بود، نوبت ورود به ما نرسید؛ شهید موسوی ما را از در پشتی وارد سالن کرد و جلوی سن نشاند. به جرئت میتوانم اظهار کنم که بهترین جلسه دانشجویی سران قوا در پنج سال اخیر همان جلسه بود؛ نه تنها به همه طیفهای رسمی تریبون داده شده بود بلکه حتی به نفری که از وسط سالن شروع به حرف زدن کرده بود فرصت داده شد تا پشت تریبون برود و حرف خود را بزند. این در حالی بود که ما همین یکی دو ماه پیش درجلسه شروع سال تحصیلی با حضور روحانی اعتراض کردیم که چرا تشکلها نماینده ندارند و فقط با بی اعتنایی رئیس دولت وقت مواجه شدیم که منجر به ترک کردن سالن توسط ما دانشجویان شد. واقعا آقای رئیسی یک دنیا تفاوت داشت با سایرین.
پرده دوم؛ بهار ۹۹
چند سالی بود که در جنبش عدالتخواه پیگیر مسائل مربوط به خصوصی سازی کارخانههای دولتی بودیم، به همین واسطه ارتباط خوبی با کارگران بعضی از این کارخانههای پیدا کرده بودم و نفرات اصلی را میشناختم. اردیبهشت سال ۹۹ یکی از نیروهای وقت قوه قضائیه به من گفت که حاج آقا قصد دارد با کارگران هپکو و هفت تپه دیدار کند و از من خواستند که هماهنگی جهت حضور کارگران را انجام دهم. کارگران برای اولین بار با یک رئیس قوه دیدار کردند و همه حرف خود را بی پرده گفتند. حقیقتا رئیسی برای بازپس گیری و احیا این کارخانهها همه کار کرد و پیگیر مطالبات کارگران بود. حاج آقا در آن شرایط تنها کسی بود که پای حرف کارگران نشست و مطالباتشان را محقق کرد. احتمالا اگر رئیسی نبود امروز هفت تپه و هپکو وجود نداشت.
پرده سوم؛ رمضان ۱۴۰۱
بودجه سال ۱۴۰۱ مشخص کرده بود که قرار است در آن سال ارز ترجیحی حذف شود و ما از اول سال نگران تصمیم دولت بودیم. انتهای فروردین ۱۴۰۱ حاج آقای رئیسی با دانشجویان دیداری رمضانی تدارک دیده بود.
جلسه پرفشاری بود؛ ما آمده بودیم که مخالفت شدید خودمان را نسبت به سیاست حذف ارز ترجیحی اعلام کنیم و واقعا از این سیاست عصبانی بودیم. متن جنبش را یکی از بچهها خواند؛ متن تندی بود. بعد از تمام شدن صحبت تشکل ها، آقای رئیسی به مایی که آن انتهای مجلس نشسته بودیم اشاره کرد و از ما خواست به توضیحاتش دقت کنیم. ما هم که از آن توضیحات قانع نشده بودیم وسط جلسه با صدای بلند سعی میکردیم پاسخ آقای رئیسی را بدهیم و جلسه را رفت و برگشتی کردیم. فکر کنم یک ربعی همینطور ما میگفتیم و از آن طرف حاج آقا جواب میداد؛ این نوع از گفتگو برای ما تازگی داشت و واقعا در آن گفتگو نسبت به حاج آقا حس صمیمیت و نزدیکی داشتیم و راحت حرف میزدیم. بعد از جلسه و نماز، رفتیم پای سفره افطار. افطار که کردیم با بقیه بچهها بلند شدیم و رفتیم کنار حاج آقا. بواسطه اینکه هر دو مشهدی بودیم سر سفره به حاج آقا گفتم «حاج آقا ما مشهدی، شما هم مشهدی؛ چرا شله ندادید» حاج آقا هم لبخندی زد و جواب داد «چون خیلیها دوست ندارند.» با این مکالمه بعد از آن گفتگوی سنگین یخمان شکست و باز شروع کردیم به ادامه دادن سوالاتمان در مورد سیاست حذف ارز ترجیحی. فکر کنم نزدیک به چهل دقیقه سر سفره داشتیم با حاج آقا بحث میکردیم و همه دانشجوها هم جمع شده بودند دورمان. واقعا حلم و صبر و متانت شهید رئیسی زیاد بود.
پرده چهارم؛ رمضان ۱۴۰۲
یکسال پس از اجرای طرح حذف ارز ترجیحی مجددا در دیدار رمضانی مهمان حاج آقا بودیم. باز هم متن تندی خواندیم و سیاستهای اقتصادی دولت را به نقد کشیدیم. مثل جلسه پارسال آخر سالن نشسته بودیم و دوباره جلسه مثل پارسال شد و دو طرفه بحث میکردیم. مجددا بعد از نماز و افطار رفتیم پیش حاج آقا که ما را از دیدارهای قبلی به خاطر داشت. باز به شوخی گفتم: «حاج آقا چرا امسال هم باز شله ندادید.» حاج آقا جواب داد: «عوضش این سری حلیم آوردیم واستون.» اینبار هم سر سفره به مدت طولانی با حاج آقا در مورد سیاستهای اقتصادی دولت بحث کردیم
آدم واقعا نسبت به حاج آقا حس نزدیکی میکرد و میتونست خیلی راحت و بی تکلف باهاشون حرف بزنه. میشد تو حرف زدن عصبانی بشی، شلوغ کنی و تندترین حرفها رو بزنی، بازم حاج آقا وایمیستاد و صبورانه جوابت رو میداد. واقعا حاج آقا در این زمینه منحصر به فرد بود. صمیمیتر از هر مقام دیگهای بود؛ بی تکلف، صبور و با متانت. خدایش بیامرزد این شهید سعید را.