گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو به نقل از رای الیوم: سوریه، کشوری است که آبستن بحرانهای متعددی بوده است. یکی از تصمیمات بحثبرانگیز در این کشور، انتقال مسلحان به ادلب با استفاده از اتوبوسهای سبز بود. این اقدام با هدف جلوگیری از خونریزی در میان مردم غوطه انجام شد، اما در عمل به بازسازی صفوف مسلحان، تجهیز مجدد آنها و آمادگی برای حملات آینده انجامید.
لحظهای که بهعنوان «زمان صفر» شناخته میشود، از پیش تعیین شده بود. این زمان، نه توسط رهبران گروههای تروریستی، بلکه از سوی نیروهای خارجی تنظیم شده بود. وقتی اشغالگران از جنوب به سوریه حمله کردند، این همزمانی، هدفمندی و اتحاد میان اشغال و حمله به وضوح مشخص شد. رهبران اشغال با صراحت اعلام کردند که سقوط دولت سوریه هدف اصلی آنهاست.
سوریه برای مقابله با تهدیدات قریبالوقوع، با مانورهای مختلف تلاش کرد از بحران عبور کند. با وجود بازگشت این کشور به اتحادیه عرب، این اقدام تأثیری بر بهبود اوضاع نداشت. از سوی دیگر، نیروهای ناتو و مسلحان، برای حملات جدید آماده میشدند.
در شبهایی که وقایع تلخ رخ داد، اطلاعات موجود گمراهکننده بودند. رسانهها با سناریوهای خیالی، واقعیتها را مخدوش کردند و این امر باعث شد هرگونه تحلیل پیش از ارائه روایت رسمی دولت سوریه، به تخیل و گمانهزنی نزدیک باشد.
نظام سوریه حساسیت بالایی به مسائل امنیتی دارد. کودتا یا حملات سازمانیافته توسط گروههایی نظیر اخوانالمسلمین، با پشتیبانی نیروهای ناتو و تحت نظارت غرب، از جمله تهدیدات اصلی بودهاند. اسناد ویکیلیکس نیز نشان داد که سوریه هیچگاه آماده توافق با نیروهای خارجی نبوده است.
فروپاشی سوریه نه به دلیل ضعف داخلی، بلکه نتیجه نقشههای خارجی بود. درس مهم این است که هیچ نظامی آسیبناپذیر نیست. سقوط یک نظام، تنها به تصمیم قدرتهای امپریالیستی وابسته است. گروههای تروریستی که تصور میکنند سقوط نظام نتیجه اقدامات آنها بوده، در واقع صرفاً ابزارهایی وابسته و محافظتشده در این فرآیند بودهاند.
امروز، شاهد آشتی نظام بینالمللی با القاعده هستیم. این گروه اکنون بر شام تسلط دارد و سرنوشت مردم را تحت تأثیر قرار داده است. نظام قبلی سوریه، با وجود تمام انتقادها، در مذاکرات و گفتوگوها پذیرای حضور مخالفان بود، اما در وضعیت کنونی تنها گروههای تحت حمایت خارجی تصمیمگیری میکنند. نتانیاهو نیز کشورهای غربی و عربی را به همکاری با دولتی که تحت کنترل القاعده است، تشویق کرده است.
درس مهم سوریه نشان میدهد که تروریست هایی مانند القاعده همچنان نقش کارکردی دارند و قدرتهای سلطهگر از آنها برای مدیریت بحران استفاده میکنند. ائتلافهای شکلگرفته در شبهای بحران، هیچگاه نتوانستند نیروهای سلطهگر را متقاعد کنند. مدل افغانستان نیز بهعنوان الگویی برای سرنگونی نظامی که به حاکمیت ملی پایبند بود، مطرح شد.
بحران سوریه نشان داد که قوانین بینالمللی زمانی مؤثر هستند که پشتوانه قدرت داشته باشند. سیاستهای بینالمللی بر قوانین غالباند و معاهدات بینالمللی بر اساس منافع امپریالیستی تفسیر میشوند. سوریه که زمانی نمادی از قدرت و ثبات بود، امروز تحت تسلط القاعده و حامیان آن قرار گرفته است. این تجربه، نمودی از سیاستهای استعماری مدرن است که به جای حفاظت از ملتها، به تخریب یکپارچگی آنها میپردازد.
درس سوریه، هشداری برای همه کشورهاست: حفاظت از استقلال و حاکمیت ملی، مستلزم مقابله با فشارهای بینالمللی و طرحهای قدرتهای بزرگ است.