به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ ایران در طول بیش از دو هزار سال گذشته، از تمدنی عظیم و تاریخی سرشار بهرهمند بوده است. موضوعی که منجر به شکلگیری اعتماد به نفس و غرور ملی ایرانی شده است. اما این غرور در برههای از تاریخ، صدمه مهمی دیده و این موضوع نیز به نوبه خود تاثیر حائز اهمیتی را در مسیر تاریخی ایران برجای گذاشته است. برههای که در آن از کاپیتولاسیون تا مداخلات متعدد دولتهای خارجی در برگهای دفتر تاریخ ایران ثبت شد و نقطة سیاهی بود در سرگذشت مردمی که قرنها عزتمندانه زیست کرده بودند.
این برهه اگرچه از دورة قاجار آغاز شد، اما اوج آن در دوره پهلوی دوم رقم خورد. دورهای که مصونیت قضایی آمریکاییها در ایران برقرار و از جانب آنها مداخلات متعددی نیز در سیاستها و تصمیمات ملی ایران صورت گرفت. یکی از این مداخلات نیز در ارتش ایران اتفاق افتاد.
در واقع ارتشی که تجهیز شده بود تا امنیت و منافع ملی ایران را تامین کند، زیر سایه سنگین مستشاران آمریکایی از عمل به رسالت خویش بازمانده بود. این موضوع که جریحهدار شدن غرور ارتش در دهه ۵۰ را سبب شد عاملی اساسی در پیوستن ایشان به جریان انقلاب اسلامی در سال ۵۷ نیز بود.
مستشاران در پی سلطه بر ارتش
از آنجا که آمریکاییها ایران را حافظ منافع خود در منطقه و همچنین سدی در مقابل نفوذ شوروی و کمونیسم میدانستند، برای خود مجوز هرگونه مداخله در ایران را مفروض قرار داده بودند. نقش آنها در ارتش ایران نیز از همین منظر قابل بررسی است.
فرزاد رفعتی، سرتیپ دوم ارتش در این زمینه نوشته است: «در دهة آخر سلطنت محمدرضا پهلوی، ساختار، سازماندهی، آموزش و تجهیز نیروهای ارتش ایران در دستور کار ارتش امریکا قرار داشت و هیچ فرمانده و مسئولی حق دخالت و رأی و نظری در این امر نداشت و تمامی فرماندهان عالیرتبه ارتش، فقط مجری و امربر خواسته مستشاران امریکایی بودند. ایالات متحده در پی آن بود که مأموریتهای تأمین امنیت و حفظ منابع و منافع خود در خلیج فارس را با توانمندیهای ارتش ایران انجام دهد.»
این موضوع تا حدی پیش رفت که منجر به وارد ساختن آسیب به استقلال ارتش نیز شده بود. رفعتی در این زمینه تقریر کرده: «ارتش ایران از خود استقلالی نداشت و بدون اجازه کارکنان امریکایی مجاز به بیان مطالب آموزشی نبودند و در برابر تهدیدهای احتمالی خارجی بدون اتکا به امریکا، اعتماد به نفس لازم را نداشتند.
در صنایع نظامی نیز حدود شش هزار مستشار امریکایی و در مرکز آموزش هوانیروز بالغ بر یک هزار نفر از آنان با تسلط بر کارکنان ارتش ایران مشغول به کار بودند. در واقع مغز و قوای فکری، فنی و آموزشی ارتش ایران در اختیار امریکا بود و فقط اعلام حضور ارتشیان در پادگانها با مسئولیت فرماندهان ایرانی انجام میپذیرفت. مستشار امریکایی هر زمان که توان و میلش میکشید در سر کلاس آموزش حاضر میشد و هر وقت حوصله لازم را نداشت یا به کلاس نمیآمد یا با تأخیر میرسید و هیچ مسئول و مرجعی از ارتش ایران جرأت بازخواست مستشار متخلف را نداشت!»
منوط به تأیید مستشار!
با حضور و گسترش تعداد مستشاران آمریکایی در ایران در دو دهة واپسین حکومت پهلوی، نه تنها ارتش به لحاظ ساختاری تضعیف شد بلکه حتی تلاشهایی در راستای منفعل ساختن آن نیز صورت میگرفت و این موضوع نیز ریشه در مداخلات مستشاران آمریکایی در ایران داشت.
یکی از افسران ارتش ذیل خاطرهای از آن دوران بیان میکند: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در یکی از پادگانهای ارتش نامهای از ژاندارمری مشاهده کردم که در آن از ارتش درخواست شده بود ۵ عدد خمپاره به ژاندارمری واگذار شود. نکته مهم اینکه در ذیل این نامه پاراف شده بود که "در صورت موافقت مستشار نظامی (افسر آمریکایی)، خمپارهها به ژاندارمری تحویل داده شود"!»
این بدین معناست که میبایست اقدامات ارتش ایران از فیلتر تایید مستشاران آمریکایی عبور میکرد! حال آنکه این مستشاران که وظیفهشان کمک به ارتش بود نه تنها از بودجه ملت ایران بهرهمند بودند بلکه در پی سیطره بر ارتش نیز بوده و تا حدودی نیز از آن برخوردار بودند!
ارتش در دامان انقلاب
دههها مداخله آمریکاییها در ایران و تحقیر ارتش و ملت توسط مستشاران آمریکایی سبب شد تا این دو در ماههای پایانی منتهی به انقلاب به منافع و مصالحی همسو رسیده و وحدت و انسجامی پنهانی را با یکدیگر داشته باشند. وحدتی که با اوج گرفتن موج اعتراضات در دی و بهمن سال ۵۷ و نهایتا با ورود امام و روزهای پایانی پیروزی انقلاب اسلامی وحدتی آشکار را نمایان ساخت.
به واقع عملکرد آمریکاییها در ایران عامل موثری در این موضوع بوده تا آنجا که حتی میتوان ریشههای انقلاب اسلامی را در دههها تحقیر ملت و ارتش توسط آمریکاییها بازیابی کرد تحقیری که اوج آن نیز در جریان مصونیت قضایی آمریکاییها در ایران موسوم به کاپیتولاسیون رقم خورد.