به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سینما نه تنها بازتابدهنده واقعیتهای اجتماعی است، بلکه توانسته از این محیط برای روایت داستانها و بررسی روابط انسانی بهرهبرداری کند. در این میان، خانواده یکی از ارکان مهمی است که در بسیاری از فیلمها بهعنوان محور اصلی یا دستکم یکی از ارکان اصلی داستان حضور دارد.
اهمیت خانواده در سینما به دلیل نقش آفرینی آن در شکلدهی به شخصیتها، روابط فردی و اجتماعی و همچنین در تعیین هویت افراد است. فیلمها با بررسی زندگی خانوادگی، به تضادها، چالشها و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی پرداخته و به مخاطب این امکان را میدهند تا درکی عمیق از ساختارهای اجتماعی و فردی پیدا کند. این موضوع میتواند در تحلیل رفتار انسانها و تأثیرات محیط خانواده بر آنها تأثیرگذار باشد.
در سینمای ایران، خانواده بهعنوان موضوعی گسترده و چالشبرانگیز همواره حضور داشته است. از فیلمهای کلاسیک تا آثار معاصر، روابط خانوادگی و مشکلات آن در بطن داستانها قرار داشته و همواره موضوعی برای نقد و بررسی بوده است. سینماگران ایرانی با توجه به ارزشهای اجتماعی و فرهنگی خاص کشور، سعی کردهاند تصویری وفادار و یا حتی نقدآمیز از نهاد خانواده به نمایش بگذارند. بهطور مثال، در آثار دهههای اخیر مانند «جدایی نادر از سیمین» یا «چهارشنبه سوری»، تصویر خانواده و روابط پیچیده اعضای آن بهطور برجستهای دیده میشود.
با این حال، وضعیت خانوادگی بودن فیلمها در سینمای ایران در مقایسه با سایر جوامع به چالشهایی مواجه است. سینمای ایران بهدلیل قوانین خاص خود و محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی، همواره در ارائه تصاویر صادقانه و بدون سانسور از روابط خانوادگی با موانعی روبهرو بوده است. همچنین، برخی از فیلمها بهخاطر حساسیتهای فرهنگی و اجتماعی، ممکن است در بررسی روابط خانواده با ملاحظات زیادی روبهرو شوند.
پرداختن به موضوع خانواده در سینما نه تنها برای تبیین مشکلات و چالشهای موجود ضروری است، بلکه میتواند به شکلگیری یک گفتوگوی اجتماعی و فرهنگی بین مخاطبان و فیلمسازان کمک کند. از این رو، سینما میتواند ابزاری موثر برای تأمل در ساختارهای اجتماعی و خانوادگی باشد و بهویژه در سینمای ایران این امر همچنان نیازمند توجه و شجاعت بیشتری است.
در رابطه با تصویر خانواده در سینمای ایران و سینمای جهان، سید وحید نبویزاده نمازی پژوهشگر سینما و تلویزیون میگوید: خانواده در خود غرب نیز دچار تغییرات و تحولاتی شده است. برای مثال، در دهه ۵۰ میلادی، مفهوم «پرنت» یا والدین مترادف با خانواده هستهای بود؛ یعنی ساختاری شامل یک مرد، یک زن، و فرزندان. اما بهتدریج، حتی در همان جوامع نیز تا حدود سال ۲۰۰۰این معنا تغییر کرد و مفاهیمی همچون خانوادههای چندهمسری، خانوادههای تکوالد، و حتی خانوادههای بیفرزند رشد پیدا کردند، هرچند ممکن است برای ما این شکل از خانواده چندان معنادار نباشد.
وی ادامه داد: با این حال، در مجموع، سینمای غرب در پرداختن به هر یک از این تعاریف از خانواده دارای یک وحدت رویه است. به عبارت دیگر، سینمای غرب با یک نظام منسجم به هر شکل از خانواده میپردازد و ابتدا تکلیف خود را با آن فرم از خانواده روشن میکند.
