گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- زهرا قربانی رضوان؛ بهرام بیضایی نویسنده نام آشنای سینما و تئاتر است. این نویسنده از دهه سی فعالیت هنری خود را آغاز کرد. آثاری که نشان دهنده فرهنگ غنی و وطن دوستی این هنرمند است. «حماسه» و «اسطوره» دو مولفهای است که در آثار بیضایی بصورت محسوس وجود دارد و روایات و داستانهای ایرانی و تاریخی بصورت دراماتیک برای مخاطبان بازخوانی میشود. به طبع و ظرفیت متن جابه جای روایات نیز قابل مشاهده است شخصیتی از متون قدیمی با تیکه بر قدرتهای یونانی در قالبی مردمی برمیخیزد. بیان نوعی خاص از نگرش که مباحث انتقادی و اجتماعی در آن بروز و ظهور مییابد.
واژگان به کارگرفته شده در آثار این نویسنده بعدی باستانی به خود گرفته اند. شاهنامه یکی از مهمترین منبعهای اقتباسی به کار رفته در متون بیضایی است که علاقه او را به فرهنگ غنی ادبیات کهن میرساند. در این خصوص معتقد است: «همه اقتباس هــای از شــاهنامه کــه دیــده و خوانــده بــودم راه غلــط میرونــد؛ کوشــیدن بــرای یونانی کـردن شـاهنامه یــا شـکل نمایـش غربـی بــه آن دادن، اشـتباه محــض اسـت؛ منظــورم در قلمـرو متـن و اجـرا هردوسـت و ایـن تـازه غیـر از موضـوع زبـان اسـت.»
تعزیه، نقالی، توجه به سنتهای شرقی از عواملی است که بیضایی در آثار خود به آنها توجهی ویژه داشت. برای مثال در نمایشنامه اژدهاک از ویژگیهای نقالی استفاده شده است. مونولوگی که اژدهاک میگوید و همچون نقال تبدیل به شخصیتهای دیگر میشود. در طول نقالی مکانها تغییر میکند و هر لحظه نقال وارد مجلسی میشود همین امر در نمایشنامه اژدهاک نیز اعمال شده است.
تعزیه یکی از سنتیترین و قدیمیترین گونههای نمایش ایران است. بیضایی معتقد است: «تعزیـه یـک نمایـش ایرانـی برآمـده از آیینهـای بـاروری باسـتان اســت کــه در لحظهای از تاریــخ بــا حفــظ درونمایه باســتانی اش، جامه مذهبــی پوشــیده اسـت». استفاده این کارگردان از این گونه نمایشی در متن سهراب کشی نمایان است. شخصی به نام گوسان سردمدار این نمایش است. همچون معین البکا در تعزیه که حکم کارگردان را دارد. بازیگران نیز شبیه خوانان این نمایش هستند و سخنان را از روی نسخهای که در دست دارند میخوانند. سیال بودن صحنه و استفاده از تکنیک فاصله گذاری (بیرون آمدن از نقش)، نوحه سرایی و مویه کردن از دیگر ویژگیهای این نمایش است که از فنون تعزیه بهره بهرمند شده. ما از سرانجامی که بر سهراب میگذرد واقف هستیم و داستان را از پیش میدانیم درست مانند تعزیه که مخاطب به مصائب پیش آمده بر خاندان پیامبر واقف است.
توجه به پویایی فرهنگ و متوقف نشدن سنتها و آیینها بهرام بیضایی را به کارگردانی صاحب سبک تبدیل کرده است. کتابهایی چون «نمایش در ایران» و «نمایش در چین» مجموعه آثاری است که بصورت دقیق، منبعی مهم برای مطالعه آیینها و سنتهای نمایشی ایران و شرق بدل شده است.
سینمای بیضایی نیز فراری است از دنیای مدرن به آغوش سنتها و بازتاب آیین و رسوم کهن که فراموش ناشدنی اند. این کارگردان با استفاده از عنصر تعلیق و گرته برداری از اصل داستان کهن سینمایی حماسی و اسطورهای را زنده نگه داشته است. تعلیق در کنار عواملی همچون زمان و مکان و شخصیت پرازی براساس داستانهای روایی صورت گرفته است. همین تعلیق مخاطب را تحریک میکند تا برای تماشای ادامه داستان و توجهی بیشتر حریصانه عمل کند.
پیوند با آیین و سنتها گاه در آثار بهرام بیضایی در یک شی پدیدار میشود. شیای که از گذشته باقی مانده و یادآور خاطراتی قدیمی است. در «چریکه» شمشیری قدیمی به تارا میرسد این شمشیر نشان دهنده نوعی تعلیق در زمان است. در «مسافران» شاهد آن هستیم که عنصر آیینه چرخهای از زمان را منعکس میکند و از ابتدای فیلم زمان به تعلیق کشیده میشود. صحنة نخست فیلم مرگ یزدگرد نیز با چرخ آسیابی آغاز میشود که چرخش آن نشان از گذر زمان و دور مکرر آن دارد.
بیضایی باتوجه به شخصیت پردازیها مخاطب را وارد اوهام میکند. تعلیق در شخصیتها که هرکدام رویی دیگر در درون خود دارند. شخصیتهایی که هویتی تاریخی و ناشناخته دارند و صرفا با صورتکهایی رو به روی یکدیگر قرار میگیرند. در غریبه و مه سه نفر با زدن نقاب و تغییر در چهره و پوشش خود آیینی کهن را اجرا میکنند. در چریکه تارا در تعزیه با نقاب دیده میشود. در فیلم مرگ یزدگرد، شاه نقاب زری دارد و هیچکس چهرة واقعی پادشاه را ندیده است.
حضور کودکان و زنان در آثار این کارگردان حساب شده و با اهداف مشخص است. توجه به زنان و اهمیت ویژه به مشکلات آنها در جامعه از دیگر علاقههای بیضایی است. معرفی زنانی که قوی و خود ساخته هستند و با مشکلات مبارزه میکنند و تمام راههای موجود را میروند تا به راه حل برسند و تسلیم ناشدنی هستند. میتوان گفت فاصله با زن سنتی و نمایش زن قدرتمند که سویهای فمنیستی دارد. البته که حضور زنان جنبهای نمادین نیز به خود گرفته است و نمایشگر عنصری از مهر، زایندگی و عطوفت است. در نمایش «گمشدگان» شاهد کودکی عصیانگر هستیم که از حرف بزرگسالان خود تبعیت نمیکند و روحیهای سرکش دارد.
میتوان گفت توجه به آیینها انسان امروزی را با هویت کهن خود پیوند میدهد. سینما و هنر به عنوان یکی از مهمترین رکنهای موجود در تداوم و معرفی فرهنگ کهن نقشی اساسی در این امر دارد. سینمای باستانگرایانه و متون کهن بهرام بیضایی نقشی قابل توجه در زنده نگاه داشتن این مهم شده است.