پژوهشگر سینما و تلویزیون بیان کرد: در ایران، این مسئله کمی پیچیدهتر است. هرچند در کشور ما نهاد خانواده یکی از قدیمیترین و شناختهشدهترین نهادهای اجتماعی است، اما بازنمایی آن در سینما با چالشهایی همراه است. برای مثال، گاهی فیلمساز نمیتواند برخی محدودیتها را به تصویر بکشد، مانند مسئله ازدواجهای عرفی یا بدون عقد. این محدودیتها گاه باعث اعوجاج در بازنمایی میشوند. بنابراین، بازنمایی خانواده در سینمای ایران با پیچیدگیهایی همراه است.
نبویزاده نمازی گفت: در مجموع، در غرب یک وحدت رویه وجود دارد و تکلیف سینما با نوع و شکل خانواده مشخص است. اما در سینمای ایران، با اینکه فرم خانواده چندان دستخوش تغییر نشده است، ذات آن، بهویژه از میانه دهه ۸۰ شمسی به بعد، دچار پیچیدگیهای بیشتری شده است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا مفهوم خانواده در سینمای ما به درستی نمایش داده شده است، گفت: برای پاسخ به این پرسش که آیا سینمای ایران توانسته تصویر دقیقی از خانواده ارائه دهد یا خیر، باید گفت اگر سینمای پس از انقلاب را مبنا قرار دهیم، هرچه به دهههای اخیر نزدیکتر شدهایم، خلوص بازتاب و انعکاس واقعیت کاهش یافته است.
پژوهشگر سینما و تلویزیون افزود: من عمیقاً معتقدم که میتوان با مراجعه به فیلمهای روز به درکی از آنچه در خانواده و جامعه میگذرد، دست یافت. اما از آنجا که سینمای ما تحت نظارت و حتی سلطه حاکمیت قرار دارد، با محدودیتها و سانسورهایی مواجه است که دست فیلمساز را در انعکاس دقیق و خالصانه واقعیت بسته است. بنابراین، آنچه در سینمای ایران به نمایش درمیآید، تمامی واقعیت نیست و بسیاری از مسائل به تصویر کشیده نمیشوند.
نبویزاده نمازی بیان کرد: برای مثال، مسئله تغییر در گرایشهای جنسیتی که طی ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته مطرح شده، به دلیل وجود ممیزیها بهصورت کامل، دقیق، و علمی در سینما انعکاس نیافته است.
وی درباره اینکه تصویر خانواده در سینمای ما چقدر به واقعیت نزدیک است، توضیح داد: برای پاسخ به این سؤال باید به یک سری نکات توجه کرد. نخست اینکه آیا ما سینما را پدیدهای صنعتی و شهری میدانیم یا یک مقوله فرهنگی؟ اگر سینما را صنعتی و شهری در نظر بگیریم، طبیعتاً بازنمایی آن نیز بیشتر به زندگی شهری معطوف میشود. بنابراین، نمیتواند زندگی روستایی یا حتی زندگی سنتی در شهرستانها را بهخوبی بازتاب دهد.
پژوهشگر سینما و تلویزیون ادامه داد: هنگامی که کارگردان یا تهیهکننده در سینمای ایران با مسائل مالی مواجه است، مجبور است فیلمی بسازد که بفروشد. برای اینکه فیلم فروش کند، باید مطابق با ذائقه گیشه باشد. اما ذائقه گیشه لزوماً با آنچه در جامعه رخ میدهد تطابق ندارد. بنابراین، سخن من در پاسخ به پرسش قبلی که میتوان با رجوع به فیلمها فهمید در جامعه چه میگذرد، ناظر به فیلمهای مستقل، عمیق، و دقیق است، نه فیلمهای گیشهای و بازاری. پس این سؤال را باید اینگونه مطرح کرد: در سینمای درست، وضعیت چگونه است و و در سینمای گیشه، اوضاع به چه صورت است؟
نبویزاده نمازی در ادامه درباره اینکه موضوعات خانوادگی مانند ازدواج، طلاق و... چه تاثیری در جذب مخاطب دارد، گفت: صرفاً موضوع یا سرفصل نیست که باعث جذب یا دوری مخاطب میشود، بلکه نحوه پرداختن به آن موضوع است که تأثیرگذار است. بهعنوان مثال، اگر یک موضوع واحد توسط دو کارگردان ساخته شود، یکی میتواند آنچنان جذاب به آن بپردازد و روایت کند که مخاطب را به خود جذب کند، درحالیکه دیگری ممکن است در این امر موفق نباشد.
وی اضافه کرد: بهطور کلی، اگر موضوعات حساس نیاز جامعه ما باشند و افراد با آنها درگیر باشند، باید به آنها پرداخته شود. اما مسئله اصلی، روش و شیوه روایت این موضوعات است. موضوعاتی مانند تعادل بین ارزشهای سنتی و پدیدههای مدرن و موارد مشابه، همه در گرو اصلاح ساختار فروش و توزیع فیلم هستند. تا زمانی که فیلمساز دغدغه بازگشت سرمایه داشته باشد و از طرف دیگر، ذائقه مخاطب نیز اصطلاحاً «آبنباتی» باشد، نمیتوان به این موضوعات عمیق پرداخت.
پژوهشگر سینما و تلویزیون خاطرنشان کرد: پرداختن به این مسائل یا فرهنگسازی و تحلیل گفتمان در فیلم نیازمند این است که ذهن فیلمساز از مسائل مالی و مادی فارغ باشد. در حال حاضر، فیلمساز مجبور است به گیشه نگاه کند و ببیند چه چیزی مورد پسند مخاطب است. از طرف دیگر، مخاطب نیز با توجه به شرایط جامعه، کمکم ممکن است صبر و حوصلهاش تغییر کند. در نتیجه، همه این موارد بهنوعی تابعی از یکدیگر هستند و در نهایت، به وضعیت اقتصاد و شرایط مالی وابستهاند.
وی درباره رتبهبندی فیلم و سریالها برای کودکان نیز گفت: در سال ۹۴ یا ۹۵ طرحی داشتم که آن را با بنیاد بازیهای رایانهای نیز در میان گذاشتم، اما متأسفانه این طرح مغفول ماند. این طرح به رتبهبندی فیلمها و انیمیشنهای ایرانی مربوط بود. در آن زمان هدف ما بررسی این موضوع و تطبیق آن با موازین اسلامی و ایرانی بود، اما متأسفانه موفق به اجرای آن نشدیم. این طرح همچنان نزد من است.
نبویزاده نمازی تأکید کرد: بررسی موضوع کودک بدون اصلاح ساختار سینمایی امکانپذیر نیست. پرداختن دقیق به این موضوع شبیه به این است که در شهری با هوای بهشدت آلوده بخواهیم تصمیم بگیریم با پیراهن وارد شویم یا با تیشرت. در چنین شرایطی، این تصمیم هیچ تأثیری در سلامت ما ندارد. تنها زمانی میتوانیم به چنین موضوعاتی بپردازیم که وارد فضایی سالم و غیرآلوده شویم. در سینمای ایران نیز وضعیت مشابه است. وقتی فیلمساز در سطح کلان با مشکلات و مسائلی مواجه است که فضای کاری او را آلوده کرده، دیگر نمیتواند بهدرستی به تولید محتوای مناسب برای کودکان بپردازد.
وی افزود:در رابطه با فیلمهای کودکانه یا انیمیشنها نیز باید گفت که بین تولیدکنندگان و جامعهشناسان یا مردمشناسان فاصلهای وجود دارد. اگر در مرحله اول ساختار اقتصادی تولید و پخش فیلم اصلاح شود، میتوانیم امیدوار باشیم که فیلمهای مناسب برای کودکان تولید شوند. در مرحله دوم، باید ارتباطی بین روانشناسان، جامعهشناسان، مردمشناسان کودک، و تولیدکنندگان برقرار شود.
پژوهشگر سینما و تلویزیون در پایان خاطرنشان کرد: این ارتباط باید توسط حاکمیت ایجاد شود، اما نه بهصورت دستوری یا ابلاغی. بلکه باید به این معنا باشد که تولیدکنندگان از روندها و گرایشهای جدید فکری کودکان آگاه شوند و بر اساس آن، تولیدات خود را عرضه کنند.